eitaa logo
یہ‌دݪٺنڱ!))))
1.3هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
6.1هزار ویدیو
166 فایل
﷽ دلتنگۍ میدانۍ چیست ؟ دلتنگۍ آن است ڪہ جسمت ؛ نتواند جایۍ برود ڪہ جانت بہ آنجا مۍرود :") 🌿 ! دلنوشتہ هاے یك‌دݪٺنڱ صرفاً یك انسان🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
[‌اَلسَّلامُ‌عَلَیْکَ‌یا‌وَعْدَ‌اللهِ‌الَّذى‌ضَمِنَهُ‌] ••سلام‌بر‌تو‌اى‌وعده‌خدا که‌تضمینش‌کرده•• 🌾 💙 ʝơıŋ➘ ➣❥ @chadorihaAsheghtaran
•• حاج‌حسین‌یڪتا: •یادٺ‌باشه‌ها‌اول‌امام‌زمان‌عج یادِ‌ٺو‌مےڪنه‌بعد‌ٺویاد‌امام‌زمان‌عج مےافٺے•🌙 •• ʝơıŋ➘ ➣❥ @chadorihaAsheghtaran
درمورد رمان عزیزان چند روزی بود که در گیر امتحانات بودیم انشاالله از امروز شروع میکنم به ادامه این رمان ساعت این رمان به ۱۸ بعد از ظهر انتقال یافت و یک روز درمیان دو پارت قرار میدهیم امیدوارم لذت ببرید امروز حوالی ساعت ۱۸ قسمت ۹ رمان شوربه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چون دنبال کننده های خوبی مثل شما داره🌸🌸🌸 بمونید برامون 🌷
عاشقان پنجره باز است اذان مي گويند🦋 قبله هم سمت نماز است اذان مي گويند🌿 عاشقان هر چه بخواهيد بخواهيد خجالت نکشيد😉 يار ما بنده نواز است اذان مي گویند ʝơıŋ➘ ➣❥ @chadorihaAsheghtaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از یہ‌دݪٺنڱ!))))
دعاے بعد از نماز کپے ممنو؏ کپے با ذکر لینک و اسم کانال‌جایز‌می‌باشد ʝơıŋ➘ ➣❥ @chadorihaAsheghtaran
هدایت شده از یہ‌دݪٺنڱ!))))
دعاے بعد از نماز کپے ممنو؏ کپے با ذکر لینک و اسم کانال چایز مےباشد. ʝơıŋ➘ ➣❥ @chadorihaAsheghtaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم ⚫️🔴🔵آنچه گذشت🔵🔴⚫️ ✔️ مسعود: اطلاعات ما نشون میده که رییس لابراتوار، افسر بازنشسته mi6 بوده و اداره مالیات لندن هیچ تراز مالی و مالیاتی از این فرد ثبت نکرده. ینی نه تنها دولت انگلستان زیر بار این لابراتوار نخواهد رفت بلکه میتونه ادعا بکنه که این فرد غیر قانونی عمل کرده و کلی از این بابا طلبکار بشه! یعنی یک شاه دزد به تمام معنا. گفتم بچه ها اونجا بیست و چهار ساعتی زیر نظر داشته باشنش تا ببینیم میتونیم به محل مونتاژ و یا شعبه های دیگشون پی ببریم؟ ✔️ حامد: سعیمو میکنم که دیگه خارج از چارچوب عمل نکنم ولی شرعا هیچ چیزی گردن نمیگیرم. همش که قانون نیست. وجدان و شرع و این چیزام هست. ✔️ یکی از ماموران: بچه ها ظرف مدت ده دقیقه از تمام دفتر یادداشت رییس لابراتوار عکس گرفته و دستگاه شنود را کار گذاشته و مکان را ترک کردند. ضمنا در کنار عکس هایی که از خانواده و فرزندانش وجود داشت، عکس خانمی نظر من را جلب کرد از این بابت که جزو خانواده اش نیست اما عکس او کنار تخت خواب پیرمرد در قابی کوچک و صورتی رنگ وجود داشت که به پیوست، آن عکس و سایر مطالب ارسال میگردد. عکس زیتون بود. ✔️ پیام هیثم به زیتون: با شما وارد مذاکره میشیم. شرکای ما تصمیم گرفتند پس از بازدید از لابراتوارهای شما درباره قرارداد نهایی تصمیم بگیرند. ✔️ رییس لابراتوار از این درخواست عصبانی شد اما زیتون آرامَش کرد و پیرمرد پذیرفت که صبح فردا به فلان آدرس بروند و از یکی از مهم ترین اماکن مونتاژ محلول های خطرناک بازدید کنند. ✔️ حامد به هیثم: شما هر اقدامی که بکنید این دم و دستگاه نه تنها نابود نمیشه بلکه ممکنه تمام سر نخ ها را هم از دست بدیم. باید رسانه ها و افکار عمومی دنیا را به جان دولت انگلستان بندازیم. مهم تر از لابراتوار، به چالش کشیدن انگلستان هست. 🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹 ⛔️⛔️ ✍محمد رضا حدادپور جهرمی 🔺عصر-لندن- خیابان چهل و چهار یک تاکسی معمولی در ضلع غربی ساختمان ایستاده بود و کسی خبر نداشت که آن تاکسی، دفتر سیّار یکی از بزرگترین عملیات های علیه کشور انگلستان است که قرار است تا چند ساعت دیگر، مثل بمب صدا کند. درِ عقب تاکسی باز شد و یک نفر نشست و تا نشست گفت: «واحدهای کناریش معمولیه و دفاتر فنی و نقشه کشی دیگر شرکت هاست و ربطی به این موضوع نداره.» راننده فقط در آیینه عقب نگاه کرد و با سرش تایید کرد. لحظاتی بعد، دوباره درِ عقب ماشین باز شد و یک نفر دیگر سراسیمه نشست و گفت: «خودشه. آماری که داده بودند درست بود. فقط دو بار در طول روز درش باز میشه که مواقع ورود و خروج به اون واحد هست و درِ دیگری هم نداره.» راننده باز هم سر تکان داد و تایید کرد. نگاهی به ساعتش اندخت و همان لحظه، یک نفر دیگر به سمت ماشین آمد و نشست صندلی جلو و گفت: «بچه ها مستقر شدند و کلّ ساختمون تحت کنترله.» راننده باز هم سر تکون داد و این بار، گوشی همراهش را درآورد و این پیام را ارسال کرد: «تمیز است. منتظر دستوریم.»