eitaa logo
ࡅ࡙ܭ ܫߊ‌ܢܚ݅ܧߊ‌ࡅ߭ܘ ߊ߬ܣܢܚࡅ߳ܘ
1.1هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.2هزار ویدیو
12 فایل
فکر کن‌بری گـلزار شهــدا . .! روی قبرا‌رو‌بخونی و‌برسی به یه شهید‌هم‌سنت..(: اونوقته که میخوای سربه تنت‌نباشه.! آره رفیق هم‌سن و سالای ما شهید شدن بعد ما هنوز تو فکر ترک گناهیم!( : ^شرایطمون ' @tablighat1a -
مشاهده در ایتا
دانلود
از يڪ دختر جوان پرسيدند: از چہ نوع آرايشے🧸 استفادہ ميڪنے؟ گفت اينارو بڪار مے برم براے لبانم... راستگویے🌚 براے صدايم ...ذڪر خدا🌪 براے چشمانم ...چشم پوشے از محرمات😌 براے دستانم... ڪمڪ بہ مستمندان💛 براے پاهايم...ايستادن براے نماز📿 براے قامتم... سجدہ براے خدا🌱 براے قلبم... محبت خدا🌸 براے عقلم...فهم قرآن❤️ براے خودمم... ايمان بہ خدا🙂 @YekAsheghaneAheste ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•♡჻ᭂ࿐🌸🍃• . • . •
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ࡅ࡙ܭ ܫߊ‌ܢܚ݅ܧߊ‌ࡅ߭ܘ ߊ߬ܣܢܚࡅ߳ܘ
꧁༒•بخت سفید•༒꧂ #part_68 آب گلوش رو قورت داد و گفت _هیچی...فقط یکم جا خوردم... شونه‌ای بالا انداخ
꧁༒•بخت سفید•༒꧂ بعد از تموم شد غذاهامون رو کردم و ماک کردن دهنم بهش و گفتم _تو نمیخواد دیگه بیای پایین....من میرم اون یکی تخت میخوابم... _باشه..فقط رفتی از بالا سرت بالشت اینارو هم بیار... سر تکون دادم و آروم از بین نرده ها گذشتم و رفتم رو اون یکی تخت... کیف های کوچیک سرمه‌ای رنگی بالاسرم بود که برداشتم و یکیش رو پرت کردم برای زهرا و اون یکی رو برای خودم باز کردم... سرم رو گذاشتم رو بالشت و چشم دوختم به سقف کوپه... چقدر برای رسیدن شوق داشتم... دلم میخواست همه چیز اونطوری باشه که دارم تصور می‌کنم.. با صدای ویبره گوشی،اون رو از کنارم برداشتم و پیام های دلارام رو باز کردم.. " ریحانه معلوم هست کجایی؟ چرا هرچی زنگ میزنم خونه کسی برنمیداره؟ ریحانه... قراره شنبه شب رو که یادت نرفته؟ چرا جوابم رو نمیدی؟ ببین من قول دادم به سعید... ریحانه... " کلافه نفسم رو بیرون دادن و گوشی رو پرت کردم کناره سرم... _چیزی شده؟ نیم نگاهی به زهرا انداختم و با لبخند تلخی که توی تاریکی حل شده بود و زهرا نمیتونست اون رو ببینه گفتم _نه چیزی نیست...خوابم میاد.. _منم همینطور...شب بخیر همسفر _شب تو هم بخیر... حس آرامشی که کنار زهرا داشتم برام تازگی داشت... اروم بود و بی آلایش... حداقل تو این چند ساعت آشناییمون من این رو فهمیده بودم... چشم هام رو بستم و طولی نکشید تا پرده سیاهی جلوی همه افکار هام رو پوشوند... * صدای تق تق های پشت سر هم مثل زنگی مضخرف رو مخم بود... دلم میخواست صاحب این صدا رو خفه کنم... ... کپی ممنوع ⛔ @YekAsheghaneAheste
ࡅ࡙ܭ ܫߊ‌ܢܚ݅ܧߊ‌ࡅ߭ܘ ߊ߬ܣܢܚࡅ߳ܘ
꧁༒•بخت سفید•༒꧂ #part_69 بعد از تموم شد غذاهامون رو کردم و ماک کردن دهنم بهش و گفتم _تو نمیخواد
꧁༒•بخت سفید•༒꧂ _نماز....نماز...خواهرا نمازه....! از ته راهرو صدای این ادم میومد! از بس در کوپه رو زده بود،کلافه شده بودم و میخواستم جیغ بزنم... خب یه بار بلند بگو و برو دیگه...! لازمه بیای جلو در به همه بگی؟!... بالشت رو گذاشته بودم رو سرم و سعی می‌کردم دوباره بخوابم.. این صدا زدن ها و در زدن ها همینطور نزدیک و نزدیکتر میشد تا جایی که به جلوی در ما رسید... _خواهرا نمازه شده...نماز... با صدای خواب الود و نسبتا بلندی گفتم _باشه بابا فهمیدیم....اَه...برو دیگه... صدای پایین پریدنی اومد که زهرا اروم زد به دستم و گفت _هیسسس....چیکار میکنی ریحانه؟... جوابش رو ندادم که صداش رو صاف کرد و گفت _ممنون ما بیداریم _التماس دعا _محتاجیم به دعا با مشت کوبید به بازوم و گفت _چرا آبروریزی میکنی؟ لای پلک هام رو باز کردم و به حالت خواب آلود گفتم _مگه نمیبینی از کی تاحالا داره صدا میده؟! _از دست تو... چیزی نگفتم و روم رو برگردوندم... اخه حرصم گرفته بود.. اینقدر حساس بودم رو صدا،اونم وقتی خوابم! نمیدونم چقدر گذشت که صدای رفتن اون خانم ها اومد... _من رفتم ریحانه... با صدای زهرا سرم رو بلند کردم و آروم گفتم _خیلی بد حرف زدم؟ سری از رو ناچاری تکون داد و گفت _چی بگم اخه؟ خدا کنه از آقایون ما نباشه حالا... تو جام سیخ شدم و گفتم _یعنی چی از ما نباشن؟ _خب اینطوری حداقل چشم تو چشم نمیشیم... _یعنی چهره طرف رو ندیدی؟ _نه بابا چیزی سرم نبود که در رو باز کنم.. پوفی کشیدم که با عجله گفت _من برم،جا نمونم سری تکون دادم که اروم رفت و در رو بست.. خدایا دمت گرم این یک بار رو لطف کن و ابروم رو بخر.. من خودم فردا صبح میرم عذرخواهی میکنم.. سرم رو رو بالشت فشردم و با کلی کلنجار بالاخره خوابم برد. ***** لای پلک هام رو باز کردم که زهرا رو در حال پایین اومدن از نرده ها دیدم... پوزخندی زدم و گفتم _بپا نیوفتی...! سرش رو به سمتم گرفت و گفت _چقدر بدم میاد از این نرده ها... خنده‌ای کردم و از جام بلند شدم.کش و قوسی به بدنم دادم و متوجه شدم دیگه صدای قطار نمیاد... _رسیدیم؟... ... کپی ممنوع ⛔ @YekAsheghaneAheste
⁨. . ،هوای‌تنفس‌است؛‌برخی‌گره‌ها‌جز با‌سرانگشت‌ظریف‌ باز‌نمی‌شود🌱 @YekAsheghaneAheste
••~|❤|~•• زهمه دست کشیدم که تو باشی همه ام         با تو بودن زهمه دست کشیدن دارد @YekAsheghaneAheste
🖐🏻! حاجی‌اول‌برای‌خانواده‌خودت خوب‌باش‌بعد‌برو‌برامردم خوب‌بازی‌دربیار! کار‌سختہ‌اینه‌باخانوادت‌خوب‌باشی(:🚶🏻‍♂ @YekAsheghaneAheste
ما چیستیم؟ جز مولکول‌های فعال ذهن زمین که خاطرات کهکشان را مغشوش می‌کنیم!
اعمال‌قبل‌از‌خواب☝️🏻🌸 شبٺون منور به نگاه مادر ساداٺ..🍃 التماس‌دعا✋🏻 @YekAsheghaneAheste