توی ده شلمرود،
حسنی تک و تنها بود.
حسنی نگو، بلا بگو،
تنبل تنبلا بگو...
تنها روی سه پایه نشسته بود تو سایه
دائم #میگفت_من_بلد_نیستم
کره الاغ کدخدا
یورتمه میرفت تو کوچه ها...
الاغه چرا یورتمه میری؟
دارم میرم مذاکره کنم، دیرم شده، عجله دارم.
الاغ خوب نازنین،
سر در هوا، سم بر زمین،
یالت بلند و پرمو، دمت مثال جارو،
یک کمی بمن سواری میدی؟
بله که میدم
چرا میدی؟
واسه اینکه من ظریفم.
پیش همه ضعیفم...
اما تو چی؟
نه مرسی
لعنت به شماها...
#یازینب...