eitaa logo
ࡅ࡙ܭ ܫߊ‌ܢܚ݅ܧߊ‌ࡅ߭ܘ ߊ߬ܣܢܚࡅ߳ܘ
1.1هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
1.2هزار ویدیو
12 فایل
فکر کن‌بری گـلزار شهــدا . .! روی قبرا‌رو‌بخونی و‌برسی به یه شهید‌هم‌سنت..(: اونوقته که میخوای سربه تنت‌نباشه.! آره رفیق هم‌سن و سالای ما شهید شدن بعد ما هنوز تو فکر ترک گناهیم!( : ^شرایطمون ' @tablighat1a -
مشاهده در ایتا
دانلود
بنشین اگری عاشق تا صبحدم صادق    با من که نمی‌آید تا صبح و سحر خوابم @YekAsheghaneAheste
.. هرجا‌ خـدا امتحانت کرد و یڪ خورده‌ عقب رفتۍ غصہ نخور...! این‌ امتحان‌ لازم‌ بود تا بہ ناقص‌ بودن‌ خود پی ببرۍ یک کمی‌ تلاش‌ کنۍ جبران‌ مۍشود.. امتحان فضل‌ خداست؛ و براۍ رشد نافع‌ و لازم! @YekAsheghaneAheste
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌧باران آمــد ... مرا شُست و رُفت... و برای خلوتگهِ شعبان ، آذین بست. ✨| إلٰهی هَبْ لِی کَمَالَ الْإِنْقِطَاعِ إلَیْك | را می بینی؟ 🌷 @YekAsheghaneAheste
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ࡅ࡙ܭ ܫߊ‌ܢܚ݅ܧߊ‌ࡅ߭ܘ ߊ߬ܣܢܚࡅ߳ܘ
꧁༒•بخت سفید•༒꧂ #part_48 با عصبانیت،در حالی که دندون هاش رو بهم فشار میداد،رو کرد به مامان و گفت
꧁༒•بخت سفید•༒꧂ تا دیر وقت داشتم تصمیم میگرفتم که چه چیز هایی رو با خودم ببرم و چه چیز هایی اضافه اس!... با کلافگی و خستگی سرم و رو بالشت گذاشتم و چشم هام رو نبسته به خواب عمیقی رفتم... ..... صبح بعد از اینکه لباس هام رو عوض کردم رفتم پایین... اتاقم به شدت شلوغ شده بود و آدم رو دیوونه میکرد... امیر هنوز داشت صبحانه می‌خورد که با دیدنم لبخندی زد و گفت _صبح بخیر،خانم خوشگله... لبخند متقابلی زدم و کنارش نشستم. با چشم ازش پرسیدم،مامان اینا کجان که گفت _بابا که خوابیده،مامان هم تو اشپزخونه اس الان میاد... سری تکون دادم و مشغول لقمه گرفتن شدم که مامان اومد... اروم سلامی کردم که زیر لب جوابم رو داد....اما اصلا سرش رو بالا نگرفت... کلا از دیشب یه جوری شده بود. هرچی فکر کردم و سعی کردم از لابه‌لای حرف های امیر چیزی در بیارم که رفتار مامان رو توجیه کنه،چیزی پیدا نکردم... زودتر از امیر از سر میز بلند شدم. شالم رو سرم کردم و کیفم رو انداختم رو دوشم....خداحافظی کردم و از خونه اومدم بیرون... خواستم سوار ماشین بشم که صدایی آشنا اسمم رو صدا زد... با تعجب و کمی ترس به عقب برگشتم که دیدم پوریا پشت سرم وایساده... بی تفاوت در ماشین رو باز کردم که اومد جلو در رو محکم بست. نفس عمیقی کشیدم و با عصبانیت گفتم _بروکنار،میخوام برم _ریحانه یه لحظه میخوام باهات حرف بزنم... سریع برگشتم سمتش و گفتم _به اون خدا که نری،چنون جیغی میزنم که همه عالم بریزن سرت.....برو کنار اومد جلوی من و چسبید به ماشین که کُفرَم گرفته بود از دستش... _ریحانه جون هرکی دوست داری...فقط چند دقیقه باهات حرف بزنم،میرم ... ..‌‌.. کپی ممنوع ⛔ @YekAsheghaneAheste
ࡅ࡙ܭ ܫߊ‌ܢܚ݅ܧߊ‌ࡅ߭ܘ ߊ߬ܣܢܚࡅ߳ܘ
꧁༒•بخت سفید•༒꧂ #part_49 تا دیر وقت داشتم تصمیم میگرفتم که چه چیز هایی رو با خودم ببرم و چه چیز ها
꧁༒•بخت سفید•༒꧂ مستقیم نگاهش کردم و با همون حالت عصبی گفتم _بهت میگم حتی نمیخوام صدات رو بشنوم....برو کنار _به خدا مادرت خبر داره....نگران چی هستی؟ چشم هام رو گرد کردم... چی میگفت این؟ مامان من از چی خبر داره؟ _با مادرت حرف زدم...قرار بود دیروز ببینمت که نشد، توروخدا فقط چند دقیقه ریحانه.. پس بگو...مهمونی آخر هفته رو بهونه کرده بود که من بیام با این پسره هم کلام بشم!... آخ خدایا،من رو از زمین بردار که خسته شدم... چی تو این پسره دیده که بیخیالش نمیشه؟...من از این جونور دل کندم! این مامانم چرا دل نمیکنه؟ سکوتم رو که دید گفت _من به خاطره تو دانشگاه رو ول کردم....با بابام حرف زدم قرار شده برام ویزا نروژ رو جور کنه....دلم نمیخواست بدون تو برم!...ریحانه این همه مدت گذشته، من هنوز فراموشت نکردم...من نمیتونم آینده ای بدون تو رو تصور کنم... با اینکه هنوز تو بهت کاری که مامان کرده بود،مونده بودم اما به خودم اومدم و دوباره ابروهام رو در هم تنیدم... _باشه،سخنرانیت اگر تموم شد،بکش کنار کار دارم _دارم میگم میخوام برم.... _به سلامت،چیکار کنم؟ _واقعا رفتن من برات مهم نیست؟...بدون من... وسط حرفش پریدم و با تشر گفتم _من تازه فهمیدم دنیا بدون تو چقدر قشنگ تر بوده....لعنت به من که یه زمانی تو رو تکیه گاه میدونستم _ریحانه اونور زندگی قشنگ تری داریم به خدا... پوفی کشیدم و گفتم _میفهمی دیگه تحمل وجودت رو ندارم؟چه اینجا...چه هر جای دیگه...برو اونور... از من اصرار و از اون سماجت... چند دقیقه همینطور بود که دیدم در ساختمون باز شد و امیر اومد از خونه بیرون. با دیدن من و پوریا روبروم... ... کپی ممنوع ⛔ @YekAsheghaneAheste
بیاخیال‌کنیم... دستانمان‌بین‌ضریح‌گره‌خورده‌اند(:" بیاخیال‌ڪنیم کفش‌هایمان‌را‌ازکفش‌‌داری‌گرفتہ‌ایمُ عقب‌‌عقب‌قدم‌بر‌میداریم و‌میگوییم💔 [] -بیا‌خیا‌ل‌کنیم‌ڪربلاییم(:♥️ @YekAsheghaneAheste
«✋🏼🍂» ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ اگہ‌جـٰایۍگیرکردۍیہ‌تسبیح‌بـردار وذکرِ: "اِلھۍ‌بھ‌رقیـھ‌" بگوبۍبۍحَلش‌میکنہ. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌿-! @YekAsheghaneAheste
🌸⃟🌼჻ᭂ࿐✰ 🖇️📿 نمــاز شــب اول مـاه شعبان برای آمرزش همه گناهان و معادل ۱۲ هزار سال عبادت✨ 💫 ﷺ فرمودند: 🌖هر کس در شب اول ماه شعبان  دوازده ركعت نماز بخواند در هر ركعت «فاتحة الكتاب»  یک بار و سوره‌ى «قُلْ هُوَ اَللّهُ أَحَدٌ» را  پانزده مرتبه بخواند، خداوند متعال ثوابدوازده هزار شهيد را به او عطا نموده و عبادت دوازده هزار  سال را براى او مى‌نويسد و همانند روزى كه از مادر متولد شده، از گناهان بيرون مى‌آيد و نيز خداوند در برابر هر آيه‌اى از قرآن كه [در اين نماز]قرائت نموده، يك كاخ در بهشت به او عطا مى‌كند.؛» 💠 چه خوب است که این نماز پرفضیلت را به امام عصر ارواحنا فداه هـدیه کنیم. @YekAsheghaneAheste
حلول ماه پُر فیض و برکت شعبان🌙 برشما مبارك 🌼🎊 باآرزوی سلامتی و موفقیت 🥰 برای همه شما خوبان✨ 😊 @YekAsheghaneAheste
♥️🍃 باید به قلبتان برسانید، که هر کارے که انجام می‌دهید، در محضر خدا هستید...🌱 " رضوان‌الله‌تعالی‌علیه "
اعمال‌قبل‌از‌خواب☝️🏻🌸 شبٺون منور به نگاه مادر ساداٺ..🍃 التماس‌دعا✋🏻 @YekAsheghaneAheste
『بسم‌اللھ‌ِ‌الذی‌خلق‌‌الوکـیل''؏"』
🖇 با خودت تکرار کن 🌸 من در میدانی بیکران و سرشار از شادی و عشق هستم. زندگی‌ام زیبا و رو به کمال و شکوفایست من برای دریافت انرژی مثبت آماده هستم. "خدایا سپاسگزارم" @YekAsheghaneAheste 🌸🍃
مطالعه این صفحه زیاد وقتت رو نمیگیره... اما عوضش به حرف رهبرت احترام گذاشتی رفیق🖐🏼🌱 @YekAsheghaneAheste
•\🌼••🌿••🌼••🌿/• قبل از شروع کار روزانه،برای سلامتی امام زمانمون دعا کنیم...🌱 ان شالله زیر سایه امام زمان بهترین ها براتون رقم بخوره...♡ @YekAsheghaneAheste