داستاناززناننمونهدر #اسلام🍀
🔰 قسمت #هفتم 📚
🌺 مادریکهدعایشمستجابشد 🌺
✍عبادتگاهتراازطلامیسازیم.
گفت:نهمثلحالتاولیشازگِلبسازید،
وآنهاهمآنرادرستکردند.
وطفلیدیگرطفلیبودکهازپستانمادرشیرمیخورد،
مردیبراسبینفیسوممتازوعلامتیزیباازگنارش
گذشت.
مادرشگفت:الهیپسرمرامثلاینمردبگردان.
پسرپستانرارهاکردهبهطرفویروینمود
ونگریستهوگفت:
الهیمرامانندشمسازوسپسبهپستانرویآوردشروعبهمکیدنکرد.
گویمناکنونبهسویرسولالله(صلیاللهعلیهوآلهوسلم )مینگرم،
وایشانشیرخوردناورابهانگشتسبابهخودکهدردهنقراردادهمیمکندتمثیلمینمایندسپسفرمود:
وازکنارکنیزیگذشتندکهمردماورامیزدندومی
گفتندتوزناکردی،دزدینمودی،اومیگفت:
حسبیاللهونعمالوکیل.مادرشگفت:
الهیپسرمرامثلاینمسازپسرپستانرارهاکردهبه
اونگریستهوگفت:الهیمرامثلاوبگردان.
دراینجاسخنرابازگردانیدند.مادرگفت:
مردنیکوشمائلگذشتومنگفتم:
الهیپسرمرامثلآوگردان،ولیتوگفتیالهیمرامثلاومگردان،
ومردماینکنیزرابردنددرحالیکهاورامیزدند
وبهاومیگفتند:کهتوزناکردیودزدینمودی،
منگفتم:الهیپسرمرامثلاومگردان،توگفتی:
الهیمرامثلآوگردان!
پسرکگفت:آنمردستمگربود،گفتم:الهیمراچون
اومگردان.
وبهاینکنیزمیگفتند:زناکردی،درحالیکهزنانکرده
میگفتند:دزدیکردیدرحالیکهدزدینکردهبود.
ازاینروگفتم:الهیمرامثلاوبگردان.
داستان به پیان رسید🍀
نشرداستانصدقهجاریهاست.
#حجاب
@YekAsheghaneAheste