eitaa logo
یک فنجان آرامش
339 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
234 ویدیو
0 فایل
یک فنجان آرامش
مشاهده در ایتا
دانلود
بس‌که از مغزِ محبت استخوان پر کرده‌ایم بوی مِهر آید چو بر آتش گذاری عودِ ما... 🌱
بس‌که از اندیشهٔ روی خیالم پر گل است شیشهٔ دل گر بیفشارم گلاب آید برون 🌱
از خَس‌وخاشاکِ تن، برقِ مَحَبَّت عار داشت جمله دل گشتیم‌و در سَودایِ دلبر سوختیم اضطرابِ خاطر از یک‌ سوختن تسکین نیافت آب بر آتش فشاندیم و مکرّر سوختیم 🌱
لب از گفتن چنان بستم که گویی دهان بر چهره، زخمی بود و بِه شد 🌱
امید ِرفته به کوی توام چو از سفر آید به هر قدم که رود، حسرتیش بر اثر آید به وعده ای زتو خرسند گشت خاطر و ترسم که روز مرگ من از روز وعده پیشتر آید من و زیارت ِ کویی که پای دیده به راهش اگر به سنگ بر آید، به سنگ ِ سُرمه بر آید نگاه، خشک ْلب آمد برون، ز دجله ی چشمم چو ماهیی که ز سر چشمه ی سراب بر آید...
با گریبانِ بهارافشان چو پیدا شد ز دور بر تنِ مجلس‌نشینان جامه بوی گل گرفت... 🌱
هر دیده ای که گوشۀ ابروی یار دید دیگر نکرد گوش به حرفِ هلالِ عید 🌱
غم فرستاده عشق است عزیزش دارید که غریب است و زِ اقلیم وفا می‌آید... 🌱
عمرم در آشناییِ حُزن‌و اَلَم گذشت یک لحظه هم به عیش دلی آشنا کنم زین‌سان که رقص می‌کنم از شادیِ خیال در نعمتِ وصال گر اُفتم چه‌ها کنم 🌱 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ الم: درد عیش: خوشی
نی‌ام تنها وَگر غافل سَری در کُلبه‌ام آری غمی بنشسته بینی هر طرف زانوبه‌زانویم 🪶
به سعی، پیرهن او شدم، دریغ که عمر نداد فرصت آنم که بوی او گیرم 🌱
داند که قَدرِ گوهرِ دل در شکستن است وَرنه ز دل‌شکستنِ ما چیست مطلبش*؟ 🪶 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ *مطلب: خواسته، منظور
ز بس چکیده‌ی شوقم ز بیمِ بی‌تابی چو دل به بزم تو آید مرا درون نبرد 🌱
ایزد زمین کوی تو را خاکِ سرمه ساخت تا رَه به پای دیده رَوَد کاروانِ دل 🌱
هم معنیِ شکیبم و هم شخصِ اضطراب آرام و بی‌قراریِ من، هر دو با هم‌ است طالب، چگونه فرق کنند اهلِ روزگار چون احترام و خواریِ من هر دو با هم‌است 🪶
ضعیفم تا بدان غایت که گر آتش زنی بر من به سانِ سایه دودم تکیه‌ بر دیوار برخیزد... ☁️
‏تو خود به سوی خودت خوان که طالبانِ وصال همه وسیله تراشند و بی‌وسیله منم 🌱
نامه بنویسم و خود از پی قاصد بروم آنقدر صبر ندارم که خبر گردد باز 🌱 ‏‌
هدایت شده از خطی برای سرنوشت...🍂
من کیستم؟ از هر بُنِ مو، چشمه‌ی دَردی بِنْشسته کَفِ خاکی و برخاسته گَردی طالب، من و مجنون زِ یکیْ سلسله بودیم منْ بیهُده‌گویی شدم، او بیهُده‌گَردی
دُشنامِ خَلق را ندهم جُز دعا جواب اَبرم که تلخ گیرم و شیرینْ عوض دهم ☁️
ما زخمِ نمک‌سوده‌ٔ تیغِ ستمیم آغوشِ گُشادهٔ امیدِ ألمیم دردیم ولیکن به دوا مشهوریم یأسیم ولی به آرزو متّهمیم 🌱
بُرون زِ دایرهٔ اشکِ من جهانی نیست... 🌱
آبم بکن ای شرم به نزدیکیِ آن کو شاید به غلط یار زِ من دست بشوید 🌱
🍂 گفتی آیم به عزم سوختنت دیر کردی و انتظارم سوخت...
دلِ شکسته‌ی من خوی زلف او دارد که ناگذشته نسیمی بر او، پریشان است 🍂
ما ذوقِ باده در دلِ ساغر شکسته‌ایم بر رخ، درِ نَشاط، به صد قفل بسته‌ایم آغشتهٔ هزار کدورت به زیرِ چرخ مانندِ دُرد*، در تَـهِ مینا* نشسته‌ایم ننموده‌ایم دلشکنی؛ چون حُبابِ مِی وَر دل شکسته‌ایم دلِ خود شکسته‌ایم 🌱 دُرد: تَه‌ماندهٔ مایعات مینا: شیشه
نظرکنان به تو خواهم نهان شد از نظرت چنین قفا سفری اختراع خواهم کرد 🌱
هم‌زانویم به شاهدِ وصلِ تو گرچه من در خونِ دل نشسته تو در دل نشسته‌ای... 🌱 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ هم‌زانو: هم‌نشین شاهدِ وصل: آرزوی وصال