مطالعه این صفحه زیاد وقتت رو نمیگیره...
اما عوضش به حرف رهبرت احترام گذاشتی رفیق🖐🏼🌱
#امام_زمان #لبیک_یا_خامنه_ای #دهه_فجر
@YekAsheghaneAheste
#کلام_شهید💌
هیچ وقت نگو:
✘محیط خرابه منم خراب شدم✘
همانگونه که هرچه هوا سردتر❄️ باشد لباست را #بیشتر میکنی!
پس هر چه جامعه فاسدتر شد
تو #لباسِ_تقوایت را بیشتر کن...👌
#شهیدانه #امام_زمان #لبیک_یا_خامنه_ای
@YekAsheghaneAheste
•[🌸◇🌱]•
چـــــادر چیستـــ؟
▫️چــــــــــادر:
یعنے آنچه پشتـــ در بر سر زهرا سوختـــ ؛
ولے از سر زهرا نیفتاد ...
▫️چــــــــــادر:
یعنے آنچه با میخ به بدن زهرا دوخته شد ؛
ولے از سر فاطمه نیفتاد ...
▫️چــــــــــادر :
یعنے آنچه زهرا با یڪ دستش او را گرفتــــ ؛
ڪه ازسرش نیفتد و با یڪ دستش ڪمربند علے
را گرفتـــ ڪه او را نبرند ...
و اگر قرار بود فقط یڪے از این دو را میگرفتـــ ؛
حتما چــــــادر بود ...
▫️چــــــــــادر :
یعنے آنچه ظهر عاشورا بر سر زینبـــ سوختـــ ؛
ولے از سرش نیفتاد ...
▫️چــــــــــادر :
یعنے زینبـــ راضے به تڪه تڪه شدن عباسش شد ؛ ولے راضے به دادن نخے از آن نشد …
▫️چــــــــــادر :
یعنے "حسین علیه السلام" در لحظاتـــ آخر در
گودال ڪه فرمود :
(حرامزاده ها) تا من زنده ام سراغ حـــرمم نروید ...
▫️چــــــــــادر :
یعنے شبیه ترین حالتـــ یڪ بانوے شیعه به مادرش "زهراے مرضیه سلام الله"
#چادر_یادگار_حضرتـــ_مادر
#زن_عفت_افتخار #حجاب
#امام_زمان
@YekAsheghaneAheste
4_5983245238418803815.mp3
11.09M
◆◇◆◇◆◇◆
حامد زمانی در واکنش به شروین حاجی پور که گفته بود « ما بردیم » این آهنگ رو به اسم «ما بردهایم» بارگذاری کرد😍
•••
•••
#حامد_زمانی #شروین #ما_بردیم
#امام_زمان #لبیک_یا_خامنه_ای #انقلابی
@YekAsheghaneAheste
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤این کلیپ رو دانلود کنید و نگهدارید
برای وقتایی که کم میارید...❤️
فقط باید به خدا امید داشته باشیم
🙏الهی به امید خودت
#اللھمعجللولیڪالفرج
@YekAsheghaneAheste
#تلنگر
نمک نشناس
خیلی حرف داره این عکس
دیگه رجوع کنیم به خودمون و ببینیم با کی داریم این کارو میکنیم
با خودمون
با پدر و مادرمون
با ولی جامعه مون
با امام زمانمون
با دین مون
با خدا مون
#اللھمعجللولیڪالفرج
@YekAsheghaneAheste
مقام معظم رهبرۍ:
حجاب به معنای چادر نیست،
حجاب به معنای پوشیدن سالم است.
نه پوشیدنی که از نپوشیدن بدتر است...!
#اللھمعجللولیڪالفرج
@YekAsheghaneAheste
#همسرانه 🌸
- بدهم تکیه به تو شانه شدن را بلدی؟
گرمی ثانیهای خانه شدن را بلدی؟
تو که ویرانه کننده است غمت می دانم
خوردن غصه و ویرانه شدن را بلدی؟
آنقدر سوخته قلبم که قلم میسوزد
شمع گریان شده، پروانه شدن را بلدی؟
مرغ عشقی شده دل میل پریدن دارد
بال و پر در قدمت لانه شدن را بلدی؟
مینویسم من عاشق فقط از قصهی تو
در غزل های من افسانه شدن را بلدی؟
اشک شب های سحر سوختهام پیش کشت
تلخی گریهی مردانه شدن را بلدی؟
#عاشقانه_مذهبــــی #سخنعشق #دلانه #حجاب #امام_زمان
@YekAsheghaneAheste 🌱
ࡅ࡙ܭ ܫߊܢܚ݅ܧߊࡅ߭ܘ ߊ߬ܣܢܚࡅ߳ܘ
꧁༒•بخت سفید•༒꧂ #part_34 "۲۰ روز بعد..." رفتم تو اتاقی که جواد بود. با تقه ای،در رو باز کردم... _ب
꧁༒•بخت سفید•༒꧂
#part_35
کلید انداختم تو قفل و در رو باز کردم...
مامان جلو تلویزیون نشسته بود که با دیدنم گفت
_چه عجب!...امروز زود اومدی خونه..
سلامی دادم که دوباره حواسش رو داد به فیلم در حال پخش..
پرسیدم
_بابا نیومده؟
_یه جا کار داشت،یک ساعت دیگه میاد
اهانی گفتم و رفتم بالا..
تقه ای به در ریحانه زدم که صداش اومد
_بیا تو...
با دیدنم لبخندی دندون نمایی زد و کتاب تو دستش رو کنارش گذاشت...
_سلامممم...
لبخندی زدم و جواب سلامش رو دادم.
رفتم جلو و بغلش کردم که من رو کنار خودش رو تخت نشوند...
_چخبرا؟...کجا بودی؟
_رفته بودم بسیج...
سری تکون داد و چیزی نگفت...
صدام رو صاف کردم و گفتم
_چیزه....ریحانه!؟...بیکاری؟
ابرویی بالا انداخت و گفت
_منظورت از اینکه بیکارم چیه؟...
آب گلوم رو قورت دادم و اومدم حرف بزنم که پرید وسطش و گفت
_باز چیکار کردی که کمک میخوای!
نیشم رو باز کردم و گفتم
_یعنی عاشقتم که سریع میفهمی...فقط اینبار من خرابی نرسوندم...
_چی شده؟
پوشه تو دستم رو نشونش دادم و گفتم
_اینا لیست کسانی هست که هفته دیگه با کاروان میخوان برن مشهد...
_خب!...
_خب که....دو تا از این بنده خداها شماره شناسنامه هاشون باهم جابه جا شده...هرچی گشتیم نتونستیم بفهمیم اون دو نفر کیا بودن!...
_از من چی میخوای؟...
اروم دستش رو گرفتم و تو چشم هاش زل زدم و گفتم
_ریحانه....میشه تو پیدا کنی؟
دستش رو از تو دستم بیرون کشید و عین برق گرفته ها از جاش بلند شد و گفت
_از بین ۳۰۰ نفر میخوای من دو نفر رو پیدا کنم که مدارکشون باهم جابهجا شده؟...حالت خوبه؟....حتما برای فردا هم میخوای!...
_دقیقا...
_دقیقا و...
پوفی کشید و کش موهاش رو محکم تر کرد.
اومد کنارم نشست و ورقه هارو گرفت تو دستش.
نگاهی بهشون انداخت که گفتم
_عزیزم....میدونم که تو میتونی انجامش بدی،وگرنه بهت نمیگفتم که...
نیم نگاهی بهم انداخت و گفت
_باشه....اما یه یه شرط...
...
کپی ممنوع ⛔
@YekAsheghaneAheste