eitaa logo
🌴 #یازینب...
2.4هزار دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
8.2هزار ویدیو
27 فایل
@Yazinb69armaghan ما سینه زدیم،بی‌صدا باریدند از هر چه که دم زدیم،آنها دیدند مامدعیان صف اول بودیم ازآخر مجلس شهدارا چیدند این زمان زنده نگه داشتن یادشهداکمتر ازشهادت نیست #یازینب‌.. جهت تبادل🌹👇🌹 @ahmadmakiyan14 تبادل بالای ۲k🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴 #یازینب...
🕊🌹🔹 🌹 🔹 #کتاب_مسافر_ملکوت🌹🕊 #خاطرات : شهید علی عباس حسین پور 🌹🍃 فصل دوم..( قسمت ششم)🌹🍃 🕊🌷بسم ر
🕊🌹🔹 🌹 🔹 🌹🕊 : شهید علی عباس حسین پور 🌹🍃 فصل دوم..( قسمت آخر )🌹🍃 🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین دی ماه سال ۱۳۶۱ بود اطراف ساحل خرمشهر مستقر بودیم یک روز به سمت گمرک خرمشهر رفتیم کشتی های ژاپنی را دیدیم که آنجا به گل نشسته بودند جنگ باعث شده بود که دیگر آنجا فعالیت نداشته باشند از این که این گونه اقتصاد کشور به هم ریخته ناراحت شدیم ارتش عراق استحکامات خیلی قوی ای داشت سنگرهایشات خیلی محکم بود جای پای غواصان را کنار ساحل می دیدیم فرمانده جناب آقای سیاوش جانی مسولیت خاصی نسبت به بچه ها داشت از روی اسکله وارد یک لنج شدیم آقای جانی نگذاشتند ما بایستیم چون در تیر رس عراقی ها قرار داشتیم همان موقع عراقی ها متوجه حضور ما شدند چند خمپاره به سمت ما شلیک کردند خمپاره ها به اطراف لنج و اسکله خورد .فاصله بین شناور و ساحل حدود پنجاه متر بود این مسیر هیچ پوششی از نظر امنیتی نداشت و ما باید این مسیر را طی می کردیم و به سمت سنگرهای پدافندی گمرک خرمشهر بر می گشتیم یکی یکی شروع کردیم به دویدن خودمان را به سنگرها رساندیم نوبت به علی عباس رسید دقیقا به یاد دارم که علی عباس با سرعت و دقت از سمت اسکله به سمت سنگر دوید من همین طور از داخل سنگر به او نگاه می کردم همان موقع دو تا خمپاره به سمت چپ اسکله و در نزدیکی علی عباس خورد فواره اب بلند شد خوب نگاه کردم علی عباس هنوز در حال دویدن بود خوشحال شدم که سالم است همین طور که با سرعت می دوید یک بار به تلوتلو خوردن افتاد حدس زدم ترکش خورده رنگ از چهره ام پرید داد زدم و به آقای جانی گفتم آقا سیاوش عباس ترکش خورده ابتدا باور نکرد وقتی به ان طرف سنگر رفت متوجه شد که علی عباس قادر به حرکت نیست و افتاد روی زمین نفر بعد از ایشان من بودم آن فاصله کوتاه را دویدم دیدین علی عباس قادر به حرکت کردن نیست با دوستان دیگر که آنجا بودند ایشان را به داخل سنگر منتقل کردیم ترکش به هر دو پای او خورده بود و خونریزی شدید داشت سریع او را به داخل آمبولانس برده و به بیمارستان طالقانی آبادان منتقل کردیم خدا را شکر وضعیت او خوب بود در بیمارستان بیشتر کادر و پرسنل خانم هایی بودند که فی سبیل الله و بسیجی آمده بودند و آنجا خدمت می کردند من تا ساعت یازده خدمت ایشان بودم از بیمارستان که برگشتم تا خرمشهر وسیله نقلیه ای پیدا نکردم و پیاده برگشتم اما خوشحال بودم که بهترین دوستم ور سلامت است. یکی از دوستانش می گفت علی عباس مجروح شده و از جبهه به خرم آباد برگشته بود در میدان شهدا با ایشان برخورد کردیم و تا اواخر خیابان مطهری با هم رفتیم در طول مسیر احساس کردم ایشان ابهت خاص عرفانی پیدا کرده و کم حرف شده بود از عظمت شخصيت او ما به خودمان اجازه نمی دادیم که صحبت کنیم و ووارد صحبت های حاشیه ای شویم در این بیست دقیقه ای که در طول مسیر با هم بودیم یک کلام عادی ک لغو و بیهوده از علی عباس نشنیدیم واقعا از لحاط اخلاقی الگو بود باز معنوی خاصی در حرکات و حتی سکوتش بود. ...🌹🍃 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 ... 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹 🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 https://eitaa.com/aflakiyanekhaki8899 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---