🌴 #یازینب...
🕊🌹🔹 🌹 🔹 #کتاب_عارف_۱۲_ساله🌹🕊 #خاطرات : #شهید_رضا_پناهی🌷🕊 فصل چهارم..( قسمت چهارم)🌹🍃 🕊🌷بسم رب ال
🕊🌹🔹
🌹
🔹
#کتاب_عارف_۱۲_ساله🌹🕊
#خاطرات : #شهید_رضا_پناهی 🌹🍃
فصل چهارم..( قسمت آخر )🌷🕊
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین
#تسلای_دل_مادر
من با رضا زندگی می کنم. وجود پسرم را کنار خودم حس می کنم. دستان کوچک رضا گره گشای دلتنگی های مادرانه من است. هر وقت دلم برای او تنگ می شود به اتاقی که عکس های پسرم را بر در و دیوار آن آویخته ام می روم و حضور شاد و پر انرژی رضا را در لحظه لحظه زندگی ام نظاره می کنم. رضا بغض های مادرانه مرا خوب می شناسد و می داند چطور با نگاه مهربانش که حالا در قاب عکس خلاصه شده آرامم کند. بعد از شهادتش خیلی دلتنگی می کردم. یک شب رضا به خوابم آمد گفت مامان چراگ ریه می کنی؟ گفتم: خیلی دلم تنگ شده. گفت: برای چی؟ گفتم تو نمی آیی یه سری به من بزنی. گفت: مامان هر کجا تو باشی من کنارت هستم. بعد گفت مگه بارها برات پیغام نفرستادم که گریه نکن و ناراحت نباش؟ از بچگی طاقت دیدن اشک چشم من را نداشت. نمی دانم الان چطور طاقت می آورد. یک وقت هایی با پدرش اختلاف های جزئی داشتیم که باعث ناراحتی ام می شد یا بعضی وقت ها دلتنگ برادر مرحومم می شدم رضا تا متوجه ناراحتی من می شد می آمد بغلم می کرد دستش را دور گردنم می انداخت شروع می کرد به گریه کردن می گفت مامان غصه نخور بهم دلداری می داد و تسلای دلم بود. باور کنید حالا هم که پا به سن گذاشته ام هنوز داغ رضا برایم تازه است. خاطراتش از یادم نرفته است. با یاد و خاطراتش، بغض گلویم را می گیرد بعضی ها می گویند خاک مرده سرد است ولی من اصلا این حرف ها را قبول ندارم مخصوصاج معه ها خیلی دلم می گیرد. خیلی دلتنگ رضا می شوم یاد آن غروب جمعه ای می افتم که از من نوار خواست تا وصیت نامه اش را ضبط کند. البته همیشه سعی می کنم برای شهادت رضا گریه نکنم چون رضا به آرزوی خود رسیده است بارها به من گفته بود مامان اگر یک وقت دلت گرفت اگر اومدی سرمزار من. برای من گریه نکن. برای غریبی امام حسین علیه السلام و حضرت زینب علیه السلام گریه کن.
#یا_زهرا...🌹🍃
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#ادامه_دارد
🌹
🔹🌹
🌹🕊🌹
🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹
#لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
https://eitaa.com/aflakiyanekhaki8899
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---