🌴 #یازینب...
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم_یک🌹🍃 #زندگی_نامه_و_خاطرات : 🌷🕊#شهید_ابراهیم_هادی🌷🕊 فصل چهارم..(قسمت دوم
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم_یک🌹🍃
#زندگی_نامه_و_خاطرات :
🌷🕊#شهید_ابراهیم_هادی🌷🕊
فصل چهارم..(قسمت سوم )🌹🍃
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین
#شهرک_المهدی
حسين جهانبخش از شروع جنگ يك ماه گذشــت. ابراهيم به همراه حاج حسين و تعدادي از رفقا به شــهرك المهدي در اطراف ســرپل ذهاب رفتند. آنجا سنگرهاي پدافندي را در مقابل دشمن راهاندازي كردند. نماز جماعت صبح تمام شد. ديدم بچه ها دنبال ابراهيم ميگردند! با تعجب پرسيدم: چي شده؟! گفتند: از نيمه شــب تا حاال خبري از ابراهيم نيست! من هم به همراه بچه ها سنگرها و مواضع ديدهباني را جستجو كرديم ولي خبري از ابراهيم نبود! ساعتي بعد يكي از بچه هاي ديده بان گفت: از داخل شيار مقابل، چند نفر به اين سمت مييان! اين شيار درست رو به سمت دشمن بود. بلافاصله به سنگر ديدهباني رفتم و با بچه ها نگاه كرديم. ســيزده عراقي پشت ســر هم در حالي كه دستانشان بســته بود به سمت ما ميآمدند! پشت سر آنها ابراهيم و يكي ديگر از بچه ها قرار داشت! در حالي كه تعداد زيادي اسلحه و نارنجك و خشاب همراهشان بود. هيچكس باور نميكرد كه ابراهيم به همراه يك نفر ديگر چنين حماسه اي آفريده باشد! آن هم در شــرايطي كه در شهرك المهدي مهمات و سلاح كم بود. حتي تعدادي از رزمنده ها اسلحه نداشتند. يكــي از بچه ها خيلي ذوق زده شــده بود، جلوآمد و كشــيده محكمي به صورت اولين اسير عراقي زد و گفت: عراقي مزدور براي لحظه اي همه ســاكت شــدند. ابراهيم از كنار ســتون اسرا جلو آمد. روبــروي جــوان ايســتاد و يكييكي اســلحهها را از روي دوشــش به زمين گذاشت. بعد فرياد زد: برا چي زدي تو صورتش؟! جوان كه خيلي تعجب كرده بود گفت: مگه چي شده؟ اون دشمنه. او دشمن بوده، اما ابراهيم خيره خيره به صورتش نگاه كرد و گفت: اولا اســيره، در ثاني اينها اصلا نميدونند براي چي با ما ميجنگند. حالا تو بايد اين طوري برخورد كني؟! جوان رزمنده بعد از چند لحظه ســكوت گفت: ببخشيد، من كمي هيجاني شدم. بعد برگشت و پيشاني اسير عراقي را بوسيد و معذرتخواهي كرد. اســير عراقي كه با تعجب حركات ما را نگاه ميكرد، به ابراهيم خيره شد. نگاه متعجب اسير عراقي حرفهاي زيادي داشت! دو ماه پس از شــروع جنگ، ابراهيم به مرخصي آمد. با دوستان به ديدن او رفتيم. درآن ديــدار ابراهيم از خاطرات و اتفاقــات جنگ صحبت ميكرد. اما از خــودش چيزي نميگفت. تا اينكه صحبت از نماز وعبادت رزمندگان شــد. يكدفعه ابراهيم خنديد وگفت: درمنطقه المهدي در همان روزهاي اول، پنج جوان به گروه ما ملحق شدند. آنها از يك روستا باهم به جبهه آمده بودند. شهرك المهدي چند روزي گذشت. ديدم اينها اهل نماز نيستند! تا اينكه يك روز با آنها صحبت كردم. بندگان خدا آدمهاي خيلي سادهاي بودند. آنها نه سواد داشتند نه نماز بلد بودند. فقط به خاطر علاقه به امام آمده بودند جبهه. از طرفي خودشــان هم دوست داشتند كه نماز را ياد بگيرند. من هم بعد از ياد دادن وضو، يكي از بچه ها را صدا زدم و گفتم: اين آقا پيش نماز شما، هر كاري كرد شما هم انجام بديد. من هم كنار شــما مي ايستم و بلندبلند ذكرهاي نماز را تكرار ميكنم تا ياد بگيريد. ابراهيم به اينجا كه رسيد ديگر نميتوانست جلوي خندهاش را بگيرد. چند دقيقه بعد ادامه داد: در ركعت اول، وســط خواندن حمد، امام جماعت شــروع كرد سرش را خاراندن، يكدفعه ديدم آن پنج نفر شروع كردند به خاراندن سر!! خيلــي خنده ام گرفت امــا خودم را كنترل كردم. اما درســجده، وقتی امام جماعت بلند شد مهر به پيشانيش چسبيده بود و افتاد. جماعت بلند شد م پيش نماز به ســمت چپ خم شــد كه مهرش را بردارد. يكدفعه ديدم همه آنها به سمت چپ خم شدند و دستشان را دراز كردند! اينجا بود كه ديگر نتوانستم تحمل كنم و زدم زير خنده!
#علی_مقدم
#ادامه_دارد
#لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
https://eitaa.com/aflakiyanekhaki8899
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
🌴 #یازینب...
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم_یک🌹🍃 #زندگی_نامه_و_خاطرات : 🌷🕊#شهید_ابراهیم_هادی🌷🕊 فصل چهارم..(قسمت سوم
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم_یک🌹🍃
#زندگی_نامه_و_خاطرات :
🌷🕊#شهید_ابراهیم_هادی🌷🕊
فصل چهارم..(قسمت چهارم )🌹🍃
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین
#حلال_مشکلات
از پيامبر ســؤال شــد: کداميــک از مؤمنين ايماني کاملتــر دارند؟ فرمودند: آنکه در راه خدا با جان و مال خود جهاد کند سردار محمد کوثري فرمانده اسبق لشكر حضرت رسول ضمن بيان خاطراتي از ابراهيم تعريف ميكرد: در روزهاي اول جنگ در سرپل ذهاب به ابراهيم گفتم؛ برادر هادي، حقوق شما آماده است هر وقت صالح ميداني بيا و بگير. در جواب خيلي آهسته گفت: شما کي ميري تهران!؟ گفتم: آخر هفته. بعدگفت: سه تا آدرس رو مينويسم، تهران رفتي حقوقم رو در اين خونه ها بده! من هم اين کار را انجام دادم. بعدها فهميدم هر سه، از خانوادههاي مستحق و آبرودار بودند. از جبهه برميگشــتم. وقتي رسيدم ميدان خراسان ديگر هيچ پولي همراهم نبود. به سمت خانه در حرکت بودم. اما مشغول فكر؛ الان برسم خانه همسرم و بچه هايم از من پول ميخواهند. تازه اجاره خانه را چه كنم!؟ ســراغ کی بروم؟ به چه کسي رو بيندازم؟ خواستم بروم خانه برادرم، اما او هم وضع خوبي نداشت. سر چهارراه عارف ايستاده بودم. با خودم گفتم: فقط بايد خدا کمک کند. من اصلا نميدانم چه كنم! در همين فكر بودم که يكدفعه ديدم ابراهيم ســوار بر موتور به ســمت من آمد. خيلي خوشحال شدم. تا من را ديد از موتور پياده شد، مرا در آغوش کشيد. چند دقيقهاي صحبت كرديم. وقتي ميخواســت برود اشــاره کرد: حقوق گرفتي؟! گفتم: نه، هنوز نگرفتم، ولي مهم نيست. دســت کرد توي جيب و يک دسته اســکناس درآورد. گفتم: به جون آقا ابرام نميگيرم، خودت احتياج داري. گفت: اين قرض الحسنه است. هر وقت حقوق گرفتي پس ميدي. بعد هم پول را داخل جيبم گذاشت و سوار شد و رفت. آن پول خيلي برکت داشت. خيلي از مشکلاتم را حل کرد. تا مدتي مشکلي از لحاظ مالي نداشتم. خيلي دعايــش کردم. آن روز خدا ابراهيم را رســاند. مثل هميشــه حلال مشکلات شده بود.
#یکی_از_دوستان_شهید
#ادامه_دارد
#لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
https://eitaa.com/aflakiyanekhaki8899
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
🌴 #یازینب...
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم_یک🌹🍃 #زندگی_نامه_و_خاطرات : 🌷🕊#شهید_ابراهیم_هادی🌷🕊 فصل چهارم..(قسمت چهار
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم_یک🌹🍃
#زندگی_نامه_و_خاطرات :
🌷🕊#شهید_ابراهیم_هادی🌷🕊
فصل چهارم..(قسمت پنجم )🌹🍃
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین
#گروه_شهيد_اندرزگو
مدت كوتاهي از شــروع جنگ گذشــت. فرماندهي سپاه در غرب كشور جلســه اي برقرارنمود. قرار شــد نيروهاي داوطلب و بچه هاي سپاه در مناطق مختلف تقسيم شوند. لذا گروهي از بچه ها از ســرپل ذهاب به سومار، گروهي به سمت مهران و صالحآباد و گروهي به سمت بستان رفتند. طبق جلســه، حســين الله کرم كه از فرماندهان مناطق عملياتي بود به عنوان فرمانده سپاه گيلان غرب و نفتشهر انتخاب شد. او بــه همــراه چند گروهان از گردانهاي هشــتم و نهم ســپاه راهي منطقه گیلان غرب شد. ابراهيم كه از دوران زورخانه رفاقت ديرينه اي با حاج حسين داشت به همراه او راهي گيلان غرب شد و به عنوان معاونت عمليات سپاه منصوب شدگيلان غرب شــهري در ميان كوهستانهاي مختلف است. در ۵۰كيلومتري و خــط مــرزي و در۷۰ كيلومتري جنوب ســرپل ذهاب. عراق تا نزديكي اين شهر و بيشتر ارتفاعات آن راتصرف كرده بود. در اولين روزهاي جنگ نيروهاي لشــکر چهارم عــراق وارد گيلان غرب شــدند اما با مقاومت غيور مردان وشــيرزنان اين شــهر مجبور به فرار شدند. در جريان آن حمله يكي از زنان اين شهر با ضربات داس دو نظامي عراقي را به هلاکت رساند!! بعد از آن عدهاي از مردم شــهر از آنجا رفتند. بقيه مردم روزها را به شــهر ميآمدند وشبها به سياه چادرها در جاده اسلام آباد ميرفتند. تيپ ذوالفقار ارتش هم در منطقه بان سيران دراطراف گيلان غرب مستقر شده بود. مدت كوتاهي از فعاليت سپاه گيلان غرب گذشت. در اين مدت كار بچه ها فقط پدافند در مقابل حملههاي احتمالي دشمن بود و هيچ تحرك خاصي از نيروها ديده نميشد. جلســه اي برقرار شــد. نيروها پيشــنهاد كردند همانطور كه دكتر چمران جنگهــاي نامنظــم را در جنوب و اصغر وصالي جنگهــاي چريكي را در سرپل ذهاب انجام ميدهند. يك گروه چريكي نيز در گيلان غرب راه اندازي شود. كار راه اندازي گروه انجام شد. بعد هم مسئوليت عمليات گروه را به ابراهيم و جواد افراســيابي واگذار شد. به پيشــنهاد بچه ها قرار شد نام دكتر بهشتي را براي گروه انتخاب كنند. امــا در بازديدي كه شــخص آيت الله بهشــتي از منطقه داشــت با اين كار مخالفت كرد و گفت: چون شــما كار چريكي انجــام ميدهيد، نام گروه را شهيد اندرزگو بگذاريد. چرا كه او بنيانگذار حركتهاي چريكي و اساسی بود. ابراهيم تصوير بزرگي از امام و آيت الله بهشــتي و مقام معظم رهبري را در مقر گروه نصب كرد. گروه فعاليت خود را آغاز نمود. نيروهــاي اين گروه چريكي نامنظم، ماننــد نام آن نامنظم بودند. همه گونه آدمي در آن حضور داشت! از نوجوان تا پيرمرد، از افراد بيســواد تا فارغ التحصيل دكتري، از بچه هاي بسيار متدين و اهل نماز شب، تا كساني كه در همان گروه نماز را فرا گرفتند. از بچه هــاي حوزه رفتــه تا كمونيســتهاي توبه كرده و... بــه اين ترتيب همه ّ گونه نيرو در جوي بسيار صميمي و دوستداشتني دور هم جمع شدند. افــراد اين گروه تقريبًا چهل نفره، در يك چيز با هم مشــترك بودند و آن شجاعت و روحيه بالای آنها بود. ابراهيم كه مسئوليت گروه را برعهده داشــت هميشه ميگفت: ما فرمانده نداريم و از طريق محبت و دوستي خيلي خوب گروه را رهبري ميكرد. سيستم اداره گروه به صورتي بود كه همه كارها خودجوش انجام ميشد و تقريبًا كسي به ديگري امر و نهي نميكرد. بيشتر كارها با همفكري پيش ميرفت و بيشتر از همه جواد افراسيابي و رضا گوديني همراهان هميشگي ابراهيم بودند.
#مصطفی_صفار_هرندی
#ادامه_دارد
#لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
https://eitaa.com/aflakiyanekhaki8899
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
#خبر_فوری
اتوبوس اسکانیا حامل ۴۰ نفر مسیر مسجد سلیمان تا شوشتر را در صحت و سلامت طی کرد.
این پیروزی عظیم و شکوهمند رو به تمام ملت ایران تبریک عرض میکنم و از تمامی مسئولین زحمتکش کمال تشکر و قدر دانی میکنیم🌹🍃
#روحانی_متشکریم😉
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹🍃
سلام مولای من !
سلام بر بلندای رشادتت..
سلام بر زينب...
سلام...........
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَّلاٰمُ عَلَيْكَ يَا بْنَ اَميرِالْمُؤْمِنين ، وَ ابْنَ سَيِّدِ الْوَصِيّينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِسٰاءِ الْعٰالَمينَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ثارَاللهِ وَابْنَ
ثارِەِ ، وَالْوِتْرَ الْمَوْتُورَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ
وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ
عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداًما بَقیتُ
وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهار
ُوَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
🍃🌹اللهم صل علي محمد و ال محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#لبیک_یا_رسول_الله 🌹🍃
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا....🌹🍃
#لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb6
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
#صبحتبخیرمولایمن
🏝بسان ساحلی عطشناک
چشم بر دریا دوختهام
تا همچون امواج دریا،
بیخبر و بیدریغ،
بازآیی و از دیدار سیمای بهشتیات
سیرابم کنی.
تمام آرزویم
خبری از توست بهار آمدنی،
تک سوار آمدنی....🏝
⚘اللَّهُمَّ فَفَرِّجْ ذَلِکَ بِفَتْحٍ مِنْکَ تُعَجِّلُهُ وَ نَصْرٍ مِنْکَ تُعِزُّهُ وَ إِمَامٍ عَدْلٍ تُظْهِرُهُ، إِلَهَ الْحَقِّ آمین.
بار خدایا، پس با گشایشی هرچه سریعتر و نصرتی توانمند از جانبِ خودت و با ظاهرساختنِ پیشوایِ عادل(امام زمان) این گرفتاریها را از ما برطرف فرما، آمین ای معبودِ راستین.⚘
📚مفاتیح الجنان،دعای عصر غیبت
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا....🌹🍃
#یـــازیــنــــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb6
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
#خاطراتشهدا🌸
توی نمازجماعت همیشه
صف اول می ایستاد.
همیشهتویجیبشمهروتسبیحتربتداشت.
گاهیوقتهاکهبههردلیلی
تویجیبشنبود،موقعنماز درحسینیه
پادگان دنبال مهر تربت می گشت.
وقتی که پیدا می کرد،
این شعررازمزمه می کرد:
{تاتوزمین سجده ای،سربههوانمیشوم...}
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا....🌹🍃
#یـــازیــنــــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb6
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
15.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⏯ #استودیویی #نماهنگ
🍃میباره بارون
🍃روی سر مجنون
🎤 :سیدمجید بنی فاطمه
👌بسیار دلنشین
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا....🌹🍃
#یـــازیــنــــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb6
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
شور: دوباره حال و هوای جبهه ها 2.mp3
6.19M
مداحی| 🎧
سید رضا نریمانی 🎤
دلمو راهی افلاک میکنم
خودمو قاطیه این خاک میکنم
توی خط شھدا اگه باشم
خط به خط گناهامو پاک میکنم
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا....🌹🍃
#یـــازیــنــــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb6
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏝۳۲ روزماندهتاعیدسعیدغدیر
#ویژهبرنامهاستقبالازعیدغدیر
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا....🌹🍃
#یـــازیــنــــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb6
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
💡 #ڪلام_بزرگان
🍃🌺 #آیتاللهمجتهدی :
استغفار ڪردن زیاد ۴ خاصیتـــــ دارد↯
⇦ رهایی از غم و اندوه!
⇦ احساس امنیتـــــ...
⇦ نجاتـــــ از تنگناها
⇦ زیاد شدن رزق و روزے
✨﴿ #اَستَغفِراللهرَبےوَاتوبُالیھ! ﴾✨
کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا....🌹🍃
#یـــازیــنــــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb6
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹ششم تیر ماه سال ۱۳۶۰ سالروزسوء قصدگروهک منحرف فرقان به حضرت آقا
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا....🌹🍃
#یـــازیــنــــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb6
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
#اولین_و_آخرین_نماز_شهید
✍یه لات بود تو مشهد. داشت میرفت دعوا شهید چمران دیدش، دستشرو گرفت و گفت اگه مردی بیا بریم #جبهه.
🍁به #غیرتش برخورد و به همراه شهید چمران رفت جبهه. تو جبهه واسه خرید سیگار با دژبان درگیر میشه و با دستبند میارنش تو اتاق شهید چمران.
🍁رضا شروع میڪنه به #فحش دادن به شهید چمران، وقتی دید ڪه شهید چمران به فحش هاش توجه نمیکنه. یه دفعه داد زد ڪچل با توأم!
🍁شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد و گفت: چیه؟ چی شده عزیزم؟ چیه آقا رضا، چه #سیگاری میکشی؟!! برید براش بخرید و بیارید.
🍁رضا ڪه تحت تأثیر رفتار شهید چمران قرار گرفته میگه: میشه یه دوتا فحش بهم بدی؟! ڪشیده ای، چیزی!
شهید چمران: چرا؟ رضا: من یه عمر به هرڪی #بدی ڪردم، بهم بدی ڪرده. تاحالا نشده بود به ڪسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه!
🍁شهید چمران: اشتباه فڪر میڪنی! یڪی اون بالاست، هرچی بهش بدی میڪنم، نه تنها بدی نمیڪنه، بلڪه با خوبی بهم جواب میده. هی #آبـرو بهم میده. گفتم بذار یه بار یڪی بهم فحش بده بگم بله عزیزم. #یکم_مثل_اون_بشم.
🍁رضا جاخورد و رفت تو سنگر نشست و زار زار #گریه میکرد. اذان شد، رضا #اولین_نماز عمرش بود.
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا....🌹🍃
#یـــازیــنــــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb6
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
#تلنگــر..
👈 اگر #گناه نکنیم ایمان بالا می رود
و ایمان که بالا رفت
عقربهی دل
خود به خود رو به خدا می رود
وارزش خدا و عظمت خدا در چشم انسان زیاد می شود.
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا....🌹🍃
#یـــازیــنــــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb6
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
🌴 #یازینب...
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین
🕊🌷#زندگینامه_شهید_رحیم_عزیز_خانی
شهید رحیم عزیزخانی فرزند رضا در هفتم خرداد سال ۱۳۵۰ در روستای کوچکی بنام ارکین از توابع شهرستان ابهر دیده به جهان گشود .
او در یک خانواده کشاورز و مذهبی و ساده زیست به دنیا آمد دوران ابتدایی را در روستا به پایان رساند و دوران راهنمایی را بخاطر نبود مدرسه راهنمایی در روستا به ابهر آمد و درس را شروع کرد.
هنوز مدرسه را تمام نکرده بود که جنگ شروع شد و او به همراه دوستش مهدی محمدی که دامادماشان نیز بود ترک تحصیل کرده و دفترچه آماده به خدمت گرفتند و راهی جبهه شدند.
عشق و علاقه به جبهه و شهادت هر روز بیشتر از پیش او را تشنه می کرد.
هر چه او را از رفتن منصرف کردیم نتیجه نداد و در نهایت با شوقی بسیار رفت و به آرزویش رسید.
وی پس از دلاوریهای بسیار ۶ تیر ماه سال ۱۳۶۷در منطقه عملیاتی مهران به شهادت رسید.
دامادشان مهدی محمدی هم به اسارت دشمن بعثی در آمد که بعد از ۲۷ماه به آغوش گرم خانواده برگشت.
گزیدهای از وصیتنامه شهید رحیم عزیزخانی
مادر آن چنان باش که فردای قیامت افتخار همنشینی با حضرت زهرا را داشته باشی و تو ای پدر مهربان و زحمتکش من که درس ایثار و شهامت را به من آموختی آن چنان کن که حسین زمان (امام خمینی) این نمونه بارز انسانها که با استقامت روی دشمن را سیاه کرد
تا آخرین لحظه حیاتتان را یاری نمایید و به فرمان های او گوش فرا دهید تا ان شاءالله خداوند هرچه سریعتر فرج آقا امام زمان (عج) را نزدیک نماید
#ﺳﺎﻟﺮﻭﺯﺷﻬﺎﺩﺕ
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات 💐
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا....🌹🍃
#یـــازیــنــــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb6
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
خوشا دردی که درمانش حسین است 1.mp3
3.32M
خوشا دردی که درمانش حسین است
خوشا جانی که جانانش حسین است
🎙کربلایی جواد مقدم
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا....🌹🍃
#یـــازیــنــــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb6
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
🌹شهید دکتر بهشتی:
ارزش ها را بشناس و اشخاص را با ارزشها بسنج؛ حمایت ها باید از ارزشها باشد، اول ارزشها، بعد اشخاص، نه اول اشخاص بعد ارزشها
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا....🌹🍃
#یـــازیــنــــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb6
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
4_5872725520755459530(1) 1.mp3
12.44M
زمینه احساسی و شنیدنی
خبر داری دلم چه بی قراره...
🎤:کربلایی حسین طاهری
السلام علیک یااباعبدالله
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا....🌹🍃
#یـــازیــنــــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb6
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
@Channel_zakerin 1.mp3
2.4M
•°🌱
🎧 نواهنگ جدید و بسیار شنیدنی
🎼 نوکری دل شکستم و حالم بده....
🎤 :حاج مهدی رسولی
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا....🌹🍃
#یـــازیــنــــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb6
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
#خاطره
چنـد بـار به آقـا مُـحـمـد گفـتـم...
بـراےِ خـودمـون کفـن بخـریـم و ببَـریـم حـرم امـامحُـسیـن برای طـواف ، ولـی ایشـون
هـی طفـره مـیرفـت🥀
بـعـد چنـد بـآر کہ اصـرار کࢪدم
ناراحَـت شـد و گُـفـت:
۲دوتآ کَـفن میخـوای بـبـری
پیـشِ بی کـفَـن؟!
#شهیدمحمدبلباسي
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا....🌹🍃
#یـــازیــنــــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb6
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 سردار سلامی، فرمانده کل سپاه پاسداران در رونمایی فاز اول کارآزمایی بالینی واکسن کرونا «نورا»: وقت آن رسیده که ما به آمریکا واکسن کرونا بدهیم
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا....🌹🍃
#یـــازیــنــــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb6
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا....🌹🍃
#یـــازیــنــــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb6
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
اشتیاق امام برای رسیدن مردم به او 1.mp3
2.6M
اشتیاق امام زمان(عج) برای رسیدن مردم به او
👌 سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤:حجت الاسلام عالی
@shahidhoja
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا....🌹🍃
#یـــازیــنــــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb6
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
🌴 #یازینب...
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم_یک🌹🍃 #زندگی_نامه_و_خاطرات : 🌷🕊#شهید_ابراهیم_هادی🌷🕊 فصل چهارم..(قسمت پنجم
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم_یک🌹🍃
#زندگی_نامه_و_خاطرات :
🌷🕊#شهید_ابراهیم_هادی🌷🕊
فصل چهارم..(قسمت ششم )🌹🍃
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین
#شهادت_اصغر_وصالي
محرم ســال ۱۳۵۹ اتفــاق مهمــي رخ داد. اصغر وصالي و علــي قرباني با نيروهايشان از سرپل ذهاب به گيلان غرب آمدند. قرار شد بعد از شناسايي مواضع دشمن، از سمت شمال شهر، عملياتي آغاز شود. آن ايام روزهاي اول تشــكيل گروه اندرزگو بود. قسمتي از مواضع دشمن شناسايي شده بود. شــب عاشــورا همه بچه ها در مقر سپاه جمع شــدند. عزاداراي با شكوهي برگزار شد. مداحي ابراهيم در آن جلســه را بســياري از بچه ها به ياد دارند. او با شور و حال عجيبي ميخواند و اصغر وصالي مياندار عزادارها بود. روز عاشــورا اصغر به همراه چند نفر از بچه ها براي شناســايي راهي منطقه برآفتاب شد. حوالي ظهر خبر رسيد آنها با نيروهاي كمين عراقي درگير شدهاند. بچه ها خودشان را رساندند، نيروهاي دشمن هم سريع عقب رفتند اما... علي قرباني به شــهادت رسيد. به خاطر شدت جراحات، اميدي هم به زنده ماندن اصغر نبود. اصغر وصالي را سريع به عقب انتقال داديم ولي او هم به خيل شهدا پيوست. شهادت اصغر وصالي بعــد از شــهادت اصغر، ابراهيــم را ديدم كه با صداي بلنــد گريه ميكرد. ميگفت: هيچكس نميداند كه چه فرماندهاي را از دست دادهايم، انقلاب ما به امثال اصغر خيلي احتياج داشت. اصغر در حالي كه هنوز چهلم بردار شهيدش نشده بود توفيق شهادت را در ظهر عاشورا به دست آورد. ابراهيم براي تشييع به تهران آمد و اتومبيل پيكان اصغر را كه در گيلانغرب بــه جا مانده بود به تهــران آورد. در حالي كه به خاطر اصابت تركش، تقريبًا هيچ جاي سالم در بدنه ماشين نبود! پس از تشييع پيكر شهيد وصالي سريع به منطقه بازگشتيم. ابراهيم ميگفت: اصغر چند شب قبل از شهادت، برادرش را در خواب ديد. برادرش گفته بود: اصغر، تو روز عاشورا در گيالان غرب شهيد خواهي شد. روز بعد بچه هاي گروه، براي اصغر مجلس ختم وعزاداري برپا كردند. بعد بچه ها به هم قول دادند كه تا آخرين قطره خون در جبهه بمانند و انتقام خون اصغر را بگيرند. جواد افراســيابي و چند نفر از بچه ها گفتند: مثل آدمهاي عزادار محاســن خودمان را كوتاه نميكنيم تا صدام را به سزاي اعمالش برسانيم.
#راوی_علی_مقدم
#ادامه_دارد
#لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
https://eitaa.com/aflakiyanekhaki8899
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
🌴 #یازینب...
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم_یک🌹🍃 #زندگی_نامه_و_خاطرات : 🌷🕊#شهید_ابراهیم_هادی🌷🕊 فصل چهارم..(قسمت ششم
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم_یک🌹🍃
#زندگی_نامه_و_خاطرات :
🌷🕊#شهید_ابراهیم_هادی🌷🕊
فصل چهارم..(قسمت هفتم )🌹🍃
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین
#ظاهر_ساده
در ايام ابتداي جنگ، ابراهيم الگوي بســياري از بچه هاي رزمنده شده بود. خيلي ها به رفاقت با او افتخار ميكردند. اما او هميشــه طوري رفتار ميکرد تا كمتر مطرح شود. مثلا به لباس نظامي توجهي نداشت، پيراهن بلند و شلوار كردي ميپوشيد. تا هم به مردم محلي آنجا نزديكتر شود، هم جلوي نفس خود را گرفته باشد. ساده و بي آلایش بود. وقتي براي اولين بار او را ديديم فكر كرديم كه او خدمتكار و... براي رزمندگان اســت. اما مدتي كه گذشــت به شخصيت او پي برديم. ابراهيم به نوعي ساختارشكن بود. به جاي توجه به ظاهر و قيافه، بيشتر به فكر باطن بود. بچه ها هم از او تبعيت ميكردند. هميشــه ميگفت: مهمتر از اينكه براي بچه ها لباسهاي هم شــكل و ظاهر نظامي درست كنيم بايد به فكر آموزش و معنويت نيروها باشيم و تا ميتوانيم بيشتر با بچه ها رفيق باشيم. نتيجه اين تفكر، در عملياتهاي گروه،كاملا ديده ميشد. هر چند برخي با تفكرات او مخالفت ميكردند. پارچه لباس پلنگي خريده بود. به يكي از خياطها داد وگفت: يك دســت ُ لباس كردي برايم بدوز. روز بعد لباس را تحويل گرفت وپوشــيد. بسيار زيبا شده بود. از مقر گروه خارج شد. ساعتي بعد برگشت. با لباس سربازي! ظاهر ساده پرسيدم: لباست كو!؟ گفت: يكي از بچه ُ هاي كرد از لباس من خوشش آمد. من هم هديه دادم به او! ســاعتش را هم به يك شخص ديگرداده بود. آن شخص ساعت را پرسيده بود و ابراهيم ساعت را به او بخشيده بود! اين كارهاي ساده باعث شد بسياري از كردهــاي محلي مجذوب اخلاق ابراهيم شــوند و به گروه اندرزگو ملحق شــوند. ابراهيم در عين ســادگي ظاهر، به مســائل سياســي كاملا آگاه بود. جريانات سياسي را هم خوب تحليل ميكرد. مدتي پس از نصب تصاوير امام راحل و شهيد بهشتي در مقر، از طرف دفتر فرماندهي كل قوا در غرب كشور كه زير نظر بني صدر اداره ميشد دستور تعطيلي و بستن آذوقه گروه صادر گرديد، اما فرمانده ارتش در آن منطقه اعالم كرد كه حضور اين گروه در منطقه لازم است. تمامي حمالت ما توسط اين گروه طراحي و اجرا ميشود. بعد از مدتي با پيگيريهاي اين فرمانده، جلوي اين حركت گرفته شد. يك روز صبح اعلام كردند كه بنيصدر قصد بازديد از كرمانشاه را دارد. ابراهيم و جواد و چند نفر از بچه ها به همراه حاج حسين عازم كرمانشاه شدند. فرماندهان نظامي با ظاهري آراســته منتظر بني صدر بودند. اما قيافه بچه هاي اندرزگو جالب بود. با همان شلوار كردي و ظاهر هميشگي به استقبال بنيصدر رفتند! هر چند هدفشــان چيز ديگري بود. ميگفتند: ما ميخواهيم با اين آدم صحبت كنيم و ببينيم با كدام بينش نظامي جنگ را اداره ميكند! آن روز خيلي معطل شديم. در پايان هم اعالم كردند رئيس جمهور به علت آسيب ديدن هليكوپتر به كرمانشاه نميآيد. مدتي بعد حضرت آیت الله خامنه ای حفظ الله به كرمانشاه آمدند. ايشان در آن زمان امام جمعه تهران بودنــد. ابراهيم تمام بچه ها را به همراه خود آورد. آنها با همان ظاهر ساده و بي الایش با حضرت آقا ملاقات كردند و بعد هم يك يك، ايشان را در آغوش گرفتند و روبوسي كردند.
#راوی_جمعی_از_دوستان_شهید
#ادامه_دارد
#لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
https://eitaa.com/aflakiyanekhaki8899
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
🌴 #یازینب...
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم_یک🌹🍃 #زندگی_نامه_و_خاطرات : 🌷🕊#شهید_ابراهیم_هادی🌷🕊 فصل چهارم..(قسمت هفتم
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم_یک🌹🍃
#زندگی_نامه_و_خاطرات :
🌷🕊#شهید_ابراهیم_هادی🌷🕊
فصل چهارم..(قسمت آخر )🌹🍃
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین
#منطقه_چم_امام_حسن
براي اولين عملياتهاي نفوذي در عمق مواضع دشمن آماده شديم. ابراهيم، جواد افراســيابي، رضا دستواره و رضا چراغي و چهار نفر ديگر انتخاب شدند. بعد دو نفر از كردهاي محلي كه راهها را خوب ميشناختند به ما اضافه شدند. به اندازه يک هفته آذوقه كه بيشتر نان و خرما بود برداشتيم. سالح و مواد منفجره و مين ضد خودرو به تعداد كافي در كوله پشتيها بسته بندي كرديم و راه افتاديم. از ارتفاعات و بعد هم از رودخانه چم امام حسن عبور كرديم. به منطقه چم حســن وارد شديم. آنجا محل اســتقرار يك تيپ ارتش عراق بود. ميان شيارها و البهالي تپه ها مخفي شديم. دشمن فكر نميكرد كه نيروهاي ايراني بتوانند از اين ارتفاعات عبور كنند. براي همين به راحتي مشغول تهيه نقشه شديم. سه روز در آن منطقه بوديم. هرچند بارندگيهاي شديد كمي جلوي كار ما را گرفت، اما با تلاش بچه ها نقشه هاي خوبي از منطقه تهيه گرديد. پس از اتمام كار شناسايي و تهيه نقشه، به سراغ جاده نظامي رفتيم. چندين مين ضد خودرو در آن كار گذاشتيم. بعد هم سريع به سمت مواضع نيروهاي خودي برگشتيم. هنوز زياد دور نشــده بوديم که صــداي چندين انفجارآمــد. خودروها و رودخانه و اطراف آن به زبان محلي چم امام حسن نفربرهاي دشمن را ديديم كه در آتش ميسوخت. مــا هم ســريع از منطقه خطر دور شــديم. پس ازچند دقيقه متوجه شــديم تانكهاي دشمن به همراه نيروهاي پياده، مشغول تعقيب ما هستند. ما با عبور از داخل شيارها و لب های تپه ها خودمان را به رودخانه امام حسن رسانديم. با عبور از رودخانه، تانكها نتوانستند ما را تعقيب كنند. محل مناسبي را در پشــت رودخانه پيدا كرديم و مشغول استراحت شديم. دقايقي بعد، از دور صداي هليكوپتر شنيده شد! فكر اين يكي را نكرده بوديم. ابراهيم بالفاصله نقشهها را داخل يك كوله پشتي ريخت و تحويل رضا داد و گفت: من و جواد مي مانيم شما سريع حركت كنيد. كاري نميشــد كرد، خشابهاي اضافه و چند نارنجك به آنها داديم و با ناراحتي از آنها جدا شديم و حركت كرديم. اصلا همه اين مأموريت براي به دست آوردن اين نقشه ها بود. اين موضوع به پيروزي در عملياتهاي بعدي بسيار كمك ميكرد. از دور ديديم كه ابراهيم و جواد مرتب جاي خودشان را عوض ميكنند و با ژ۳ به سمت هليكوپتر تيراندازي ميكردند. هليكوپتر عراقي هم مرتب با دور زدن به سمت آنها شليك ميكرد. دو ساعت بعد به ارتفاعات رسيديم. ديگر صدايي نميآمد. يكي از بچه ها كه خيلي ابراهيم را دوســت داشــت گريه ميكرد، ما هيــچ خبري از آنها نداشتيم. نميدانستيم زنده هستند يا نه. يادم آمد ديروز كه بيكار داخل شــيارها مخفي بوديــم، ابراهيم با آرامش خاصي مسابقه راه انداخت و بازي ميكرد. بعد هم لغتهاي فارسي را به كردهاي گروه آموزش ميداد. آنقدر آرامش داشت كه اصلا فكر نميكرديم در ميان مواضع دشمن قرار گرفته ايم. وقتي هم موقع نماز شد ميخواست با صداي بلند اذان بگويد! امــا با اصرار بچه ها خيلــي آرام اذان گفت و بعد بــا حالت معنوي خاصي مشغول نماز شد. ابراهيم در اين مدت شجاعتي داشت كه ترس را از دل همه بچه ها خارج ميكرد. حالا ديگر شب شده بود. از آخرين باري كه ابراهيم را ديديم ساعتها ميگذشت. به محل قرار رسيديم، با ابراهيم و جواد قرار گذاشته بوديم كه خودشان را تا قبل از روشن شدن هوا به اين محل برسانند. چند ساعت استراحت كرديم ولي هيچ خبري از آنها نشد. هوا كمكم در حال روشن شدن بود. ما بايد از اين مكان خارج ميشديم. بچه ها مرتب ذكر ميگفتند و دعا ميخواندند. آماده حركت شــديم کــه از دور صدايي آمد. اسلحه ها را مسلح كرديم و نشستيم. چند لحظه بعد، از صداها متوجه شديم كه ابراهيم و جواد هستند. خوشحالي در چهــره همه موج ميزد. با كمك بچه هاي تازه نفس به كمكشــان رفتيم. سريع هم از آن منطقه خارج شديم. نقشــه هاي به دســت آمده از اين عمليات نفوذي در حمله هاي بعدي بسيار كارســاز بود. اين جز با حماسه بچه هاي شجاع گروه از جمله ابراهيم و جواد به دســت نميآمد. فردا ظهر ابراهيم و جواد مثل هميشه آماده و پرتوان پيش بچه هــا بودند. با رضــا رفتيم پيش ابراهيــم. گفتم: داش ابــرام، ديروز وقتي هليكوپتر رسيد چه كار كرديد؟ با آرامش خاص و هميشــگي خودش گفت: خدا كمك كرد. من و جواد از هــم فاصله گرفتيم و مرتب جاي خودمان را عوض ميكرديم و به ســمت هليكوپتر تيراندازي ميكرديم. او هم مرتب دور ميزد و به سمت ما شليك ميكرد. وقتي هم گلوله هايش تمام شد برگشت.
#راوی_حسین_الله_کرم
#ادامه_دارد
#لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
https://eitaa.com/aflakiyanekhaki8899
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
هدایت شده از 🍃🌹 مهندس مدافع حرم شهید هادی جعفری🌹🍃
🕊🌷بسم رب الشهدا والصدیقین🌷🕊
خواب را از من بگیرید،
ای صاعقهها که جبر زمانه،
صدای چکاچک شمشیر را از من دریغ کرده است! بر من بشورید،
ای امتحانهای طاقتفرسای
#جهاد_اصغر؛ میخواهم از نگاه #مادران پسر مرده،
درس مردانگی بگیرم.
بازی چوگان نفس را به تماشا نخواهم ایستاد؛ گوی سبقت از جهان باید ربود!
یادم هست، هر وقت از سختی توبه،
روی دلم زرد شد،
به قاب عکس #شهیدی نگاه کنم...
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات 💐
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا....🌹🍃
#کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری🌷🕊
@shaid_mohands_hadi_jafari65 🌹🍃
---~~ 🌴 #لبیک_یاحسین...🌴~~---
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹🍃
سلام مولای من !
سلام بر بلندای رشادتت..
سلام بر زينب...
سلام...........
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَّلاٰمُ عَلَيْكَ يَا بْنَ اَميرِالْمُؤْمِنين ، وَ ابْنَ سَيِّدِ الْوَصِيّينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِسٰاءِ الْعٰالَمينَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ثارَاللهِ وَابْنَ
ثارِەِ ، وَالْوِتْرَ الْمَوْتُورَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ
وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ
عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداًما بَقیتُ
وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهار
ُوَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
🍃🌹اللهم صل علي محمد و ال محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#لبیک_یا_رسول_الله 🌹🍃
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا....🌹🍃
#لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb6
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---