eitaa logo
🌴 #یازینب...
2.5هزار دنبال‌کننده
22.6هزار عکس
10.9هزار ویدیو
35 فایل
@Yazinb69armaghan ما سینه زدیم،بی‌صدا باریدند از هر چه که دم زدیم،آنها دیدند مامدعیان صف اول بودیم ازآخر مجلس شهدارا چیدند این زمان زنده نگه داشتن یادشهداکمتر ازشهادت نیست #یازینب‌.. جهت تبادل🌹👇🌹 @ahmadmakiyan14 تبادل بالای ۲k🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🕊🕊🕊🌹 همراه سردار رفتہ بوديم ، مأموريت. موقع برگشتن، بردمان تخت فولاد. به ڪہ رسيديم، گفت: بچہ‌ها، دوست دارين، درے از رو بہ شما نشون بدم؟ گفتيم: چے از اين بـ‌هتر، !😍 ڪفش‌هاش را درآورد، وارد شد. يڪ راست بردمان سر مزار . با يقين گفت: از اين قبر مطـ‌هر، بہ باز مےشه. نشستيم... موقع فاتحہ خواندن، حال و هواے سردار، تماشائے بود. توے آن لحظہ‌ها، هيچ ڪدام از ما نمےدانستيم ڪہ اين حال و هوا، حال و هواے است؛ به نڪشيد ڪہ خبر شدن خودش را هم شنيديم... ڪرده بود ڪہ حتماً ڪنار "" دفنش ڪنند. دفنش هم ڪردند. تازه آن روز فهميديم ڪہ بنا بوده از اين‌جا، ديگرے هم به باز بشود! سردار عشق "" ... 🌹| @Yazinb3 🌹🕊 🌹🕊🕊 🌹🕊🕊🕊 🌹🕊🕊🕊🕊
... 🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊 یه روزی هم میاد رو بَنِرای سطح شهر می‌بینیم نوشته: . کاروانی که از و و زائـر راهی میکنه به سمت ... می بردمون به سمت و وقتی خوب دلمونو تکون دادیم و عقده ی این چند سال فراق رو جبران کردیم... . یکی مثل که از یادگارای همین سالای جنگ با تکفیریا باشه برامون شروع میکنه به روایت کردن... . " اینجا که نشستید اسمش است! قریه‌ای که توش حرم مطهر خانوم زینب.. قرار داره... همینجا بود که مدال گردن ، اولین مدافع حرم ، انداختند...‌ . تو همین خاک بود که به معشوقش ، رسید... " . بعد سوار اتوبوس میشیم و میریم بعد از اینکه نشستیم رو خاکا ، راوی میگه: " اینجا حلبِ... همونجایی که رو به آسمون پرواز داد... همینجا بود که ، فرمانده ایرانی لشگر فاطمیون ، سرشو گذاشت رو پاهای اربابش! خبرنگاری که دختر سه ساله ‌شو به دختر سه ساله‌ی ارباب سپرد و از دنیا خداحافظی کرد... . اینجا مقتلِ و ... جووناالوارثینو سال شماها که از همون اول عادت کرده بودن به دل ندادن... . مقصد بعدیمون ، جنوب غربِ حلب... همونجایی که تروریستا محاصره‌ش کردن و نیروهای مقاومت رو مجبور به عقب نشینی.‌.. همونجایی که وقتی آزاد شد،همه سجده شکر بجا آوردیم... هر چند برای آزاد شدنش دادیم و اسیر... یکیشون بود که با رفتنش چهار تا بچه‌ش یتیم شدن... ولی کاری کرد که اون دنیا ، جلو حضرت زهرا ، سرشونو با افتخار بلند کنن و بگن: ما بچه های شهید بلباسی ‌ایم!‌ " مثل ،‌ مثل هویزه ، مثل چزابه ، مثل طلاییه ... یه روزی و خان طومان و زینبیه و ریف رو قدم قدم زیارت می کنیم... یه روزی گذرمون بهشون میخوره.. [ هر زمان تو خیابونا چشمتون خورد به بَنِرا و تابلوهایی که ازتون دعوت کرده با این کاروان راهی شید ، بدونید به فاصله ی اندکی ، روزی میرسه که سرتاسر ایران نوشتن... « کاروان راهیان قدس » کاروانی که این بار مقصدش فراتر از و ! کاروانی که میره به سمت خود نماز میخونه تو ... با امامت امام دوازدهم... و با حضور تمام شهدا... شهدایی که روزی برای زیارتشون ‌هامون و هامون خاکی شد ... و دیر نیست اون روز ! روزی که با چشمای خودمون ببینیم که رو سر در‌ ورودی نوشته: «ونرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین» ...🌹🍃 ....🌹🍃 هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات💐 🕊🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷🕊 ____~°°•• ...••°°~_____ ...🌹🍃 ...🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 🍃🌹 @yazinb2 🌹🍃