رفیق آروم پیش خودت زمزمه کن
صلیالله علیک یابنالحسن💔...
+امشب آقامون داغداره))))
#شهادت_امام_حسن_عسکری
@YekAsheghaneAheste
.
.
#امام_صادق علیه السلام :
- زیارت #عاشورا، را فرو نگذار که خدا :
عمرت را طولانی💕
و روزی ات را زیاد میکند🦋
و زندگی باسعادت ♥️🌱
و مرگ با #شهادت را🌊⚱
به تو خواهد بخشید :)))
[ شهادت طلبا کجایَن!؟ ]
حرف،نباشیمفقط.
#شهداییمـ •⁉️•
@YekAsheghaneAheste
نَحنُ كَهفٌ لِمَنِ التَجَأَ إلَينا
ما پناهگاهیم برای هرکس
که به ما پناه آورد ..
-امامحسنعسکریعلیهالسلام-
#شهادت_امام_حسن_عسکری
˹ @YekAsheghaneAheste ˼
«🖤🥀»
حسنشدۍکهڪریمانفقطدوتاباشند
دوتاڪریمدرعالمبراۍماباشند..
🖤¦↫ #آجرکاللهیاصـاحبالزمان
🥀¦↫ #شهادت_امام_حـسن_عسکری
‹ @YekAsheghaneAheste ›
بهرسمادب
سلامبهمادرسادات
روز خود را با سلام به تو آغاز میکنم
روزم بــه نـام تــ🤍ـــو مـــادر:
السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ نَبِيِّ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا زَوْجَةَ وَلِيِّ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا أُمَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ سَيِّدَيْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الرَّضِيَّةُ الْمَرْضِيَّةُ السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْفَاضِلَةُ الزَّكِيَّة ُالسَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْحَوْرَاءُ الْإِنْسِيَّةُ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّه🥀🍂
تا ابد اين نکته را انشا کنيد
پاي اين طومار را امضا کنيد
هر کجا مانديد در کل امور
رو به سوي #حضرت_زهرا کنيد🖤🥀🍂
#امام_زمان
@YekAsheghaneAheste
از ما زمینیان به شما آسمان سلام
مولای دلشکسته امام زمان سلام
این روزها هزار و دو چندان شکسته ای
حالا کجای روضه بابا نشسته ای
#شهادت_امام_حسن_عسکری تسلیت باد🥀🍂
@YekAsheghaneAheste
🏴عسگـــری یا عسکـــری؟
⬅️ عسگری به معنای عقیم و بیدانه است؛
🍇همانطور که انگور عسگری به جهت بی دانه بودنش به این نام مشهور شده🍇
لذا دشمنان از این شهرت برای اثبات عقیم بودن امام و عدم وجود امام زمان استفاده میکرده و میکنند. عسکر محلهای بوده در شهر سامرا که لشکرگاه و محل توقف سپاه خلفای عباسی در آنجا قرار داشت. خلفای عباسی برای زیر نظر داشتن فعالیتهای فرهنگی، علمی و سیاسی امام هادی(علیه السلام)، آن حضرت را در سال 236 ه.ق از مدینه به سامرا انتقال و در محله عسکر سکونت دادند. چون #امام_حسن_عسکری(علیه السلام) و پدر بزرگوارش امام هادی(علیه السلام) در محله عسکر قرارگاه سپاه در شهر سامرا زندگی میکردند و به عسکری لقب یافتند و این لقب مشترک بین آن حضرت و پدرشان امام هادی(علیه السلام) است و آنها را عسکریین گفتهاند.
اگر بنا بود این لفظ به (گاف) نوشته یا تلفظ شود، باید امام هادی نیز عقیم میبود و از نعمت فرزند محروم تلقی میشد. از سوی دیگر عسکر لفظی عربی است و اصولا در زبان عربی حرف گاف وجود ندارد. پس آنچه صحیح است، عسکری (با کاف) است، نه عسگری (با گاف).
📢 در به وجود آمدن شایعه عقیم بودن حضرت، عوامل مختلفی چون خلفای عباسی، جعفر کذاب و فردی به نام زبیری تاثیری بهسزا داشتند.
#امام_زمان
@YekAsheghaneAheste
خُـداچهقشنگمیگه:
واللهیَعلممافیقلوبکم
حواسمهستتودلـتچیمیگذره🚶🏻♂!'
#اللهجانم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•|خداحافظ رفقا !
ما که رفتیم بهشت🕊
دنیا هم مفت چنگ اهلش ...|•
#شهیدانه #امام_زمان
#هفته_دفاع_مقدس
@YekAsheghaneAheste
میگن، بعد نماز همین جوری ول نکنید برید
زشته؛
یه دعایی یه نیایشی، یه خط روضهای چیزی هم داشته باشید
روایت قدسی داریم که، خدا میگه: چرا این
بنده من ازم چیزی نخواست و همین جوری
نماز رو تموم کرد رفت؟ نکنه غرور برش داشته؟😟💔
#اللهجانم #حیالصلاة
#امام_زمان
- @YekAsheghaneAheste -
🕊سمت چپی رتبهی ۴پزشکی به دعوت دانشگاه سوربن فرانسه جواب رد داد سمت راستی دانشجوی ممتازه دانشگاه تورنتو بود برگشت ایران استدلال همشون این بود در حال حاضر در ج.نگ هستیم و کشور به ما نیاز داره!
نسل امروز رو باید با این اعجوبهها آشنا کرد...
⚠️کمکاری کردیم جاشونو امثال علیکریمی ها گرفتن!
#هفته_دفاع_مقدس
#امام_زمان
@YekAsheghaneAheste
.
اگه ازم بپرسن
یه حدیث #امام_حسن_عسکری بگو
که خیلی دوسش داری اینو میگم:
«نحن کهف لمن اِلتجا الینا»
ما پناهگاهیم برای هرکس
که به ما پناه بیاورد.
+هدیه به امامحسنعسکری یه صلوات💔)
@YekAsheghaneAheste
#ترجمه آیه ۱۱۵ سوره هود:
و صبر کن که خدا هرگز اجر نیکوکاران را ضایع نگذارد.
#تفسیر
در روايات، مراد از دو طرف روز، صبح و مغرب، و مراد از اوايل شب، نماز عشا بيان شده است. «1» البتّه اين آيه در مقام بيان تمام نمازهاى روزانه نيست.
شخصى از اعمال زشت خويش ناراحت بود، لذا پس از نماز در مسجد از پيامبر صلى الله عليه و آله
خواست تا او را حدّ بزند، حضرت به او فرمود: چون بعد از آن عمل خلاف، در نماز جماعت شركت كردهاى، خداوند تو را بخشيد. «1»
از امام صادق عليه السلام سؤال شد كه شخصى از طريق طاغوت درآمدهايى را بدست آورده وبا اميد به آيهى «إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ» به فقرا كمك مىكند وبه حج مىرود؟ حضرت فرمود: «انّ الخطيئة لا تكفر الخطيئة» گناه را نمىتوان با گناه پوشاند. «2» آنچه را بدست آورده مالِ مردم است وتصرّف در مال مردم به هر شكل حرام است
و نماز را در دو طرف روز و اوايل شب بپادار، (زيرا) بدرستى كه كارهاى نيكو (همچون نماز)، بدىها را محو مىكند، اين (فرمان)، تذكّرى است براى اهل ذكر.
و پايدار باش، كه همانا خداوند پاداش نيكوكاران را ضايع نمىكند.
#امام_زمان
@YekAsheghaneAheste
ࡅ࡙ܭ ܫߊܢܚ݅ܧߊࡅ߭ܘ ߊ߬ܣܢܚࡅ߳ܘ
#ترجمه آیه ۱۱۵ سوره هود: و صبر کن که خدا هرگز اجر نیکوکاران را ضایع نگذارد. #تفسیر در روايات، مراد ا
🌷اميد بخشترين آيهى قرآن:
حضرت على عليه السلام بر جمعى وارد شده و از آنها سؤال فرمودند: آيا مىدانيد اميدبخشترين آيهى قرآن كدام است؟! هر كس به فراخور حال خويش آيهاى را عنوان كرد:
بعضى گفتند:
آيهى «إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ» «3» يعنى خداوند جز شرك، گناهان ديگر را مىبخشد.
بعض ديگر بر آن بودند كه اين آيه است؛
«وَ مَنْ يَعْمَلْ سُوءاً أَوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ اللَّهَ يَجِدِ اللَّهَ غَفُوراً رَحِيماً» «4» يعنى هر كس خلافكار و ظالم باشد ولى استغفار كند، خداوند را بخشنده و مهربان خواهد يافت.
عدّهاى اظهار داشتند آيهى
«يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً» «5»
يعنى اى بندگان من كه در حقّ خود اسراف كردهايد! از رحمت خدا مأيوس نشويد، زيرا او همهى گناهان را مىبخشد.
تعدادى هم نظر به اين آيه داشتند؛
«وَ الَّذِينَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ» «6»
يعنى كسانى كه اگر كار زشتى انجام دادند و به خودشان ظلم كردند، ياد خداوند مىكنند و براى گناهان خويش استغفار مىنمايند، و كيست جز خداوند كه گناهان را ببخشد.
#امام_زمان
@YekAsheghaneAheste
ࡅ࡙ܭ ܫߊܢܚ݅ܧߊࡅ߭ܘ ߊ߬ܣܢܚࡅ߳ܘ
꧁༒•²بخت سفید•༒꧂ #part_2 _ داشتم میومدم اینقدر خیابونا شلوغ شده بود! _ چرا؟ خبریه؟ _ نمیدونم! همه
꧁༒•²بخت سفید•༒꧂
#part_3
در قابلمه رو بستم و زیر شعله رو کم کردم.
به سمت اتاق رفتم و دیدم هنوز خوابیده! با لبخندی لبه تخت نشستم
_ آقا محمد نمیخواید بلند شید؟
دستش و از جلوی چشمش برداشت
_ صبح بخیر
_ صبح شما هم بخیر، قصد قیام ندارید؟
_ ساعت چنده؟
_ نزدیک ۱۰ شده
توی جاش نشست و با لبخندی بیجون نگاهم کرد
_ بریم امروز بیرون بگردیم؟
با خوشحالی و خنده نگاهی بهش انداختم
_ واقعا؟ کجا بریم بگردیم؟
_ نمیدونم، دوس داری مریم و مامان رو هم ببریم یا هرکی تو گفتی
_ شما اول بیا دست و صورتت رو بشور، یه صبحونه خوشگل بخور بعدش چشم به بیرون رفتن هم فکر میکنیم
یه تای ابروش و بالا انداخت
_ همین الان ذوق کرده بودی چیشد جدی شدی؟
_ خب آخه پسره خوب من ناهار درست کردم
_ باشه عزیزم عصر میریم بیرون اشکال نداره که...
_ حالا تو اول پاشو بعد میشینیم حرف میزنیم راجبش
سری تکون داد و بلند شد رفت سرویس.
میز رو براش چیدم و رفتم چایی بریزم که اومد داخل آشپزخونه
_ وای ببین چی درست کرده!
_ دلت میاد این غذا رو نخوری بریم بیرون؟
_ نه به خدا این غذا خوردن داره
به چایی اشاره زدم و گفتم بره صبحونهاش رو بخوره. اومد بشینه روی صندلی که گوشیش زنگ زد
_ بزار ببینم کیه این وقت روز!
نمیدونم کی بود که قیافهاش جدی شد و روی کاناپه نشست.
منم از آشپزخونه نون رو اووردم و وقتی برگشتم دیگه حرفی نمیزد
_ کی بود؟
_ ریحانه من باید برم جایی!
_ کجا؟چیزی شده ؟
چیزی نگفت و رفت سمت اتاق. با گلایه گفتم
_ الان یعنی واسه ناهار هم نیستی؟
در حالی که دکمه های پیراهنش رو میبست گفت
_ نمیدونم ریحانه ولی یه جا کاری پیش اومده باید برم
_ مگه بعدش نمیخواستیم بریم بیرون؟
میدونستم مضطرب شده ولی نفس عمیقی کشید و اومد روبروم
_ ریحانه جان! عزیزم نمیدونم چخبر شده، بزار من برم بهت زنگ میزنم باشه؟
با بیمحلی رفتم روی صندلی نشستم
_ حداقل صبحونهات رو میخوردی
با لبخندی که میدونستم میخواست از ناراحتی من کم کنه کنارم ایستاد و برای خودش لقمهای گرفت
_ بفرما اینم یه لقمه برای اینکه نگی بدون صبحانه رفت
_ آخه روز جمعهای چه اتفاقی افتاده که اینجوری با عجله داری میری؟
_ باور کن منم نمیدونم! آقای رسولی زنگ زد گفت هرجا هستم سریع برم پایگاه
با دلخوری سرم و چرخوندم
_ ریحان بانو نکن اینجوری دیگه! قول میدم سریع برگردم
_ غذامو چیکار کنم؟
_ نگه دار شب حتما میخوریم باهم خوبه؟
_ خب پس چرا اینجا نشستی؟ مگه نمیگی منتظرتن؟ برو دیگه
اومد حرفی بزنه که به زور بلندش کردم
_ من خوبم، بعد هم گفتی برمیگردی باهم غذا میخوریم پس برو
سرش رو تکون داد و کیفش و دادم دستش. تا جلوی در بدرقهاش کردم و جلوی خودم رو گرفته بودم که ناراحتیم رو بروز ندم...
بعده رفتنش زیره گاز و خاموش کردم و بیحال روی کاناپه نشستم.
تمام شوق و ذوقی که داشتم از بین رفته بود. انگار که حالم گرفته شده باشه به دیوار روبروم زل زده بودم.
روز جمعه فکر کردم با هم ناهار میخوریم، تازه توی دلم فکر میکردم عصر کجا بریم...
همش خراب شد...
...
کپی ممنوع ⛔️
@YekAsheghaneAheste
ࡅ࡙ܭ ܫߊܢܚ݅ܧߊࡅ߭ܘ ߊ߬ܣܢܚࡅ߳ܘ
꧁༒•²بخت سفید•༒꧂ #part_3 در قابلمه رو بستم و زیر شعله رو کم کردم. به سمت اتاق رفتم و دیدم هنوز خو
꧁༒•²بخت سفید•༒꧂
#part_4
داشتم لباس ها رو توی کمد میچیدم که صدای زنگ بلند شد! با تعجب رفتم سمت در...
محمد هنوز چند ساعتی نگذشته اینقدر سریع برنمیگرده که...!
به دیدن مریم به سوالات مغزم جوابی رسید و با لبخندی در و باز کردم.
_ ببین کی اومده! از اینطرفا..؟!
_ سلام عزیزم
_ علیک سلام. میگم چی شده این وقت روز اومدی؟
_ نمیومدم؟میخوای برگردم؟
_ نه دیوونه میگم چیزی شده اومدی؟
_ وا ریحانه من که همیشه اینجا سر میزنم
کنار رفتم که بیاد داخل و چادر رو از سرش برداشت
_ بیرون قیامت شده ریحانه
_ یعنی چی؟
_ میخواستم با تاکسی بیام دیدم خیابون ها رو کلا بستن
براش شربتی ریختم و سوالی نگاهش کردم
_ دیشبم شلوغ بود، حتما واسه همین بنزینه
_ دیشب فقط پمپ بنزین ها بهم ریخته بود الان شهر ها کلا شلوغ شده
شونهای بالا انداختم و با لیوان توی دستم به طرفش رفتم.
_ محمد کجاست؟
_ یکی دو ساعت پیش رفت بیرون
_ من مامان و رسوندم خونه خاله خودم اومدم اینجا
_ خوب کردی عزیزم، منم تنها بودم
_ حتما واسه این شلوغی ها رفته
من که چیزی از حرفای مریم نمیفهمیدم شونه ای انداختم بالا.
با اومدنش حداقل دلم خوش بود تنهایی ناهار نمیخورم!
.
هوا داشت تاریک میشد و هنوز خبری از محمد نبود!
مریم تلویزیون و روشن کرده بود و از اخبار میشنیدم که اتوبان ها بهم ریخته و ترافیک شده...
استرس بدی گرفته بودم و همش نگران میشدم نکنه بلایی سرش بیاد.
_ با چایی چی میخوری بیارم؟
_ فرقی نداره عزیزم
آروم چند تا گز گذاشتم توی سینی و همراه چایی بردم براش...
_ چرا نگرانی ریحانه؟
_ آخه نمیبینی اخبار چی میگه؟
_ هنوز تهران اونقدر شلوغ نشده فعلا شهرستان ها بهم ریختهاس
_ باشه به هر حال اگر اینقدر مهم نبود محمد اونجوری ول نمیکرد بره
صورتش پر از حرف بود ولی چیزی نگفت.
بعد از خوردن چایی گفت که باید بره مامان شیرین و رفت...
تا خونه رو یکم مرتب کنم و بشینم ساعت شده بود ۲۰...!
برای چندمین بار گوشیش رو میگرفتم ولی در دسترس نبود!
این سری های آخر به امیر هم دوبار زنگ زدم به امید یک صدا، ولی هیچی به هیچی...
خونه رو با قدم هام متر میکردم و از خبر هایی که میشنیدم کلافه تر میشدم.
انگار توی تهران و چند تا شهر دیگه بهم ریختگی شدهبود به خاطره گرونی بنزین مردم ریخته بودن داخل خیابون ها!
ولی اخبار حواشی دیگه نمیدونم برای چی بود...
توی افکار و حالو هوای خودم بودم که با صدای کلید داخل قفل عین جن زده ها از جام پریدم و رفتم سراغ در.
با لباس های نیمه خاکی که یه سری سوختگی روش بود اومد تو خونه...
رنگش عین گچ دیوار بود!
_ سلام عزیزم خوبی؟
نگاهش کردم و جواب سلامش رو دادم
بدون اینکه حرفی بزنم یا چیزی ازش بپرسم رفتم سمت اشپزخونه و زیره گاز و روشن کردم.
_ من یه عذرخواهی بهتون بدهکارم خانم
_ فدای سرت، لباست رو عوض کن بیا شام
_ الان باهام قهر کردی؟
_ قهر؟ مگه بچهام که قهر کنم؟!
_ ولی سنگین نگاهم میکنی، حتی جواب خوبیم رو هم ندادی
نفسم رو عمیق بیرون دادم و خیره شدم بهش
_ توقع داشتی وقتی از صبح بیرون رفتی تا الان اونم بدون حتی یه زنگ، من الان باید خوشحال باشم؟
_ ببخشید عزیزم باور کن اوضاع اینقدر داغون بود که حواسم به هیچی نرفت
باز سکوت کردم و روی میز بشقاب چیدم
_ برو عوض کن دیگه.. دستات هم بشور بیا یه چیزی بخور رنگت پریده...
...
کپی ممنوع ⛔️
@YekAsheghaneAheste
ھمیشہمیگفت:
به #حجاب احترامبگذاریدکهآرامش
وبھترینامربهمعروفبراۍشماست!!
#شھیدابراهیمهادی
#امام_زمان
تاج زیباۍ ولایت به شما مےنازد
علے آن شاه هدایت به شما مےنازد
مهدۍ فاطمه اۍ منتقم خون حسین
تو امامے و امامت به شما مےنازد..🌸
🎉عید ولایت و امامت
💐مهدی موعود عج (ع)مبارک باد
#امام_زمان
@YekAsheghaneAheste
امام که داشته باشی
زمین و آسمـان در اختیار توست..!
آقامبارکاستردایامامتت💚🎊
#امام_زمان
@YekAsheghaneAheste
enc_16782058661931466064820.mp3
4.27M
ازهرچهبگذریمپسازگریهبرحُسین؛
لعنِعدویِحیدرِکرارخوشتراست
#عیدتونمبارک♥️
#شادباشیــد🥳
#امام_زمان🌿
#مولودی
@YekAsheghaneAheste