eitaa logo
🌴 #یازینب...
2.4هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
8.4هزار ویدیو
27 فایل
@Yazinb69armaghan ما سینه زدیم،بی‌صدا باریدند از هر چه که دم زدیم،آنها دیدند مامدعیان صف اول بودیم ازآخر مجلس شهدارا چیدند این زمان زنده نگه داشتن یادشهداکمتر ازشهادت نیست #یازینب‌.. جهت تبادل🌹👇🌹 @ahmadmakiyan14 تبادل بالای ۲k🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹🍃 سلام مولای من ! سلام بر بلندای رشادتت.. سلام بر زينب... سلام........... اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَّلاٰمُ عَلَيْكَ يَا بْنَ اَميرِالْمُؤْمِنين ، وَ ابْنَ سَيِّدِ الْوَصِيّينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِسٰاءِ الْعٰالَمينَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِەِ ، وَالْوِتْرَ الْمَوْتُورَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداًما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهار ُوَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ  اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ  🍃🌹اللهم صل علي محمد و ال محمد و عجل فرجهم🌹🍃 🌹🍃 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
کاری که کرد تو تقدیرمان نکرد گریه برای دوری تو سیرمان نکرد... ما را ببخش اینکه غمت پیرمان نکرد دست ، امام زمان گیرمان نکرد...! العجل... العجل... اللهم عجل لولیک الفرج .... ...🌹🍃 ..🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6
🌴 #یازینب...
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊 🌷🕊#زندگینامه_شهید_احمد_علی_نیری🌷🕊 شهیداحمدعلی نیّری در ۲۹تیرماه ۱۳۴۵ش
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊 🌷🕊🌷🕊 شهید انصاری که در زمان شهادت ۴۶ سال سن داشت، دارای مدرک تحصیلی کارشناسی ارشد رشته علوم استراتژیک بود.شهید انصاری از پاسداران سپاه روح‌الله استان مرکزی بود و پس از عزیمت به سوریه برای دفاع از حرم اهل بیت در جریان نبرد با تروریست‌های تکفیری در استان آمر واقع در جنوب سوریه به شهادت رسید. شهید انصاری در سال ۹۴ در ۴ مقطع مجموعا ۱۰ ماه در سوریه حضور پیدا کرد و در نهایت ۶ روز بعد از آخرین اعزامش به درجه رفیع شهادت نائل آمد.پیکر مطهر شهید انصاری در ردیف هشتم قطعه ۱۰ گلزار شهدای اراک و در کنار قبر برادر خود به خاک سپرده شده است.مردم قدرشناس کرمان وداع با شکوهی را با پیکر مطهر شهید انصاری انجام دادند. 👇👇
🌴 #یازینب...
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊 🌷🕊#زندگینامه_شهید_انصاری🌷🕊 شهید انصاری که در زمان شهادت ۴۶ سال سن داشت،
آیت‌الله دری نجف آبادی نماینده، ولی فقیه در استان مرکزی نیز بر پیکر مطهر این شهید والامقام نماز خواند.معصومه میرزاخانی همسر شهید انصاری در خصوص نحوه آشنایی خود با همسر شهیدش گفته بود: آشنایی‌ام با حمیدرضا از طریق یکی از دوستان بود. البته او دوست برادرم هم بود و با خانواده ما آشنایی داشت، اما من را دقیق ندیده بود تا اینکه یکی از همکاران‌شان ما را به هم معرفی کرد. سال ۷۶ عقدمان انجام شد و سال ۷۷ ازدواج کردیم. حمیدرضا متولد سال ۴۸ بود و آن زمان ۲۹ سال داشت. حاصل زندگی‌مان دو فرزند دختر است. زمانی که حمیدرضا به خواستگاری‌ام آمد مسئول کانون فرهنگی مسجد محله‌شان بود و خیلی پافشاری داشت که برای فعالیت در مسجد همراهی‌اش کنم. تلاش می‌کرد جوان‌ها را به سمت مسجد بکشاند و از آن‌ها نیرو‌های جهادی و رزمنده بسازد و آرزویش دفاع از اسلام بود. خیلی جالب بود که در همان اوایل آشنایی چنین شرطی داشت. می‌گفت، چون نظامی هستم و مأموریت کاری برایم پیش می‌آید، حاضرم با او ازدواج کنم؟ پاسخ من مثبت بود چرا که در یک خانواده مذهبی بزرگ شده بودم و ارزش کار آقا حمیدرضا را خوب درک می‌کردم. 🌹هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات🌹🍃 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹🍃 .... ...🌷🕊 ..🌷🕊 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6
حضرت آقا: در توسّلات خودتان به درگاه پروردگار عالم را هرچه می‌توانید بیشتر کنید؛ به یاد خدا باشید و کار را برای خدا انجام بدهید. 🍃🌹.... ...🌹🍃 ..🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6
✍️چهار نصیحت لقمان به فرزندش ! ⇦در حال نماز مراقب دلت باش ⇦سر سفره مراقب شکمت باش ⇦در خانه ی‏ مردم مراقب چشمت باش ⇦در ميان مردم مراقب زبانت باش...
🌴 #یازینب...
#کتاب_طیب_حر_نهضت_امام_خمینی🌹🍃 #زندگی_نامه_و_خاطرات : 🌷🕊#شهید_حاج_طیب_رضایی🌷🕊 فصل اول..(قسمت پ
🌹🍃 : 🌷🕊🌷🕊 فصل اول..(قسمت ششم )🌹🍃 🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊🕊 کار و کسب طیب رو به راه شده بود. با سفارش خانواده و پا در میانی مادر و خواهر راضی شد که ازدواج کنه. آن موقع دیگر سی ساله بود. برای جوانی در آن زمان سن بالایی به حساب می آمد. عفت خانم همسر طیب خان شد آن ها زندگی خوبی را در محله صابون پز خانه تهران آغاز کردند بعدها به اطراف میدان خراسان آمدند در محله ای در نزدیکی میدان که به محل کار پدر نزدیک بود. پدر طی سال های ۱۳۲۰تا ۱۳۲۵ سخت مشغول کار شد آن موقع آغاز امور سیاسی پهلوی دوم بود. اما متاسفانه در این دوران پدرم چند بار دستگیر و حتی تبعید شد خداوند در این دوران دو فرزند به نام های علی اصغر و فاطمه به ایشان عطا کرد البته اکنون هم عفت خانم هم این دو فرزند ایشان مرحوم شده اند. حدود سال ۱۳۲۷ پدرم دوباره ازدواج کرد خانم فخر السادات همسر دوم پدرم بود که در همان محله زندگی می کرد. من هم در صابون پزخانه به دنیا آمدم و بعد به اطراف میدان خراسان آمدیم هر دو خانه پدری ما در یک محله و با یک کوچه اختلاف قرار داشت خداوند از سال ۱۳۳۰ به بعد شش فرزند از همسر دوم به پدر ما عطا کرد که من بزرگ ترین آن ها بودم پنج پسر و یک دختر. پیامبر اسلام فرمودند: نگاه به نامحرم تیر زهر آلودی از تیرهای شیطان است و هرکس آن را از ترس خدا ترک کند، خداوند چنان ایمانی به او عطا کند که شیرینی اش را در دل خویش احساس کند. در آن دوران بیشتر خانواده های ایرانی و اکثر مردان اهل غیرت بودند. برای زنان خود آزادی قائل بودند اما اجازه نمی دادند که حریم حریم زن و مرد آلوده شود این حفظ حرمت ها در میان لوطی های قدیم بیشتر بود. پدر ما هم که در یک خانواده مذهبی بزرگ شده بود از این قاعده جدا نبود بارها با پدر به تفریح و پارک می رفتیم مادر هم با ما بود اما به توصیه پدر چیزی شبیه پوشیه به صورت می زد هیچ کس نمی توانست همسر طیب را ببیند. در آن دوران بدترین آدم ها را کسی می دانستند که نسبت به ناموس خودش غیرت نداشته باشد مثل حالا نبود که... فراموش نمی کنم پدرم وقتی در داخل کوچه راه می رفت سرش پایین بود. هیچ گاه سرش را بالا نمی آورد تا نکند نگاهش به زن نامحرم بیفتد. شب های تابستان بیشتر مردم روی پشت بام خانه ها می خوابیدند. پشت بام همه خانه ها به همدیگرراه داشت. پدرم وقتی به سمت پشت بام می آمد دولا دولا راه می رفت نکند نگاهش به خانه همسایه بیفتد. آن موقع با اینکه امکانات مثل حالا نبود اما حریم بین زن و مرد در کل جامعه رعایت می شد حیا و عفت و غیرت از مهم ترین صفات مردم بود. یک بار مردم به پدر اعتراض کردکه چرا اکرم خانم زن همسایه به شما سلام کرده ولی شما چرا جواب ندادی؟ پدر گفت: حاج خانم چه چیزایی می گی؟ من توی کوچه که سرم رو بالا نمی یارم از کجا بدونم کی بوده که به من سلام کرده توی محل همه مردم پدر ما را می شناختند. خانه ما دو در داشت یک در کوچک برای اهل خانه و یک در ماشین رو برای پدر. هر کس هر گفتاری و مشکلی داشت سراغ پدرم می آمد بعضی وقت ها صدای همه ما در می آمد پدر دو ساعت دم در ایستاده بود و مشغول حل مشکلات مردم بود. 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹 🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🌱 فکر کردن به مثل دود می مـونه ! آدمو نمےسوزونه ولی درو دیوار دل رو میکنه و آدمو خفه...