eitaa logo
🌴 #یازینب...
2.4هزار دنبال‌کننده
18.9هزار عکس
8.5هزار ویدیو
27 فایل
@Yazinb69armaghan ما سینه زدیم،بی‌صدا باریدند از هر چه که دم زدیم،آنها دیدند مامدعیان صف اول بودیم ازآخر مجلس شهدارا چیدند این زمان زنده نگه داشتن یادشهداکمتر ازشهادت نیست #یازینب‌.. جهت تبادل🌹👇🌹 @ahmadmakiyan14 تبادل بالای ۲k🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴 #یازینب...
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 🕊🌷#معرفی_شهیده_عصمت_پور_انوری🌷🕊 نام:عصمت نام خانوادگی:پورانوری نام پ
🕊🌷🌷🕊 عصمت پورانوری در سال ۱۳۴۱ در شهرستان دزفول پا به عرصه وجود نهاد و در خانواده ای کاملا” اسلامی و با اصالت زندگی را آغاز نمود. و از کودکی علاقه وافری به یادگیری مسائل اسلامی داشت. بطوریکه در سنین کم توانست قرآن خواندن و نماز را بطور کامل یاد بگرید و در حفظ و رعایت حجاب خود از کودکی علاقه زیاد نشان میداد. خواهر پورانوری در دوران انقلاب مرتب در مراسم و برنامه های خیابانی و همچنین شرکت در جلسات افشاگرانه رژیم منحوس پهلوی و هدایت دوستان و آشنایان در جهت افشای ماهیت طاغوت سرنگون شد. با توسل به رهنمودهای امام که بوسیله پخش اعلامیه های او صورت میپذیرفت نقش بسیار فعالی را ایفا مینمود او اشتیاق فراوان داشت به بررسی مسائل و مباحث اسلامی بطوریکه در جلسات و برنامه عقیدتی، سیاسی که در منازل بعضی از خواهران تشکیل میشد با شور تمام شرکت مینمود تا اینکه انقلاب شکوهمند اسلامی ایران با رهبری و وصایت حضرت امام خمینی پیروز گردید و نیز بعد از انقلاب اسلامی ایران مجدانه در ترویج خط اصیل اسلامی که همانا خط امام و روحانیت متعهد و مسئول میباشد تلاش و مستمر و پیگیر داشت و همیشه میگفت : رمز پیروزی و بهروزی اسلام امام و روحانیت است، پس این عزیزان را باید داشته باشیم زیرا اینان توشه راهند. این خواهر علاقه خاصی به کل روحانیت خصوصا” منصوبین امام داشت بطوریکه برای شهادت شهید مظلوم انقلاب به حمزه زمان قلب تشکیلات اسلام آیت الله دکتر بهشتی از اعماق وجودش گریه میکرد و بر سر خود میزد. او همیشه از امام بعنوان تنها الگو و اسوه حسنه در دوران حضرت ولی عصر (عج) یاد میکرد. خواهر شهیدمان در دوران دبیرستان فردی بسیار فعال و پرکار بود بطوریکه در تمام مراسم و برنامه هائی که در دبیرستان برگزار میشد شرکت فعال داشت و او دقیقاً موضعی خصمانه در قبال نیروهای چپ و منافق و دیگر گروهکهای ضدانقلابی که میخواستند در دبیرستان فعالیتی بکنند داشت و فردی مشخص در انجمن اسلامی دبیرستان خود بود تا اینکه در سال ۵۹ موفق به اخذ دیپلم اقتصاد از دبیرستان کوثر شد. از اوائل تشکیل نهضت سوادآموزی در دزفول خواهر پورانوری که سال چهارم دبیرستان خود را طی میکرد در تمامی جلسات عقیدتی- سیاسی که از طرف نهضت تشکیل شده بود شرکت مثمر و منظمی داشت و در ارزیابی پایانی این جلسات ایشان بعنوان یکی از خواهران نمونه در اجرای تکالیف محوله و درک مفاهیم تدریس شده مشخص شد. خواهر پورانواری علاقه زیادی به اجرای فرمان امام در امر مقدس سوادآموزی داشت و این را بارها متذکر شده بود که بیایم در نهضت خدمت بکنم تا اینکه اخیرا” در… امتحانی نهضت موفق و باز هم بعنوان یکی از خواهران نمونه نهضت در ابعاد مختلف شناخته و ثبت گردید. « شهید درس میاموزد » خواهر عصمت پورانواری فردی صدیق و با ایمان بود، معقول و با ادب بود. آرام بود و متین، چهره ای محبوب در خانه و خانواده داشت، پرکار بود و فعال، توکل و توسلش به خداوند زیاد بود او خواهری بود واقعاً مسئول و متعهد، در رعایت حجاب ظاهر و باطن خود دقتی کم نظیری داشت گفتارش توأم با عمل بود، مطالعه خوبی در مسائل داشت و همیشه از سطحی نگری به مسائل پرهیز مینمود، معتقد بود که باید در اجرای این مطلب میداشت بدون هیچگونه تکبری ساده و سنگین قدم برمیداشت. امانتداری بود باوفا اعتقاد زیادی داشت که مفاهیم اسلامی را باید با زیربنای عرفان و معنویت بررسی نمود در غیر اینصورت زمینه برای انحراف محتمل است و در این رابطه هیچ وقت دعای کمیلش، نماز جمعه اش، برمزار شهیدان رفتنش، سرزدن به خانواده ها ی شهدا و… را فراموش نمیکرد. و حتی در شب عروسیش هم دعای کمیلش ترک نشده بود. در رابطه با اهمیت زیاد شهید به بعد معنوی بپای صحبت یکی از خواهران بسیار نزدیک ایشان مینشینیم. نماز خواندن ایشان با اخلاص و متواضع در برابر خدا بود. دعاهای طولانی او بعد از نماز ترک نمیشد و شبهای قدر ماه مبارک رمضان را همیشه با احیا به شب زنده داری مشغول میشد. روی مسائل معنوی خیلی تکیه میکرد بطوریکه فعالیتش برای خواسته های دنیوی در مقابل فعالیتهایش برای آخرت و معنوین هیچ بود او همیشه آخرت را در نظر داشت و به همین دلیل در همه کارهایش خدا را محور قرار داده بود. او دارای صبر و استقامت زیادی بود و در رابطه با رفتن برادرش به جبهه همیشه به دلداری مادرش میپرداخت و همچنین بعد از ازدواج که همسرش تقریباً بطور مداوم در جبهه بود او در مقابل سوءال مردم که آیا ناراحت نیستی از این موضوع؟ میگفت نه هرچه خدا بخواهد پیش میاید، و او تسلیم محض در مقابل اراده و مشیت خداوند بود و بخاطر این اعتقاد بود که تحمل بسیاری از ناراحتیها و سختی ها را میکرد و به خاطر خداوند بزرگ هیچ شکوه و گلایه ای نمیکرد. 👇👇
🌴 #یازینب...
🕊🌷#زندگینامه_شهیده_عصمت_پور_انوری🌷🕊 عصمت پورانوری در سال ۱۳۴۱ در شهرستان دزفول پا به عرصه وجود نهاد
یکی دیگر از خصوصیات شهید سعی و علاقه فراوان او در حفظ و یادگیری آیات و احادیث مختلف بود تا اینکه در بررسی مسائل گوناگون از آنها استفاده نماید این خواهر شهید بسیار قانع و متواضع بود. راجب به قانع بودن عصمت همین بس که وی در هنگام ازدواجش همه اش میگفت همسر من باید کسی باشد که از نظر ایمان و تقوا پسد دیده باشد و مکتبی باشد، این بود از میان همه اقشار مردم قشر پاسدار اسلام را در هر لباس که باشد مظهر پاکی و عفت میدانست و به همین دلیل همسر خود را از این قشر انتخاب نمود. کمال قناعت و سادگی در مراسم ازدواجش بچشم میخودر او صداق ” مهریه ” خود را یک جلد کلام الله مجید قرار داده بود چون میخواست رهرو حضرت فاطمه علیه اسلام باشد او بر خلاف بعضی از خواهران بعد ازدواجش مشغول و سرگرم زندگی مادی و دنیوی نشد. بلکه در عرفان و معنویت رشد سریعتری داشت. زندگی بسیار ساده ای در اتاقی کوچک تشکیل داد، در رابطه با افشای منافقین و خط بنی صدر فراری فعالیت زیادی داشت. عصمت روی پیوندهای مکتبی بسیار تکیه میکرد و میگفت پیوندهای مکتبی بر پیوندهای عاطفی ارجحیت دارند و این بود که با بسیاری از افراد بی تفاوت و یا منافق اقوام و خویشاوندان رابطه چندان خوبی نداشت و اگر هم رابطه برقرار میکرد فقط بخاطر ارشاد و راهنمائی و هدایت آنها بود و در روزهای آخر عمر شریفش به همه دوستان و آشنایان و اقوام سر زد و این اخلاق نیکو و شایسته او بود که کسی را فراموش نمیکرد. او بیاد فقرا و مستضعفین بود. وی همیشه در صحبتهایش میگفت که بعد از شهادتم لباسهایم و هرچه که به نامم باشد به مستضعفین تعلق دارد. و چندین ماه در طی دو سال متوالی به روستا میرفت و به ارشاد آنها میپرداخت. او به پیروی از امام بزرگوارش خمینی بت شکن جنگ را نعمت و رحمت میدانست و در این رابطه هیچ وقت شهر را ترک نکرد و به سنگرش پشت نکرد او در بسیج خواهران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی فعالیت داشت و برای بسیج نظامی مردم برای مقابله با متجاوزین بعثی به آموزش نظامی میپرداخت و او به این ترتیب سرنوشت خود را ساخت و راهش را انتخاب کرد و چه خوب جائی بشهادت رسید در حال رفتن بر مزار شهیدان ” محمد همسر شهید سخنانی دارند که “ عصمت علاقه وافری به شهادت داشت اینرا ما نمیگوئیم همسرش از جبهه خونین کرخه میگوید همیشه در این مدت کوتاه زندگیمان میگفت چه زیبا و خوب است نظر شما چیست؟ عصمت بطور معمول با حجاب کامل میخوابید وقتی از او سوال میکردم که چرا اینچنین مسلح و مجهزی هنگام خواب او گفت محمد به این خاطر که اگر بر اثر حملات موشکی متجاوزین در زیر خروارهائی از خاک و گل فرو رفتم در هنگام بیرون کشیدنم از زیر خاک چشم نامحرم بر من نیفتد. همیشه و هر وقت که امام پیام و یا سخنرانی میفرمود عصمت بلافاصله میبایست تند و تند بنویسذ میگفتم فردا روزنامه متن کامل آن را منعکس میکند او میگفت ره باید کلام ملکوتی امام را بنویسم تا در رگ و خونم جریان یابد. اعتقاد بر قضا و قدر و الهیش اصیل بود. همیشه میگفت بمن محمد میخواهم با تو به جبهه بیایم و هرکاری که از دستم برآید انجام دهم به او گفتم نه تو باید بر تکلیف خویش عمل کنی و سدی پولادین در تدارکات پشت جبهه باشی و تو باید پیام رسان خون من و امثال من باشی ولی عجبا به این سعادتی که نصیب تو پاسدار عزیز شده که هم اکنون تجسم عینی خون و پیام هستی. نکته ای که زیاد در من اثر کرده این است که چند روز پیش از شهادتش برایم حرفهائی میزد که تعجب آور بود و قابل تأمل، بطوریکه این احساس در من بوجود آمده بود که این بار در جبهه شهید میشوم ولی دیدم که برعکس خودش شهید شد و مرا تنها گذاشت با کوله باری از خون و پیام و به سنگینی واژه ” مسئولیت ” و این برادر ادامه میدهد که با توجه به ریشه های عمیق فرهنگ تشیع و کیفیت پرورش کودکان و نوجوانان از نظر اسلام او بسیار به ارشاد و پرورش این آینده سازان اهمیت زیاد میداد. در پایان شهادت این خواهر مظلومه و دیگر شهدای مظلوم اسلام را گامی مبارک در اجرای احکام الهی دانسته و معتقدیم که این خونها باعث شکوفائی هر چه بیشتر مکتب رهائی بخش تشیع در طول تاریخ است و زمینه را برای حکومت جهانی مهدی آخر الزمان عج الله تعالی فرجه الشریف و ارواحنا التراب مقدمه الفدا… خواهد کرد. ما شهادت این عزیزان را به حضرت صاحب عصر و الزمان عج الله تعالی فرجه و نائب بزرگوارش امام خمینی و مربیان متعهد و مسئول آموزشگاههای تربیتی و به تمامی خانواده های خانواده های شهدا خصوصاً خانواده پورانواری و عیدی مراد تبریک و تسلیت گفته و استقامت و صبر را از خداوند رحمن برای ایشان آرزو داریم. هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله و مدافع سلامت صلوات💐 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 @yazinb3
مےگفت هر ڪارے مے خواهم بكنم اول میڪنم ببينم از اين ڪار راضيه مےگفت اگر مے بينيد امام زمان از ڪاری ناراحت مےشود انجام ندهيد هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله و مدافع سلامت صلوات💐 🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
دار فانی را وداع گفت...🥀 آیت الله محمد یزدی در سال ۱۳۱۰ ش در یک خانواده علمی و مذهبی در اصفهان به دنیا آمد. وی در جوانی پس از گذراندن دروس سطح به قم آمد و از محضر آیات عظام چون بروجردی، اراکی و امام خمینی (ره) بهره برد. سخنرانی‌ها و افشاگری‌های فراوان در شهرهای مختلف از جمله فعالیت‌های ایشان قبل از انقلاب اسلامی ایران بود که منجر به تبعید و زندانی شدن وی شد. آیت الله یزدی پس از انقلاب مسئولیت‌های فراوانی در عرصه‌های مختلف بر عهده داشت که می‌توان به نمایندگی مجلس شورای اسلامی، عضویت در شورای نگهبان، ریاست قوه قضائیه، نمایندگی مجلس خبرگان رهبری و ریاست شورای عالی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم اشاره کرد. از ایشان آثاری در زمینه‌های مختلف از جمله فقه، اصول، علوم قرآن، تفسیر و عقاید به چاپ رسیده است. شادی روحش صلوات💐 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🌴 #یازینب...
#آیت_الله_محمد_یزدی دار فانی را وداع گفت...🥀 آیت الله محمد یزدی در سال ۱۳۱۰ ش در یک خانواده علمی
🥀تشییع و تدفین پیکر آیت‌الله یزدی تا ساعاتی دیگر...🥀 مراسم تشییع پیکر آیت‌الله محمد یزدی ساعت ۱۶ امروز از مسجد امام حسن عسکری قم به سمت حرم برگزار شده و سپس در حرم به خاک سپرده خواهد شد.
واقعی در اتاق عملیات سریال خانه امن کیست؟ در بخشی از سریال خانه امن بر قاب دیوار اتاق عملیات عکس یک رخ‌نمایی می‌کند؛ که در حوزه امنیت کشور نقش بسزایی داشته است. از نیروهای موثر اطلاعات سپاه و هسته موسس تیم‌های عملیات وزارت اطلاعات بود. کمال ماجرای نیمروز و کمال خانه امن ادای دینی به این شهید بزرگوار است که در اسفندماه ۱۳۶۶ در منطقه شاخ شمیران عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. 💐 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
خاطره یک عکاس خبری از سردار قاآنی: ‌‌‎چند سال پیش در تشییع یکی از شهدای مدافع حرم مشهد، سردار قاآنی رو دیدم که تنها و بدون محافظ به سمت حرم میرفت، گفتم حاج آقا عرض ادب، بدون محافظ؟ گفت کسی به من کار نداره همه مردم محافظ من هستند سلامتی سردار عزیزمان صلوات🌺🍃 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
‌ دل هایمان رابدهیم؛ دست امام زمان ...! تا در غربت دنیا؛ نگیرد....! ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🌴 #یازینب...
#کتاب_دختر_شینا🌹🍃 #خاطرات : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌷🕊 #همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هریژ🌹🍃
🌹🍃 : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌷🕊 سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هریژ🌹🍃 :بانو بهناز ضرابی.. فصل چهاردهم ..( قسمت چهارم)🌹🍃 🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊 چادر را از سرم در آوردم و توی سجاده گذاشتم. صمد که رفت بلند شدم و رفتم توی آشپزخانه. خانم های دیگر هم آمده بودند. صبحانه را آماده کردم. آمدم بچه ها را ا خواب بیدار کردم. صبحانه را خوردیم. استکان ها را شستم و بچه ها را فرستادم طبقه پایین بازی کنند. در طبقه اول اتاق بزرگی بود پر از پتوهایی که مردم برای کمک به جبهه ها می فرستادند. پتوها در آن اتاق نگهداری می شد تا در صورت نیاز به مناطق مختلف ارسال شود. پتوها را تا کرده و روی هم چیده بودند. گاهی بلندی بعضی از پتوها تا نزدیک سقف می رسید بچه ها از آن ها بالا می رفتند. سر می خوردند و این طوری بازی می کردند. این تنها سرگرمی بچه ها بود. بعد از رفتن بچه ها شیر سمیه را دادم و او را خواباندم. خودم هم لباس های کثیف را توی تشتی ریختم تا ببرم حمام و بشویم که یک دفعه صدای وحشتناکی ساختمان را لرزاند. همه سراسیمه از اتاق بیرون آمدند بچه ها از ترس جیغ می کشیدند. تشت را گذاشتم زمین و دیدم پشت پنجره قسمتی از پادگان توی گرد و خاک گم شده بود. خانم ها سر و صدا می کردند و به این طرف و آن طرف می دویدند. نمی دانستم چه کار کنم. این اولین باری بود پادگان بمباران می شد خواستم بروم دنبال بچه ها که دوباره صدای انفجار دیگری آمد و انگار کسی هلم داده باشد پرت شدم به طرف پایین اتاق. سرم گیج می رفت اما به فکر بچه ها بودم. تلو تلو خوران سمیه را برداشتم و بدو بدم دویدم طبقه اول. سمیه ترسیده بود. گریه می کرد و آرام نمی شد. بچه ها هنوز داشتند توی همان اتاق بازی می کردند آن قدر سرگرم بودند که متوجه صدای بمب نشده بودند خانم های دیگر هم سراسیمه پایین آمدند. بچه ها را صدا کردیم که دوباره صدای انفجار دیگری ساختمان را لرزاند. این بار بچه ها متوجه شدند و از ترس به ما چسبیدند. یکی از خانم ها اتاق به اتاق رفت و همه را صدا کرد وسط سالن طبقه اول. ده پانزده نفری آدم بزرگ بودیم و هفت هشت تایی هم بچه. بوی تند باروت و خاک سالن را پر کرده بود. بچه ها گریه می کردند. ما نگران مردها بودیم. یکی از خانم ها گفت: تا خط خیلی فاصله نداریم اگر پادگان سقوط کند ما اسیر می شویم. با شنیدن این حرف دلهره عجیبی گرفتم. فکر اسارت خودم و بچه ها بدجوری مرا ترسانده بود وقتی اوضاع کمی آرام شد دوباره به طبقه بالا رفتم. پشت پنجره ایستادیم و رد دودها را گرفتیم تا حدس بزنیم کجای پادگان بمباران شد که یک دفعه یکی از خانم ها فریاد زد: نگاه کنید آنجا را یا امام هشتم. چند هواپیما در ارتفاع پایین در حال پرواز بودند ما حتی رها شدن بمب هایشان را هم دیدیم. تنها کاری که در آن لحظه از دستمان بر می آمد این بود که دراز بکشیم روی زمین. دست ها را روی سرمان گذاشته و دهانمان را باز کرده بودیم فریاد می زدیم بچه ها دست ها را روی سرتان بگذارید دهانتان را نبندید. خدیجه و معصومه و مهدی از ترس به من چسبیده بودند و جیک نمی زدند اما سمیه گریه می کرد. در همان لحظات اول، صدای گرومپ انفجارهای پشت سر هم زمین را لرزاند. با خودم فکر می کردم دیگه همه چیز تمام شد الان هم می میریم. یک ربعی به همان حالت دراز کشیدیم. بعد یکی یکی سرها را از روی زمین بلند کردیم. دود اتاق را برداشته بود شیشه ها خرد شده بود اما چسب هایی که روی شیشه ها بود گنذاشته بود شیشه ها روی زمین یا روی ما بریزد. همان توی پنجره و لا به لای چسب ها خرد شده و مانده بود خدا رو شکر کسی طوری نشده است. ...🌹🍃 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 ...‌ 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹 🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
اگر بعضی اوقات حالِ قرآن خواندن ندارے، و قرآن را لمس کن؛ یڪدفعه شما رابیدار مۍڪند.. •°| باوضو‌بخواب‌ڪه‌برات‌فرشته‌ها‌ تاصبح‌عبادت‌‌بنویسن |° 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🌷🕊 اسلام داراۍ قدرت مولد است🇮🇷 اسلام در مدرسه‌ی خود🌹🍃 همواره در درون خود شخصیت‌هاۍ جدیدی را تربیت کرده و می کند🌷 و به عالم اسلام عرضه می کند و این انتها به انتها نمی رسد. 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🌴 #یازینب...
#آیت_الله_محمد_یزدی دار فانی را وداع گفت...🥀 آیت الله محمد یزدی در سال ۱۳۱۰ ش در یک خانواده علمی
‎الله_یزدی🥀 : درگذشت عالم مجاهد و پارسا آیةالله آقای حاج شیخ محمد یزدی رضوان‌الله‌علیه را به حوزه‌ی علمیه‌ی معظم قم و مراجع عظام و علمای عالی‌مقام و جامعه‌ی محترم مدرسین و به شاگردان و دوستان و ارادتمندان آن مرحوم و به‌طور ویژه به خاندان گرامی و همسر و فرزندان مکرم ایشان تسلیت عرض می‌کنم. سوابق انقلابی و مبارزات دوران طاغوت در کنار حضور پیوسته و همیشگی در همه‌ی دورانهای انقلاب و اشتغال به مسئولیتهای بزرگ در اداره‌ی کشور همچون ریاست قوه‌ی قضاییه و عضویت در شورای نگهبان و مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی، و در کنار فعالیت علمی و فقهی، شخصیتی جامع و اثرگذار از این عالم جلیل پدید آورده بود. ایمان راسخ به مبانی انقلاب و استقامت در این راه و غیرت دینی و انقلابی، نشانه‌های بارز دیگری از این شخصیت مکرم بود. امید است این وزن سنگین ذخیره‌ی معنوی مایه‌ی علو درجات ایشان باشد. از خداوند متعال رحمت و مغفرت و رضوان الهی را برای آن مرحوم مسألت می‌کنم. 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---