eitaa logo
ࡅ࡙ܭ ܫߊ‌ܢܚ݅ܧߊ‌ࡅ߭ܘ ߊ߬ܣܢܚࡅ߳ܘ
1.1هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.2هزار ویدیو
12 فایل
فکر کن‌بری گـلزار شهــدا . .! روی قبرا‌رو‌بخونی و‌برسی به یه شهید‌هم‌سنت..(: اونوقته که میخوای سربه تنت‌نباشه.! آره رفیق هم‌سن و سالای ما شهید شدن بعد ما هنوز تو فکر ترک گناهیم!( : ^شرایطمون ' @tablighat1a -
مشاهده در ایتا
دانلود
ࡅ࡙ܭ ܫߊ‌ܢܚ݅ܧߊ‌ࡅ߭ܘ ߊ߬ܣܢܚࡅ߳ܘ
꧁༒•بخت سفید•༒꧂ #part_201 باد سردی بهم خورد که تو خودم جمع شدم سروصدا باعث شد لای پلک هام رو باز
꧁༒•بخت سفید•༒꧂ _ کجا به سلامتی؟ _ جواد امروز صبح اومده اینجا دیگه گفتم ما بریم دور هم صبحانه بخوریم _ خب میگفتی بیان اینجا _ نه دیگه همونجا بودن منم چیزی نگفتم شیرین خانم سبد نون رو گذاشت تو سفره و رو به امیر گفت _ خدا خیرت بده پسرم بعده صبحونتون بچه ها رو بیار اینجا _ چشم _ چشمت بی‌بلا بعده رفتن امیر همه شروع کردیم به خوردن صبحانه و اخ که چقدر مزه داد این کله...! بعد از اون عمه معصومه و عمه مهدیه رفتن سینی های چایی رو اووردن نمیدونم به خاطره سرما بود یا واسه این جمعي که با صمیمیت کنار هم نشسته بودن ولی عجیب خوشمزگی این ناشتایی فکر نکنم حالا حالا ها فراموشم بشه... سفره رو جمع کردیم و هرکسی رفت پی کاری بابام و عمو رسول تصمیم گرفتن برن یه سر به زمین های اطراف بزنن که آقا سعید هم گفت میخواد همراهشون بره خانم ها که گفتن تا قبل رفتن مسجد غذا رو حاضر میکنن که دیگه کاری نباشه منم گوشه‌ای نشسته بودم که مریم دستاش رو خشک کردم و بالا سرم وایساد _ تو نمیخوای جایی بریم؟ _ کجا بریم تو این سرما؟ _ پاشو بیا بریم یکم این دور و اطراف رو بگردیم _ خبری نیست که... _ مگه باید حتما خبری باشه! میخوایم یه گشتی بزنیم رو کرد سمت نازنین و نغمه و گفت _ دخترا شما هم میاید؟ نغمه مثل همیشه پایه بود و گفت که میاد ولی نازنین گفت من کار دارم و نمیتونم بیام! اینکه حالا چه کاری داشت سوال برانگیز بود ارزو اومد کنار در وایساد و با همون شیرین زبونیش گفت _ میشه منم باهاتون بیام؟ مریم رو دو زانو نشست _ دوست داری باهامون بیای؟ _مزاحم نیستم؟ _ اخ قربون حرف زدنت کی گفته مزاحمی برو لباسات رو بپوش و بیا آرزو با خوشحالی رفت که مریم نگاهی بهم انداخت _ نمیشه اینو من بدزدم؟ _ والا این برا من نیستش... _ مال کیه برم بگیرم ازش؟ _ واسه امیره برو ببین بهت میدتش _ اوو من از پس صاحبش برنمیام در نتیجه میسپرم به اخویمون لبخندم رو جمع کردم و به بهانه برداشتن کیف و گوشی رفتم تو اتاق حرفش هم که می‌شه یه جوری میشم کیفم رو برداشتم و رفتم بیرون... ... کپی ممنوع ⛔️ @YekAsheghaneAheste