eitaa logo
🌴 #یازینب...
2.4هزار دنبال‌کننده
18هزار عکس
8هزار ویدیو
27 فایل
@Yazinb69armaghan ما سینه زدیم،بی‌صدا باریدند از هر چه که دم زدیم،آنها دیدند مامدعیان صف اول بودیم ازآخر مجلس شهدارا چیدند این زمان زنده نگه داشتن یادشهداکمتر ازشهادت نیست #یازینب‌.. جهت تبادل🌹👇🌹 @ahmadmakiyan14 تبادل بالای ۲k🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊 قبل از عملیات ، یک گلوله خورده بود توی بازوش. اعزامش کرده بودند به یک بیمارستان در یزد. دکتر عکس گرفته و به او گفته بود ، گلوله بین استخوان و گوشت گیر کرده و خیلی خطرناکه ، حتماً باید عمل بشی. ولی عبدالحسین نه به درد شدیدش فکر می کرد ، نه به این که حتماً باید عمل بشود ؛ فقط می خواسته تا عملیات شروع نشده ، خودش را برساند به منطقه ، ولی دکتر این اجازه را به او نداده بود. متوسل به اهل بیت علیهم السلام شده بود. مثل ابر بهاری اشک ریخته بود. خواسته بود گشایشی در کارش بدهند. در حال گریه خوابش برده بود. شاید هم درحالتی بین خواب و بیداری بوده که حضرت عباس علیه السلام می آیند پیشش. دست می برند طرف بازویش. چیزی بیرون می آورند و می فرمایند ، بلندشو ، دستت خوب شده. مجبور شده بود موضوع شفای خود را به دکتر بگوید. دکتر باور نکرده بود ، گفته بود ، تا از دستت عکس نگیرم ، نمی گذارم بری. عبدالحسین گفته بود ، به شرط این که به کسی چیزی نگی. عکسش را گرفته و هیچ اثری از گلوله ندیده بود. عبدالحسین را با گریه بدرقه کرده بود.... ساکنان ملک اعظم۲ ، ص۷۵ هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات💐 🕊🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷🕊 ....🌹🍃 ...🌷🕊 ..🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb2
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 🍃🌹 .. 🌹🍃 امروز #۱_مرداد،۱۳۹۹ هجری شمسی ... @Yazinb3 🌷 (استان یزد، شهرستان بافق) (۱۳۳۲ ه.ش) شهید اکبر منصوری🌷 (استان زنجان، شهرستان زنجان) (۱۳۳۸ ه.ش) شهید حسین درخشانی 🌷 (استان خراسان رضوی، شهرستان مشهد) (۱۳۳۹ ه.ش) شهید علی اکبر رنگینی نوش‌آبادی🌷 (استان اصفهان، شهرستان آران و بیدگل، شهر نوش‌آباد) (۱۳۴۰ ه.ش) شهید کیومرث نوروزی‌فر🌷 🌷 (استان سمنان، شهرستان سمنان) (۱۳۴۱ ه.ش) شهید محسن بهمن‌نژاد🌷 (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۴۱ ه.ش) شهید نعمت‌الله شکاری آرانی🌷 (استان اصفهان، شهرستان آران) (۱۳۴۲ ه.ش) شهید حسین لقبی بیدگلی🌷 (استان اصفهان، شهرستان بیدگل) (۱۳۴۳ ه.ش) شهید اصغر کارگر حاجی‌آبادی🌷 (استان یزد، شهرستان یزد) (۱۳۴۳ ه.ش) شهید منصور قنائی🌷 (استان اصفهان، شهرستان آران و بیدگل، روستای کاغذی) (۱۳۴۴ ه.ش) شهید یدالله جوکار🌷 (استان یزد، شهرستان یزد) (۱۳۴۴ ه.ش) شهید علی‌اکبر امام‌قلی‌زاده🌷 (استان مازندران، شهرستان بابل) (۱۳۴۶ ه.ش) شهید نعمت‌الله خانی🌷 (استان اصفهان، شهرستان آران) (۱۳۴۷ ه.ش) شهید غلام‌رضا عباس‌زاده نوش‌آبادی🌷 (استان اصفهان، شهرستان آران و بیدگل، شهر نوش‌آباد) (۱۳۴۸ ه.ش) شهید مدافع حرم حمیدرضا انصاری🌷 (استان مرکزی، شهرستان اراک) (۱۳۴۸ ه.ش) شهید مدافع حرم مهدی عسگری🌷 (استان قزوین، شهرستان بویین زهرا) (۱۳۵۸ ه.ش) شهید مدافع حرم رضا کارگر برزی 🌷 (استان البرز، شهرستان ساوجبلاغ) (۱۳۵۸ ه.ش) شهید عبدالرحیم مرتبی🌷 (استان مازندران، شهرستان چالوس) (۱۳۶۰ ه.ش) شهید علی جنگروی🌷 (استان اصفهان، شهرستان اصفهان) (۱۳۶۱ ه.ش) شهید محمدحسین درخشان‌راد🌷 (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۱ ه.ش) شهید احمد گل دوست سلوط🌷 (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۲ ه.ش) شهید علی اصغر حاجی‌پور آرانی 🌷 (استان اصفهان، شهرستان آران) (۱۳۶۲ ه.ش) شهید ناصر غیرتی آرانی🌷 (استان اصفهان، شهرستان آران) (۱۳۶۲ ه.ش) شهید جعفر عربیان آرانی🌷 (استان اصفهان، شهرستان آران) (۱۳۶۲ ه.ش) شهید حسین دهقان آرانی🌷 (استان اصفهان، شهرستان آران) (۱۳۶۲ ه.ش) شهید مصطفی امیدی بیدگلی🌷 (استان اصفهان، شهرستان آران و بیدگل) (۱۳۶۲ ه.ش) شهید وحید نورالله زاده 🌷 (استان خراسان شمالی، شهرستان بجنورد) (۱۳۶۲ ه.ش) شهید حسین حسن زاده واسکسی🌷 (استان مازندران، شهرستان آمل) (۱۳۶۲ ه.ش) شهید اسکندر براری چناری🌷 (استان مازندران، شهرستان بابل) (۱۳۶۳ ه.ش) شهید حسین سرمستی امامی🌷 (استان مازندران، شهرستان بهشهر) (۱۳۶۳ ه.ش) شهید عطاءالله اسلامی گیسکی🌷 (استان کرمان، شهرستان زرند، روستای گیسک) (۱۳۶۳ ه.ش) شهید ذبیح‌الله آطاهریان🌷 (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۴ ه.ش) شهید فرج‌الله آتشدانی🌷 (استان کهگیلویه و بویراحمد، شهرستان دهدشت) (۱۳۶۵ ه.ش) شهید محمد محمدی🌷 (۱۳۶۵ ه.ش) شهید اسماعیل شجاعی ماسوله🌷 (استان گیلان، شهرستان صومعه‌سرا) (۱۳۶۶ ه.ش) شهید بهروز حبیبی بنافتی🌷 (استان مازندران، شهرستان قائمشهر) (۱۳۶۶ ه.ش) شهید یوسف جوینی🌷 (استان مازندران، شهرستان قائمشهر) (۱۳۶۷ ه.ش) شهید موسی جعفری🌷 (استان مازندران، شهرستان قائمشهر) (۱۳۶۷ ه.ش) شهید آیت جمالی کیکوج🌷 (استان مازندران، شهرستان نوشهر) (۱۳۶۷ ه.ش) شهید احمد رضایی🌷 (استان مازندران، شهرستان محمودآباد) (۱۳۶۷ ه.ش) شهید علیرضا خواجه کجوری🌷 (استان مازندران، شهرستان نوشهر) (۱۳۶۷ ه.ش) شهید هوشنگ ابراهیم قوچی🌷 (استان مازندران، شهرستان رامسر) (۱۳۶۷ ه.ش) شهید حسن نورزاد🌷 (استان مازندران، شهرستان رامسر) (۱۳۶۷ ه.ش) شهید محمدرضا تیموری🌷 (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۷ ه.ش) شهید محمد یوسف یوسفی🌷 (استان خراسان شمالی، شهرستان بجنورد) (۱۳۶۷ ه.ش) شهید داریوش رضایی‌نژاد🌷 (استان ایلام، شهرستان آبدانان) (۱۳۹۰ ه.ش) شهید بهرام گرزی🌷 (استان آذربایجان شرقی، شهرستان تبریز) (۱۳۹۰ ه.ش) شهید هادی متولی🌷 (استان آذربایجان غربی، شهرستان خوی) (۱۳۹۰ ه.ش) ....🌹🍃 هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات💐 🕊🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷 ...🌹🍃 ...🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊 🌷🕊🌷🕊 تاریخ تولد: ۱۳۵۲ محل تولد: فارس - سپیدان - تاریخ شهادت: ۱۳۹۶/۰۱/۱۵ محل شهادت: سوریه طول مدت حیات: ۴۴سال مزار شهید: گلزارشهدای روستای عبود-بخش بیضاءسپیدان-فارس .... ...🌹🍃 .🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb2
🌴 #یازینب...
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊 🌷🕊#معرفی_شهید_قدرت_الله_عبودی🌷🕊 تاریخ تولد: ۱۳۵۲ محل تولد: فارس - س
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊 🌷🕊🌷🕊 قدرت الله عبودی درسال ۱۳۵۲ در روستای شیخ عبود بیضا متولد شد و در سن ۱۳ سالگی سابقه حضور بیش از چهار ماه در دوران دفاع مقدس را در کارنامه خود دارد. وی از بسیجیان فعال بیضا بود. او که از رزمندگان لشکر عملیاتی ۱۹ فجر استان فارس بود برای دفاع از حریم حرم زینب کبری سلام الله علیها رفته بود. در روزهای آغازین سال ۱۳۹۶ در سن ۴۴ سالگی توسط گروهک داعش به شهادت رسید. پیکر مطهر قدرت الله عبودی ۱۵ فروردین ۱۳۹۶ پس از برگزاری مراسم تشییع در گلزار شهدای روستای شیخ عبود بخش بیضاء سپیدان به خاک سپرده شد. از ایشان دو فرزند پسر به نام های حسن و حسین به یادگار مانده است. شهید مدافع حرم، در راه دفاع از حرم عقیله بنی هاشم حضرت زینب کبری سلام الله علیها به‌دست تروریست‌های تکفیری در سوریه به درجه رفیع شهادت نائل آمد و آسمانی شد. .... ...🌹🍃 .🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb2
🌴 #یازینب...
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊 🌷🕊#زندگینامه_شهید_قدرت_الله_عبودی🌷🕊 قدرت الله عبودی درسال ۱۳۵۲ در روس
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 🌷🕊🌷🕊 خدا را شاکرم که به من توفیق پوشیدن لباس مقدس را داده و لیاقت لبیک به حضرت زهرا سلام الله علیها و امام حسین علیه السلام و حضرت زینب سلام الله علیها را داشته باشم و خدا را قسم به حضرت زهرا سلام الله علیها و امام حسین علیه السلام که شهادت در راه بی بی زینب سلام الله علیها و حضرت رقیه سلام الله علیها را نصیب بنده کند....... هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات💐 🕊🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷🕊 ....🌹🍃 ...🌷🕊 ..🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb2
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
۸ به وقت امام هشتم...🌹🍃 غیر از شه خراسان از ما کسی رضا نیست پر میزنم به مشهد هر روز ساعت بیست ...🌹🍃 🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🍃 🍃🌹اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهیدِ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِک..َ🌹🍃 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹🍃 🍃🌹اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب سلام الله علیها🌹🍃 ...🌹🍃 ...🌹🍃 ..🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb2
۱۹ساله اش ۱۹سالش بود وسال اول دانشگاه بود که یک روز به خانه آمد و گفت می‌خواهم موضوعی را مطرح کنم، میدانم مخالفید ولی من زن میخواهم من با تعجب گفتم: شماهم از لحاظ سنی وهم شغل و درآمد درسطحی نیستید که ما اقدام کنیم برای کدام دختر برویم که شرایط شمارا قبول کند؟حالا زود است صبر کن به وقتش... باخونسردی گفت: خانم کار شما مثل این است که فردی بگوید تشنه هستم و شما بگویی صبرکن ۴-۵سال دیگر به تو آب میدهم، دراین میان آن فرد تلف میشود. : باباکارخوبی کردی که موضوع را مطرح کردی چون اگر خدایی نکرده فشاری راتحمل ویا خطایی بر تو میرفت پای منو مادرت نوشته میشد. خلاصه دست به کارشدیم و خدا هم قسمت کرد وپسرمان ازدواج کرد‌. توکل به خدا از ویژگی های بارز این شهید است. 🌷🕊 علی ارمغان: ...🌹🍃 ...🌹🍃 ..🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb2
سلام امام زمانم ســـلام آرام قلب خــسته مــا ســـلام ای مهربان آقای عالـم ســـلام ای آسمــان مرد زمینی سلام ای ناخدای کشتی عشق بگو یابن الحسن پس کی می آیی؟ اللهم عجل لولیک الفرج .... ...🌹🍃 .🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3
🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🍃🌹 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: پنجشنبه - ۰۲ مرداد ۱۳۹۹ قمری: الخميس، ۲ذو الحجة ۱۴۴۱ 🍃🌹 امروز متعلق است به: 🔸حضرت حسن بن علي العسكري عليهما السّلام 💠 اذکار روز: - لا اِلهَ اِلّا اللهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ الْمُبین (۱۰۰ مرتبه) - یا غفور یا رحیم (۱۰۰۰مرتبه) - یا رزاق (۳۰۸مرتبه) برای وسعت رزق 🗞 وقایع مهم شیعه: 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: 🏴۵روز تا شهادت امام محمد باقر علیه السلام 🍃🌹۷روز تا روز عرفه 🍃🌹۸روز تا عید سعید قربان 🍃🌹۱۳ روز تا ولادت امام هادی علیه السلام 🍃🌹۱۶ روز تا عید الله الاکبر، عید سعید غدیر خم .... ...🌹🍃 .🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
🌹🍃 جميل أن تبدأ يومك بالسلام على الحسين الشهيد (علیه‌السلام ). اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْن ِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن ِ 🍃🌸صباح الأشتياق لأرض الحسيــن🌸🍃 .... ...🌹🍃 ..🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb2
🍃🌹 السَّلامُ عَلَیْکِ یا سَیِّدَتی یا زَیْنَبُ، یا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ،یا بِنْتَ فَاطِمَةَ الزَّهرَاءِ اَلسَّلامُ عَلَى مَنْ تَهَيَّجَ قَلْبُها لِلْحُسَيْنِ..🌹🍃 🍃🌹سلام بر تو ای سیده زینب دختر پاک رسول خدا و حضرت فاطمه زهرا و سلام بر بانويى كه قلبش از جاى كنده شدبراى حسين...🌹🍃 🍃🌹اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب سلام الله علیها🌹🍃 ...🌹🍃 ...🌹🍃 ..🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb2
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
💐زیارت شهدا درروز پنج شنبه حدیث قدسی :هر که راعاشق شوم خواهم کشت و هرکه را بکشم خود خون بهای اوهستم خوش به سعادتت ای شهید که خدا این گونه عاشقت شدوتورا برگزید 🌷🕊 هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات💐 🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷 .... ...🌷🕊 ..🌷🕊 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ ‌ 😔 🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🍃 🍃🌺اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ 💐 مادر مهربانی، پدر عزیزی فرزند دلبندی رفیقی دوست داشتنی همسایه خوبی و همه آنهایی که رفته اند را یاد کنیم با دادن خیرات و یا فاتحه و صلواتی💐 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 ...🌹🍃 ...🌹🍃 ..🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb2
🌷🕊 🌷🕊 دیر وقت بود ، از من خواست به اتاقش بروم ، از توی کشوی میز یه مفاتیح در آورد و گفت ، برایم زیارت عاشورا بخوان . وقتی شروع کردم سرش را به سجده گذاشت و شروع کرد به گریه کردن . نیم ساعتی گذشت و زیارت تمام شد ، هنوز در سجده بود ، به حال خودش رها کردم و آمدم بیرون ، صبح که برای نماز برگشتم دیدم هنوز در سجده است و بلند بلند گریه می کرد.... سردار هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات💐 🕊🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷🕊 ....🌹🍃 ...🌷🕊 ..🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb2
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊 🌷🕊 🕊🌷 وحدت کلمه را حفظ کنید و واحد و یکی باشید ؛ نفاق را از بین ببرید که نفاق کار شیطان است ، آنهایی که در بین شما نفاق می‌ اندازند ، بدانند که در خط آمریکا و ابرقدرت‌ های شرق و غرب هستند و از آنها تغذیه می ‌شوند و از آنها درس می‌ گیرند و این‌ ها منافق در خط آمریکا هستند که باید از جامعه اسلامی خود طرد کنند و هرگز فریب آنها را نخورند... هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات💐 🕊🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷🕊 ....🌹🍃 ...🌷🕊 ..🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb2
۷۳ وقتی سجاد سه ساله بود، پدرم فوت کرد، مادرم با مشکلات زیادی ما را بزرگ کرد، سجاد برادر کوچترم بود و به جز او یک برادر بزرگتر هم دارم. سجاد اخلاق خاصی داشت، هیچوقت از کار کردن فراری نبود، همه شغل ها را هم در نوجوانی و کودکی تجربه کرد. یادم است سن خیلی کمی داشت اما می رفت داخل پارک بلال کباب می کرد و می فروخت. یک مدتی شاگرد تعمیرگاه بود، یک مدتی پیک موتوری بود ، یعنی هم درسش را می خواند هم مسجدش را می رفت و هم کمک خرج خانه بود، فکر می کنم از یازده سالگی یعنی از وقتی کلاس چهارم یا پنجم بود پایش به مسجد باز شد، یعنی در روز عید غدیر و به خاطر جشن عید ، سر از مسجد درآورد و با مسجد آشنا شد ، بعد از آن عضو پایگاه بسیج مسجد شد و دوست مسجدی پیدا کرد و در همین مسیر هم ماند. با اینکه درسش خیلی خوب بود اما می گفت که من دوست دارم جذب نظام بشوم به خاطر همین بعد از اینکه سربازی اش درسپاه تمام شد، همه جا آزمون داد و در یگان ویژه صابرین پذیرفته شد. سجاد مهارت های زیادی داشت، راپل و چتربازی بلد بود ، تکاور بود، مهارت های رزمی داشت و همیشه می گفت که من سرباز رهبر هستم، اصلا خط قرمزش رهبری بودند. خیلی هم دلش می خواست رهبر را از نزدیک ببیند...» ... 🌷🕊 ...🌹🍃 ...🌹🍃 ..🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb2
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊 🌷🕊🌷🕊 نام: احمد نام خانوادگی: کاظمی تاریخ تولد:۱۳۳۸/۰۵/۰۲ تاریخ شهادت: ۱۳۸۴/۱۰/۱۹ .... ...🌹🍃 ...🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 🍃🌹 @yazinb2 🌹🍃
🌴 #یازینب...
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊 🌷🕊#معرفی_سردار_شهید_احمد_کاظمی🌷🕊 نام: احمد نام خانوادگی: کاظمی تاریخ ت
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊 🌷🕊🌷🕊 فاتح خرمشهر، دوم مرداد ماه سال ۱۳۳۸، در نجف آباد اصفهان، محله ي « كوچه ملا» و در خانواده اي مذهبي به دنيا آمد. دوران تحصيلي را در مدرسه ي دهقان گذراند و در سال ۱۳۵۶، ديپلم ماشين آلات كشاورزي از هنرستان صنعتي دكتر شريعتي گرفت. احمد در فضاي مذهبي نجف آباد رشد كرد و با توجه به فعاليت مذهبي، سياسي اش، در همان سال هاي اول حركت انقلاب با نهضت امام خميني (ره) آشنا شد و با اوج گيري آن به صف مبارزين پيوست. سال ۱۳۵۶ و در روز عاشوراي حسيني در تظاهرات بر عليه رژيم سفاك شاهنشاهي شركت كرد و به همراه سه نفر از دوستان خود توسط شهرباني نجف آباد دستگير شد. پانزده روز زير شكنجه طاقت آورد اما چيزي نگفت تا سرانجام آزاد شد. پس از آزادي، به رغم شكنجه هاي زياد در مبارزه عليه حكومت ستم شاهي، مصمم تر شد و به مبارزه ادامه داد. پس از مدتي، دوباره تحت تعقيب ساواك قرار گرفت كه قصد دستگيري او را داشتند، لذا براي مدتي مخفي شد. پس از پيروزي انقلاب اسلامي به اتفاق شهيد محمد منتظري، شهيد غلامرضا صالحي و شهيد غلامرضا يزداني در دي ماه سال ۱۳۵۸، راهي سوريه شد. او همراه با گروه هاي فلسطيني، آموزش هاي سخت چريكي را در كنار سازمان هاي فعال و مبارز فلسطيني با موفقيت طي كرد. سپس تصميم داشت وارد مبارزه عليه رژيم صهيونيستي شود. اما حوادث كردستان او را مجبور به بازگشت به كشور كرد. درحالي كه وي كوله باري از تجربه ي جنگ هاي چريكي و مبارزه عليه رژيم شاه داشت. حوادث كردستان او را بي قرار كرده بود، لذا بلافاصله باري ياري رساندن به مردم كردستان و مبارزه عليه ضد انقلاب وارد كردستان شد و در كنار سرلشكر رحيم صفوي، شهيد خرازي و ديگر برادران سپاه، موفق به شكست ضد انقلاب و بازگرداندن امنيت به كردستان و انقلاب شدند. درهمين مرحله احمد با حسين خرازي َآشنا شد و بين شان محبتي به وجود آمد كه بعد ها در سرنوشت جنگ تحميلي تاثير فراوان داشت و فداكاري همراه با تدابير ارزشمند آن ها، مورد توجه همه فرماندهان سپاه قرار گرفت. سال ۱۳۵۹، با توجه به وضعيت كردستان و اصرار برخي از فرماندهان سپاه به عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي درآمد. با شروع جنگ تحميلي هنوز از جنگ با ضد انقلاب در كردستان جراحت داشت و با عصا راه مي رفت. اما با اصرار زياد، همراه گروه شهيد غلامرضا محمدي، عازم پايگاه گلف اهواز شد تا در نصاره، نقطه اي نزديك آبادان، به دوستانش كمك كند. تجربيات آموزش چريكي در پادگان حموريه ي سوريه و جنگ در كردستان، تجربه ي گران بهايي بود كه در جبهه ي جديد جنگ در محور فارسيات و دارخوين به كمكش آمد. توانمندي ها به همراه ايماني كه از كودكي در او شكل گرفته بود، به سرعت مورد توجه قرار گرفت و نيروهاي مردمي به صورت خودكار فرماندهي او را پذيرفتند. احمد اولين دوره ي فرماندهي بر نيروهاي مردمي را در جبهه ي فارسيات تجربه كرد و رفتارش هر روز، علاقه ي رزمندگان را نسبت به او مي افزود. ابتكارات و اقدامات او روز به روز بيش تر مي شد و اخبارش به مركز فرماندهي گلف هم مي رسيد. كم كم احمد و جبهه ي فارسيات، مورد توجه تمام جبهه هاي جنگ شد و اقدامات چريكي او و گروه كوچك چند ده نفره اش، جبهه ي فياضيه را براي دشمن تبديل به كابوس كرد. فياضيه در كنار جبهه ي دارخوبين به فرماندهي حسيم خرازي زبان زد تمامي جبهه ها شد. آن روزها كسي نمي دانست كه اين جوان خوش اندام نجف آبادي، كه امروز در جبهه ي فياضيه مقابل دشمن قدعلم كرده است، روزي يكي از ستون هاي اساسي جنگ و سپاه پاسداران خواهد شد و براي ادامه ي مبارزه عليه بعثي ها و آزاد كردن خاك ميهن جمهوري اسلامي ايران، لشكري را به نام لشكر هشت نجف پايه گذاري خواهد كرد. كسي كه بعدها، فرماندهان ارتش بعث و لشكرهاي قدرتمند عراق هم تاب ايستادن در مقابل او و لشكرش را نخواهند داشت. احمد تا پايان مرداد ماه همان سال و قبل از عمليات ثامن الائمه علیه السلام ، نيروهاي مستقر در فياضيه را به سه گردان افزايش داد و با آمادگي كامل در پنجم مهرماه سال ۱۳۶۰، به دشمن حمله ي سختي نمود. او با تدبيري بر خواسته از شجاعت و با دور زدن دشمن، موفق شد حصر آبادان را بشكند و به هدف خود دست يابد. 👇👇
🌴 #یازینب...
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊 🌷🕊#زندگینامه_سردار_شهید_احمد_کاظمی🌷🕊 فاتح خرمشهر، دوم مرداد ماه سال ۱
وي هم چنين توانست پا به دست آوردن غنايم فراوان از دشمن، مقدمات تشكيل تيپ ۹ نجف اشرف را فراهم كند. بعد از اتمام موفقيت آميز عمليات ثامن الائمه علیه السلام به اجراي عمليات طريق القدس كمك كرد و در سوم آذرماه ۱۳۶۰، با همكاري دوستان همرزم خود و امكانات به دست آمده از دشمن، تيپ قدرتمند ۸ نجف اشرف را تشكيل داد. سپس با استقرار در شهر شوش يكي از مهم ترين محورهاي عملياتي را عهده دار شد. ساعت دوازده اولين نيمه شب سال ۱۳۶۱، با كمك همرزمانش از ارتفاعات برغازه، حمله ي غافلگير كننده اي به دشمن كردند. با دور زدن منطقه ي نبرد، از طريق عقبه ي عراقي ها، آخرين ضربات خود را هم وارد كردند. اين تدبير احمد و تيپ ۸ نجف، دشمن را در جبهه اي به وسعت سه هزار و پانصد كيلومتر مربع به شكست داد. بعد از آن، نام احمد آوازه ي جبهه ي خودي و دشمن شد. يك هفته بعد او بدون وقفه و استراحت- درحالي كه اكثر دوستانش زخمي بودند- وارد جبهه دارخوبين شد و مقدمات عمليات آزاد سازي خرمشهر را فراهم كرد . خود نيز، يكي از طولاني ترين و سخت ترين محورهاي جنگ را عهده دار شد. لشكر نجف، نيمه هاي شب در حالي كه دشمن در خواب عميق فرو رفته بود به آرامي از رودخانه ي پرخروش كارون عبور كرد . سپس با نفوذ به عمق بيست كيلومتري خط دشمن، خود را به جاده ي استراتژيك اهواز خرمشهر رساند. درحالي كه هنوز واحدهاي دشمن در خطوط مقدم و نزديك رودخانه ي كارون بودند در كنار جاده، جنگ تن به تن درگرفت. فرماندهان دشمن، متحير از اين پيشروي، درحالي كه صدام و جوخه هاي اعدام پشت سرشان به انتظار بودند، بارها به نيروهاي احمد و دوستانش حمله كردند اما تلاش ها ناكام ماند. احمد با تثبيت جاده ي آسفالت، حملات بعدي خود را به سمت خرمشهر آغاز كرد؛ درحالي كه خود و ديگر همرزمانش به شدت زخمي بودند. او در شرايطي سخت و نا برابر با دشمن، درحالي كه همه از آزادي شهر نااميد بودند، به صورت استشهادي با حسين خرازي به انبوه لشكريان دشمن در خرمشهر حمله كرد. سپس از روش منحصر به فرد خود- دور زدن دشمن- استفاده و شهر را با هزاران نفر از نيروهاي دشمن به محاصره در آورد. لحظاتي بعد، بيش از پانزده هزار نفر از نيروهاي دشمن با زيرپوش هاي سفيد، خود را تسليم او و همرزمانش كردند و صداي بانگ الله اكبر در شهر طنين افكن شد. حلقه اي اشك در چشم احمد جمع شد؛ زيباترين منظره اي كه در عمر خود ديده بود و بهترين هديه اي كه درگمنامي به ملت ايران و امام خميني(ره) تقديم كرد. اما هرگز كسي نفهميد كه احمد فاتح اصلي خرمشهر بود و خود نيز حاضر نشد هيچ وقت به اين عمل اعتراف كند. پس از فتح خرمشهر، سر از پا نمي شناخت؛ درحالي كه هميشه صورت او پوشيده از گرد وغبار بود و از هر عمليات براي عمليات ديگر، زخمي به يادگار داشت. او حالا واحد خود را از تيپ به لشكر ارتقاء داده بود. سپس در جنگ هاي مهمي همچون رمضان، محرم، والفجر(۱،۲،۴،۸) و تمامي عملياتي كه به نام كربلا نام گرفت- كربلاي ۲،۳،۴،۵،۶- شركت كرد و درتمامي اين نبردها نام احمد، آرام بخش جمع فرماندهان و لشكر و لنكرگاه طوفان هاي جنگ بود. درعمليات خيبر به اتفاق رفيق خود، مهدي باكري- كه به شدت به او عشق مي ورزيد- يكي از متهورانه ترين صحنه هاي جنگ را به نمايش گذاشت؛ نيمه هاي شب با هلي برد بر روي جزاير مجنون در عمق هورالعظيم با مهدي باكري در اولين فرود و در طول شب، دو جزيره ي بسيار مهم نفتي را- جزيره ي مجنون شمالي و جنوبي- از تصرف دشمن درآوردند. سپس از آن ها عبور و در شمال شرق بصره، ضربات سنگيني به دشمن وارد كردند. درعمليات بدر نيز با دوست و همرزمش، باكري بر دشمن تاختند و با عبور از رودخانه ي خروشان دجله، جاده ي استراتژيك بصره العماره را قطع كردند. اما دراين نبرد، مهدي آهنگ رفتن كرد و با شهادتش، احمد را درحسرتي جان سوز فرو برد. با شهادت مهدي باكري در بحبوحه ي نبرد، احمد به شدت ناراحت و عصباني شد؛ درحالي كه نيروها منطقه را تخليه كرده بودند و تنها چند رزمنده دركنار او مانده بودند. دشمن در حال پيشروي بود و هر لحظه به آن ها نزديك تر مي شد. همه متعجب بودند اين ها چه مي كنند! به احمد اصرار كردند تا برگردد عقب ولي احمد حاضر نبود دوست صميمي خود را- كه حالا جنازه ي مطهر او در دست دشمن بود- تنها بگذارد. سرانجام با اصرار شديد فرماندهان، احمد با چشماني اشكبار سوار قايق شد و به عقب برگشت. اما از شدت دوري مهدي، مريض شد و مدتي داخل سنگر و در بستر بيماري افتاد. خروش و شدت عمل او در جنگ و عدم فرصت به دشمن در تاريكي هاي شب و صحنه ي نبرد در كنار اين روح لطيف همه را متعجب مي كرد. 👇👇
🌴 #یازینب...
وي هم چنين توانست پا به دست آوردن غنايم فراوان از دشمن، مقدمات تشكيل تيپ ۹ نجف اشرف را فراهم كند. بع
آذر سال شصت و چهار او ديگر يكي از برجسته ترين فرماندهان شناخته شده ي جنگ در سطح كشور بود. احمد براي عمل به سنت نبوي تصميم به ازدواج گرفت. براي ازدواج خانواده ي مذهبي و فرهنگي آقاي ايزدي را- كه از مردم متدين نجف آباد و اهل جبهه و جنگ بودند- انتخاب كرد. درحالي كه به سختي گرفتار نبرد و مقدمات عمليات والفجر هشت بود به همراه خانواده، جهت اجراي مراسم عقد به تهران آمد تا در جماران، پير و مرادش خطبه ي عقد زندگي مشترك شان را بخواند. آن چه بر شادي اين وصلت افزود و هر دو خانواده را مسرور داشت، حركت لبان مبارك امام (ره) بود كه كلمات خطبه را جاري مي كرد و بر ميمنت آن مي افزود و به نحوي تضمين مبارك و صميميت اين ازدواج بود. فرداي آن روز، احمد مستقيم به طرف جبهه ها رفت. روزها مي گذشت و احمد سخت در تكاپوي عمليات بود و كم تر مي توانست به نجف آباد برود و به خانواده اش سر بزند. عمليات والفجر هشت به خوبي و خوشي تمام شد. احمد از امتحان ديگري سربلند بيرون آمد. اما دراين عمليات شيميايي شد. هر روز كه مي گذشت، احمد همانند آهن، آبديده مي شد. با آن كه فرماندهي با صلابت و شجاع بود ولي درعين حال، براي تك تك بچه ها دل مي سوزاند و به كوچك ترين مسايل واقف بود. چرا كه لشكر هشت نجف اشرف، تجمع نيروهايي بود كه از استان هاي مختلف گردهم آمده بودند؛ يزدي، قزويني، تبريزي، زنجاني، كاشاني، نجف آبادي و اصفهاني. تير سال شصت و پنج، احمد مي خواست به خدايش لبيك بگويد. براي همين با همسر و دوستانش به مدينه النبي رفت تا به واسطه ي پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه بقيع عليهم السلام بتواند محرم شود و به ديدار دوست بشتابد و دست بيعت با خدا دهد. در عمليات كربلاي چهار، احمد براي غواص ها و نيروها خيلي صحبت كرد. ديدن همرزمانش در آخرين لحظات- مي دانست برخي از آنان تا ساعاتي ديگر نيستند، واين آخرين ديدار است- او را به شدت منقلب كرد؛ به طوري كه نتوانست در مقابل بچه ها جلوي اشك هايش را بگيرد و به شدت گريست و همه با او گريستند. ديدن اين صحنه ي تاريخي براي هر بيننده اي عجيب مي نمود. فرماندهي كه فرمان هاي سخت صادر مي كند و مثل شير بر دشمنان مي تازد، چه طور اين گونه در ديدار با دوستان خدا مي گريد. دي سال شصت و پنج، لشكريان احمد براي اين كه در منطقه ي شلمچه وارد عمل شوند خيلي تلاش كردند. او فكر مي كرد براي پيروزي هاي به دست آمده است، پس متقابلاً تبريك گفت اما اين طور نبود. آقا محسن گفت: « ابومحمد» تبريك مي گويم. احمد دانست كه پدر شده است. اين خبر او را ياد مردان جوان همراه خود انداخت كه در آخرين لحظات زندگي منتظر خبر تولد فرزندان خود بودند اما به لقاءالله پيوستند. يك بار ديگر پس از شهادت دوست صميمي اش مهدي باكري، شاهد مصيبت سختي بود و آن شهادت دوست بسيار صميمي اش حسين خرازي بود و احمد از اين بابت خيلي متاثر شد . ۲۵ اسفند ۱۳۶۶، لشكر هشت نجف بار ديگر با فرماندهي احمد كاظمي در عمليات والفجر ۱۰ در محور دربنديخان حلبچه با تمام توان شركت كرد و با موفقيت به تمامي اهداف خود نايل آمد. سردار خرمشهر، مسؤول تصرف شهر حلبچه بود اما براي حفظ جان مردم و پرهيز از خوف زنان و كودكان، دستور داد هيچ كس حق ورود به شهر حلبچه را ندارد. روزهاي نبرد به سرعت مي گذشت و احمد، غمگين ازاين كه چرا از كاروان دوستان شهدي، عقب مانده است . و او راهي جز پذيرش تقدير الهي نداشت. عمليات كربلاي هشت و تحركات دشمن، باز هم شرايط سختي به وجود آورد و دشمن دست به تحركاتي در مناطق جنوب و غرب زد. وضعيت نابه ساماني بود. فرماندهان جنگ عمليات بيت المقدس ۷ را درسال شصت و هفت برنامه ريزي كردند. محور شلمچه بار ديگر با احمد دست بيعت داد. ياد و خاطره ي شهدا و دوستان، لحظه به لحظه از مقابل چشمانش مي گذشت. دعا مي كرد در لحظات پاياني جنگ به دوستانش برسد اما اين طور نشد و مصلحت چيز ديگري بود. منافقين هم در مرصاد نتوانستند در مقابل احمد بايستند و درمكر خود گرفتار شدند. جنگ تمام شد. همه به دنبال زندگي بودند و در حال جبران گذشته و احمد بي قرارتر از هميشه به دنبال هدف خود؛ لذا با پذيرش مسؤوليت هاي متعدد، تلاش جديدي براي آمادگي نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي و البته سپاه به عمل آورد. اين نقش او همانند دوران جنگ، جنبه ي بنيان گذاري و محوري داشت. 👇👇
🌴 #یازینب...
آذر سال شصت و چهار او ديگر يكي از برجسته ترين فرماندهان شناخته شده ي جنگ در سطح كشور بود. احمد براي
معاون عمليات نيروي زميني سپاه و فرماندهي لشكر زرهي هشت نجف اشرف در مدت كوتاه، وضعيت لشكر را سرو سامان داد. از جمله كارهاي احمد، در طول دوران مسؤوليتش در لشكر، رسيدن به خانواده هاي بي بضاعت، رفع مشكلات مردم به خصوص بچه هاي سپاه و بسيج و حتي سربازاني كه تحت امر او بودند و نيز برپايي هيئت هاي عزاداري بود. عشق و علاقه او به اهل بيت ( عليهم السلام) به حدي بود كه در جزيي ترين امور مربوط به عزاداري دخالت مي كرد. تا آن جا كه خود در برپايي خيمه ي اباعبدالله علیه السلام و حضرت فاطمه سلام الله علیها پيش قدم بود و جلوي در مي ايستاد و به خيل عزاداران خوش آمد مي گفت. سال ۱۳۷۲ با بروز مجدد ناامني ها دركردستان، مقام معظم رهبري به سردار احمد كاظمي حكم دادند فرماندهي قرارگاه حمزه سيدالشهداء علیه السلام را قبول كند تا هيبت، شجاعت و فرماندهي مقتدرانه ي او ريشه ي ظلم و ستم را در منطقه بخشكاند. رفتن او همه را خوشحال كرد و او توانست در مدت كوتاهي، ضمن برقراري امنيت، با حمايت دولت در دادن خدمات به مردم در توسعه ي عمران كردستان موفق شود. سرانجام تصميم گرفت براي خشكاندن ريشه هاي ناامني، دست به عمليات فوق العاده حساسي، همچون حمله به قرارگاه اصلي ضدانقلاب در كردستان عراق بزند و آخرين ضربات را بر پيكر آن ها وارد كند. بنابراين ضدانقلاب را با اقتدار تمام وادار به تسليم و قبول شرايط جمهوري اسلامي و بر زمين گذاردن اسلحه نمود و براي سال ها مردم منطقه را از شر آن ها آزاد كرد. وي هم چنين موفق به ادامه تحصيل و گذراندن دوره ي كارشناسي ارشد در دانشگاه تهران شد. به خاطر رشادت ها و مجاهدت هاي پيوسته بار ديگر در سال ۱۳۷۹، با حكم مقام معظم رهبري به مدت پنج سال به عنوان فرمانده نيروي هوايي سپاه منصوب گرديد. دراين مقطع هم توانست، جهت بالا بردن توان و ارتقاء ساختار و سازماندهي هوايي و موشكي، قدم هاي مهمي بردارد و بر ارتقاء كمي و كيفي آن بيفزايد. براي اولين بار نيروي هوايي سپاه را مجهز به هواپيماي جنگنده ي سوخو۲۴ و سازمان هلي كوپتري را با خريد هلي كوپترهاي ام. آي ۱۷ سازماندهي كرد. حتي موفق به ساخت هلي كوپتري شد كه امروز در سطح ملي مورد توجه واقع شده است. مدت ماموريت احمد در نيروي هوايي به شش سال و نيم رسيد. در دوران ماموريتش در نيروي هوايي، حادثه ي اسفناك زلزله بم پيش آمد. احمد به محض خبردار شدن، جزو اولين كساني بود كه خود را به بم رساند و تا آخرين روزها در آن جا حضور داشت. تمام امكانات نيروي هوايي سپاه و كشور را درجهت كمك به مردم زلزله زده مهيا كرد. احمد كاظمي به روايت دوستان درطول روز و شب كم تر مي خوابيد و بيش تر كار مي كرد؛ كه براي همه جاي تعجب بود كه او چه طور توان استقامت دارد. او مرد عمل بود و دلسوز براي ستم ديدگان و مصيبت زدگان. احمد كاظمي به علت جراحت هاي زياد در طول دوران دفاع مقدس به پنجاه و پنج درصد جانبازي نايل شد و براي رشادت ها و توانمندي هاي خود سه مدال فتح از دست مبارك مقام معظم رهبري به افتخارات خود افزود. سال ۱۳۸۴، مي رفت تا سرنوشت احمد را مشخص كند. احمد با حكم مقام معظم رهبري فرمانده نيروي زميني سپاه شد. در مراستم توديعش در نيروهاي هوايي گفت: « واقعاً نمي دونم كه چرا از جنگ تا اين جا رسيدم ولي خدا را شاهد مي گيرم كه هيچ روزي نيست كه از واماندگي ازاين كاروان، غبطه و حسرت نخورم و قطعاًگير در خودم است. از خدا مي خوام به حق حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ، من دوست داشتم در نيروي هوايي شهيد بشم ولي در نيروي زميني دوران شهادت ما فرا برسد و از خدا فقط همين رو مي خوام؛ اگه كاري كردم رزمنده اي بودم، اگرم گناهكار هستم به خاطر دوستان شهيدم، خدا ما رو ببخشه و ما شرمنده نشيم و سرافكنده نباشيم، نمي خوام غير از شهادت به اون دنيا وارد بشم.» او دراين مقطع توانست در آزمون ورودي دكتراي علوم استراتژيك، نمره ي قبولي بگيرد اما به دليل مشغله ي فراوان كاري از ادامه تحصيل منصرف شد. طي سه ماه فعاليت در نيروي زميني، بيش از صد سفر به كليه ي يگان ها جهت سركشي و بررسي امور در كارنامه خود ثبت كرد. محور عمده ي فعاليت نيروي زميني را؛ تقويت و ارتقاء يگان هاي نزسا اعلام كرد و دراين راستا خدمات بي شائبه اي عرضه داشت. احمد كاظمي در آخرين روزهاي دنيايي اش ديگر تاب و توان نداشت. قلب او آينه اي شفاف از گذشته شده بود. هر لحظه انتظار مي كشيد و از دوستان مي خواست كه براي رفتنش دعا كنند. 👇👇