eitaa logo
🌴 #یازینب...
2.4هزار دنبال‌کننده
18هزار عکس
8هزار ویدیو
27 فایل
@Yazinb69armaghan ما سینه زدیم،بی‌صدا باریدند از هر چه که دم زدیم،آنها دیدند مامدعیان صف اول بودیم ازآخر مجلس شهدارا چیدند این زمان زنده نگه داشتن یادشهداکمتر ازشهادت نیست #یازینب‌.. جهت تبادل🌹👇🌹 @ahmadmakiyan14 تبادل بالای ۲k🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴🌹 (علیه السلام)🌹🏴😭 هر لحظه در سکوت، غمت داد می زند بغضی که از فراق تو، فریاد می زند کاشکی قدر بدونیم این گریه کردن ها رو، ناله زدن ها رو،باید لذت ببریم از این منبرها،اشک ریختن ها،بی خود نیست به حبیب بن مظاهر میگن:چه آرزویی داری؟میگه”:آرزو دارم بیام توی دنیا بشینم تو روضه ی امام حسین گریه کنم،گفتند:حبیب با این همه مقامات،اون جایگاه کنار حرم امام حسین،می فرماید:نمی دونید اینجا خدا با گریه کن های حسین چه معامله ای میکنه.” تازه ماها نمی دونیم،چیزی نمی دونیم،چیزی نفهمیدیم،نمی دونید مادرش حضرت زهرا چیکار میکنه براتون. این که تو نیستی و به ما طعنه می زنند خیلی ها مارو مسخره می کنند ،میگن:پس کجاست آقاتون؟ این که تو نیستی و به ما طعنه می زنند بر آتش نبودن تو، باد می زند وقتی که صید دائمی ِ چشم توست دل کی دست رد به سینه ی صیاد می زند قلبم اگر که با تو نباشد نمی تپد نبضم دمی که از تو کنم یاد می زند دیریست خنده نیست به رخسار پر غمت چشم تو حرف از دل ناشاد می زند امشب نگاه ابری ِ تو با زبان اشک دم از عزای حضرت سجاد می زند سی سال ِ آزگار به هر جا نشته است حرف از غمی که بر دلش افتاد می زند اما بالاترین غم امام سجاد،که فرمود:الشام،الشام،الشام با یاد شام و بزم شراب اون عالم نشته بود،مداح رفت بالا منبر گفت: دخلت زینب علیها سلام علی ابن زیاد.(هنگامی که زینب به مجلس پسر زیاد در آمد(تا این جمله رو گفت:دیدن اون عالم عمامه از سر برداشت،گفت:دیگه بس ِ،دیگه نگو. با یاد شام و بزم شراب اشک ریزد با یاد جسم غرق به خون داد می زند امشب باید ناله بزنی،ضجه بزنی،وَ یَضِجَّ الضّاجُّونَ اونایی که میتونند ضجه بزنند وَ یَعِجَّ الْعاجُّونَ حسین… دوری ِ این راه ترتیب نمازم را شکست که شکستن پشتش از اندوه و درد ِ ما شکست ما راَیت و فی البلا الا جمیلا گفته ایم یک جهان حرف است از پیروزی ما تا شکست سر شکستن ارث ِ فامیلی ِ ما از کوفه است زینبی سر زد به محمل تا سر سقا شکست قلب مجنون می شکست از دوری لیلای خود کار بر عکس است در اینجا دل لیلا شکست روزگاری هم دری با تخته ای جور آمد و قلب بابامان علی را ، پهلوی زهرا شکست مادر،مادر،مادر….. اصلاً همه ی دعواها سر این اسم بوده، مادر، مادر…. امام سجاد داره میگه: گفتم ای مردم منم مکه منا گفتم ای مردم منم سعی و صفا گفتم ای مردم عزیز حیدرم مصطفی از من، من ازپیغمبرم لیک آتش بر دل تنگم زدند نام زهرا بردم و سنگم زدند حضرت رقیه خواهر امام سجاد هم گوشه ی خرابه می گفت: گمانم جُرم باشد،هر که شکل فاطمه باشد که با شلاق و با سیلی، شده از من پذیرایی دست من بسته شد و ذکر قنوتم حیدر است قد من خم شد از آنکه سجده ام چون مادر است حکم از بالا برایم آمده تب داشتن کاسه ی چشمی پر و اشک لبالب داشتن مصحفی دارم ورق ها دل٬ زبانم هم قلم اشک من جاری ست از باب مرکّب داشتن روضه و اشک است کارم روز و شب در کاروان روضه ها را روز دیدن اشک را شب داشتن پای دل تاول زد اما می دوم دنبال او در خیالم هم ندارم فکر مرکب داشتن سهم هر کس در میان کربلا تقسیم شد سهم من از کربلا این است٬ زینب داشتن با سوز قلب پاره پاره گریه می کردی با چشم های پر ستاره گریه می کردی دل های نزدیکانتان که جای خود دارد که آب می شد سنگ خاره، گریه می کردی یه شب غلام امام سجاد وقتی ظرف آب رو برای امام آورد دیگه شروع کرد اعتراض کردن، گفت: آقا نزدیک به سی و پنج سال ِ،هر موقع برات آب میآرم وضو بگیری،چشمت به آب می افته گریه میکنی،هر موقع یه بچه ی شیرخواره می بینی گریه می کنی،هر موقع یه بچه ی سه چهار ساله می بینی گریه میکنی،آقا بس نشده این همه گریه کردن؟ آقا فرمود:غلام از تو انتظار نداشتم این حرف رو بزنی، فرمود: غلام مگه تو قرآن نخوندی؟گفت:آقاجان،بله خوندم. مگه سوره ی یوسف رو این همه نخوندی؟بله آقا جان فدات بشم خوندم. فرمود:یعقوب یه یوسفش رو ازش دور کردن،با علم پیامبری می دونه یوسفش زنده است برمیگرده، فقط یه پیراهن خون آلود براش آوردند اینقدر گریه کرد دیگه چشماش جایی رو نمی دید،من جلوی خودم هجده یوسفم رو سر بریدند… آقا: در وقت تجدید وضو تا آخر عمرت تا آب می دیدی دوباره گریه می کردی ذبحی اگر پیش نگاهت دست و پا می زد آقا می گفت:دست نگه دار به اون قصاب،می گفت:بگو ببینم این گوسفند رو داری میکشی آب بهش دادی یانه؟ می گفت:آقا جان،این چه حرفی است که می زنید؟این دستورات رو ما از خود شما گرفتیم، مگه میشه،دستور دین ِ، ذبح و باید آب داد،رو به قبله…یه وقت می دیدند امام سجاد سر به دیوار گذاشته داره ناله میزنه،صدا میزنه:بخدا بابامو با لب تشنه کشتند، هرچی می گفت:آه جیگرم.می اومدند دور گودال آب ها رو می ریختند، می گفتند:حسین به تو آب نمی دهیم…حسین.. 👇👇