هدایت شده از ࡅ࡙ܭ ܫߊܢܚ݅ܧߊࡅ߭ܘ ߊ߬ܣܢܚࡅ߳ܘ
اعمالقبلازخواب☝️🏻🌸
شبٺون منور به نگاه مادر ساداٺ..🍃
التماسدعا✋🏻
#شب_بخیر
#امام_زمان
@YekAsheghaneAheste
به نام او ڪه رحمان و رحیم است
به احسان عادت وخُلقِ ڪریم است
الهی به امیدتو
صبحتون خــــــدایی❤️
@YekAsheghaneAheste
🍀❣🍀
در این روز نوزدهم مهر ماه🌸🍃
دهانمان را خوشبو کنیم به ذکر شریف
صلوات بر حضرت محمد (ص)
و خاندان مطهرش🍃🌸
(🌸)اللّهُمَّ
✨(🌸)صَلِّ
✨✨(🌸)عَلَی
✨✨✨(🌸)مُحَمَّدٍ
✨✨✨✨(🌸)وَ آلِ
✨✨✨✨✨(🌸) مُحَمَّدٍ
✨✨✨✨(🌸)وَ عَجِّلْ
✨✨✨(🌸)فَرَجَهُمْ
✨✨(🌸)وَ اَهْلِکْ
✨(🌸)اَعْدَائَهُمْ
(🌸)اَجْمَعِین
💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ
♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
@YekAsheghaneAheste
#الهی
امروز شروعی تازه باشد.
که با شکر گزاری خداوند برکت گرفته وزندگی ورفتارمان چراغی باشد. برای آنان که راه را گم کرده اند.
سلام صبحتون بخیر❤️🌸❤️
@YekAsheghaneAheste
°بهسویتبادل ِپُرآمدمدلخوبمیداند
°کهازدرگاه ِتوبادستخالیبرنمیگردد
●آقای ِامامرضا🥺
بغضهایازسَر ِدلتنگی ِمنرا؛... ᭂ
●روزقیامتبهخاطرداشتهباشید🫀°ᭂ
°●السَّلَامُعَلَیالْإِمَامالرَّئوف💚°
@YekAsheghaneAheste
روز #چهارشنبه به نام حضرت موسى بن جعفر و حضرت رضا و حضرت جواد و حضرت هادى عليهم السلام است.
در زيارت آن بزرگواران بگو:السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَوْلِيَاءَ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا حُجَجَ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا نُورَ اللَّهِ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ السَّلامُ عَلَيْكُمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكُمْ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي لَقَدْ عَبَدْتُمُ اللَّهَ مُخْلِصِينَ وَ جَاهَدْتُمْ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ حَتَّى أَتَاكُمُ الْيَقِينُ فَلَعَنَ اللَّهُ أَعْدَاءَكُمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ أَجْمَعِينَ وَ أَنَا أَبْرَأُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَيْكُمْ مِنْهُمْ يَا مَوْلايَ يَا أَبَا إِبْرَاهِيمَ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ يَا مَوْلايَ يَا أَبَا الْحَسَنِ عَلِيَّ بْنَ مُوسَى يَا مَوْلايَ يَا أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ يَا مَوْلايَ يَا أَبَا الْحَسَنِ عَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدٍ أَنَا مَوْلًى لَكُمْ مُؤْمِنٌ بِسِرِّكُمْ وَ جَهْرِكُمْ مُتَضَيِّفٌ بِكُمْ فِي يَوْمِكُمْ هَذَا وَ هُوَ يَوْمُ الْأَرْبِعَاءِ وَ مُسْتَجِيرٌ بِكُمْ فَأَضِيفُونِي وَ أَجِيرُونِي بِآلِ بَيْتِكُمُ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ.
سلام بر شما اى دوستان خدا، سلام بر شما اى حجتّ هاى خدا، سلام بر شما اى نور خدا در تاريكي هاى زمين، سلام بر شما، درودهاى خدا بر شما و بر خاندان پاكيزه و پاكتان، پدر و مادرم فدايتان، به راستى خدا را خالصانه پرستيديد و در راه خدا آنچنان كه شايسته بود جهاد نموديد تا مرگ شما را دربر گرفت، لعنت خدا بر دشمنانتان از تمام پريان و آدميان، من به سوى خدا و به سوى شما از دشمنانتان بيزارى می جويم، اى سرور من يا ابا ابراهيم موسى بن جعفر، اى سرور من يا ابا الحسن علی بن موسى، اى سرور من يا ابا جعفر محمّد بن على، اى سرور من يا ابا الحسن على بن محمّد، من دل بسته شما هستم، ايمان دارم به نهان و آشكار شما، در اين روز شما كه روز چهارشنبه است از شما درخواست پذيرايى دارم، و به بارگاه شما پناه می جويم، پس مرا پذيرا باشيد و پناهم دهيد، به حقّ خاندان پاكيزه و پاكتان.
|• @YekAsheghaneAheste
این جملہ رو خیلے شنیدیم
که میگن شانس آوࢪدم
نه عزیزم ❗️شانس نیاوࢪد
اگه شد؛ خدا خواست❕🎍
اگہ نشد؛ خدا خواست❕
بی انصافیہ اگہ خدا کاࢪی رو انجام داده....
بہ چیز دیگہ نسبت بدیم
#اللهجانم
@YekAsheghaneAheste
گوینددرحریمشماتوبهمیخرند
شرمِجوانِسربهگریباننگفتنیست💔
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
#السلامعلیکیاعلیابنموسیالرضا
@YekAsheghaneAheste
🔴معنای حمله حماس برای اسرائیل چیست؟/ تمام گزینههای پیش روی نتانیاهو بد هستند
▪️نشریه «فارن افرز» در گزارشی درباره پیامدهای عملیات بزرگ و بیسابقه «طوفان الاقصی» نوشت:حمله حماس نشان داد اسرائیل برخلاف گذشته برای حملاتش تاوان پس خواهد داد و اگر به کشتار بیرویه مردم غزه ادامه دهد، اسرائیل با حملات جدیدی روبرو خواهد شد.
▪️با توجه به مقیاس حملات حماس و شوکهشدن اسرائیل، این رژیم هیچ گزینه آسانی برای واکنش به این حمله ندارد. حتی اگر اسرائیل در انجام یک واکنش قاطع موفق باشد، در ادامه با انتخابهای دشواری روبروست.
▪️تهاجم زمینی اسرائیل شاید در کوتاهمدت دستاوردهایی داشته باشد و تهدید حماس را کاهش دهد؛ ولی درنهایت حمله زمینی خطرات زیادی را به دنبال دارد.
▪️اسرائیل در مورد افرادی که حماس به اسارت گرفته است بسیار ناامیدکننده ظاهرشده است و حتی نمیداند تعداد آنها چند نفر است و چه برنامهای برای آزادی و آسیب نرسیدن به آنها دارد.
#حماس#فلسطین
@YekAsheghaneAheste
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱 #ریل | رهبر انقلاب، صبح دیروز: من عرض میکنم از شنبهی پانزدهم مهر، رژیم صهیونیستی [دیگر] رژیم صهیونیستیِ قبلی نیست و ضربهای که خورده است به این آسانی قابل جبران نیست.
🖼 #طوفان_الأقصى
#فلسطین
@YekAsheghaneAheste
#بدونتعارف..
ی بزرگی میگفت،
میخوای #گناه کنی،ی لحظه فکر کن
کی قوّت انجام گناه رو بهت داد؟؟
+خدا
_ یه کم شرمندگی :))💔
• @YekAsheghaneAheste •
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سنگینی هجران دلم را می فشارد
وقتش شده اشکم چنان باران ببارد
#ارباب
#کربلا #امام_حسين
@YekAsheghaneAheste
ࡅ࡙ܭ ܫߊܢܚ݅ܧߊࡅ߭ܘ ߊ߬ܣܢܚࡅ߳ܘ
꧁༒•²بخت سفید•༒꧂ #part_34 تا خوده خونه که رسیدیم حرفی نزدم و اونم تو خودش بود. رفتم اتاق و مشغول
꧁༒•²بخت سفید•༒꧂
#part_35
"محمد"
کلافه روی پاهام بند نبودم!
از یه طرف علاقه خودم و از صد طرف ریحانه...
_ من که بهت گفته بودم فکر اینکه ریحانه رو توی عمل انجام شده قرار بدی از سرت بنداز بیرون
_ عمل انجام شده چیه؟ اصن مهلت نداد من حرف بزنم
_ یه کلمه وقتی فهمید میخوای بری دیگه چیو میخواستی بهش بگی؟
سکوت کردم و جدی بهش خیره شدم
_ داداش خب بد میگم؟ چند بار گفتم اینبار هم میگم... ریحانه از اون دختراش نیست که بشینه یه گوشه و شاهد رفتنت باشه و هیچ کاری نکنه
_ یعنی چی؟
_ یعنی همین که شنیدی برادر من تا راضی نشه سوریه بی سوریه
_ امیر تو چرا دیگه اینجوری میگی! بابا واسه جنگ که نمیرم...
_ بالاخره که سوریه میری...
_ امیر...
حرفم رو خوردم و نشستم پشت میز.
باورم نمیشد اون داشت اینجوری باهام حرف میزد! تک تکشون شاهده بال بال زدن من تو این چند سال بودن...
همشون میدونستن من حاضر بودن باربری کنم ولی فقط منو ببرن، اما تا میفهمیدن پدرم کیه سریع برم میگردوندن!
دستم رو بردم بین موهام و به عقب کشیدمشون
_ محمد جان جای این سر درگمی ها برو دل ریحانه رو به دست بیار شاید کَرَمی شد
_ از دیشب که برگشتیم خونه یه کلمه باهام حرف نزده! حرفی هم بوده عادی و بدون هیچی
با صدای ویبره گوشی امیر حرفش و قطع کرد که جواب دادم
_ سلام عزیزم جانم
_سلام، محمد کجایی؟
_ اومدم پایگاه
_ پس چرا شرکت نیستی؟
_ آقا مصطفی گفت فعلا نیا تا یه سری کارا رو انجام بدن، چطور؟
_ تو از دیشب یه سر نباید بیای اینجا؟ نمیگی فکر مامان هزار جا میره؟؟
_ باشه عصری یه سر میزنم
_ عصر نه همین الان بیا
_ الان که کار دارم
_ واجب تر از مامانه؟؟
پوفی کشیدم و مردد به امیر نگاه کردم
_ باشه جمع میکنم میام
_ منتظریم خداحافظ
تلفن رو قطع کردم. مغزم داشت همه چی رو دسته بندی میکرد و خیلی کلافه بودم..
_ از خونه بود؟
_ آره.. دیشب اونجوری اومدیم بیرون حالا باید برم بهشون توضیح بدم
_ میخوای بگی؟
_ تمان سیعم رو میکنم نگم ولی چارهای نبود دیگه میگم...
سوئیچ ماشین و برداشتم. با امیر خداحافظی کردم و از در پایگاه اومدم بیرون
_ سلام مرد جَوون..
به عقب که برگشتم حاج آقا مرتضوی رئیس بخش اعزام هیئت های بسیج رو دیدم
_ سلام علیکم حاجی
_ چخبر پسر؟ شنیدم بالاخره بعده این همه مدت رفتنی شدی...
نفسم و بیرون دادم و سرم رو انداختم پایین
_ عه چیشد سید؟ فکر کردم الان کلی خوشحال میشی..!
_ خوشحال که..حاجی راستیتش خوشحال هستم ولی اومدنم به این راحتی نیست
_ چرا مگه خدایی نکرده اتفاقی افتاده؟
_ نمیدونم در حال حاضر عیال اجازه ترخیص نداده
با خنده دستی به شونههام زد
_ پس همون مشکلات همیشگی آقایون گریبان گیرت شده! مشکل ترخیص..
با خندهاش لبخندی زدم و سرم رو تکون دادم
_ سید محمد حواست باشه عیال راضی باشه میخوای بیای و دوم اینکه اول این هفته دوتا از اتوبوس هامون میرن ان شاءالله سمت مرز...
...
کپی ممنوع ⛔️
@YekAsheghaneAheste
ࡅ࡙ܭ ܫߊܢܚ݅ܧߊࡅ߭ܘ ߊ߬ܣܢܚࡅ߳ܘ
꧁༒•²بخت سفید•༒꧂ #part_35 "محمد" کلافه روی پاهام بند نبودم! از یه طرف علاقه خودم و از صد طرف ریح
꧁༒•²بخت سفید•༒꧂
#part_36
_ به این زودی؟
_ دیگه دیر هم شده محمد جان
حرفی نزدم و بعده چند دقیقه با حاج آقا هم خداحافظی کردم و راه افتادم سمت خونه
اینجور که به نظر میرسه مشکلاتم خیلی بیشتر از بحث رفتنم شده...
من نمیخواستم بدون رضایت ریحانه کاری کنم
از طرفی هم دیشب حرفی زد که ذهنم در گیرش بود
اینکه اگر برنامهی رفتن و این داستان ها رو داشتم چرا از قبل ازدواج چیزی نگفتم!
جلوی در خونه نگه داشتم و اول سعی کردم خودم رو اروم کنم بعد برم داخل
زنگ در و که زدم در آهنی برام باز شد و مریم اومد جلو
_ سلام
_ علیک سلام تو حیاط بودی؟
_ داشتم حیاط رو تمیز میکردم
_ مامان خونهاس؟
_ بله
خواستم برم تو که نذاشت!
_ نمیخوای بهم توضیح بدی دیشب رو؟
_ بزار رد بشم اول از در بعد یقهام رو بگیر
_ دیدم اشک ریحانه در اومده بود
_باشه مریم بزار برم داخل
وارد حیاط شدم و کفش هام رو دراووردم که با حرفش وایسادم
_ راستشو بگو محمد
_ راست چیو؟
_ مامان طاقت شنیدن رفتن رو ندارهااا
برگشتم روی یکی از پله ها نشستم
_ پس فهمیدی..!
_ همون دیشب که دست ریحانه کارت رو دیدم و اونجوری حالش بهم ریخته بود فهمیدم حرف سوریه شده
_ تو که میدونی چرا گفتی بیام اینجا؟
_ توقع نداشتی که من به مامان بگم!
_ فعلا هیچی زندگیم معلوم نیست
_اتفاقا همه چیز مشخصه ولی تو اصرار داری خرابش کنی
حرفی نزدم و از جا بلند شدم رفتم داخل خونه.
مامان تو آشپزخونه با شنیدن صدای قدم هام در قابلمه رو بست و برگشت طرفم
_ سلام پسرم
_ سلام مامان شیرینم
بغلش کردم که زیر گوشم قربون صدقهام میرفت
_ وای مادر اینقدر دلم شور میزد که تا صبح خوابم نبرد
_ چرا عزیزم؟
_ چرا داره؟ بعده اونجور رفتن دیگه نباید بگی چرا، باید بشینی قشنگ بهم توضیح بدی
دستم و گرفت نشوند روی کاناپه
_ مریم یه چیزایی میگه ولی میخوام تو اصلش رو برام تعریف کنی
چشم غرهای به مریم رفتم ولی بدون حرفی نشست گوشهای
از داخل جیبم کارت اعزامم رو بیرون اووردم
مردد بودن بین گفتن یا نگفتنش..
میترسیدم بگم و داستان شه!
آروم کارت و گذاشتم روی میز
_این چیه؟
_ چیزی که باعث میشه من به آرزوی این چند سالهام برسم
مامان دستش و دراز کرد. کارت رو برداشت و بهش خیره شد
نمیدونستم واکنشش چیه برای همین دست هام رو مشت کردم
نیم نگاهی به مریم انداختم و اون هم منتظر واکنش مامان بود
_ الان این چه کارتیه من نفهمیدم! همش عربی نوشته...
لب تر کردم و سرچرخوندم به طرفش
_ بالاخره بهم اجازه دادن برای کمک برم سوریه
سکوت کرد. و این سکوتش بیشتر بهم استرس میداد...
با تمام آروم بودنش کارت و گذاشت گوشه میز و از جا بلند شد
_ چیزی نمیخوای بگی مامان؟
_ حرفی ندارم، چی بگم؟!
مریم رفت سمتش
_ حالت خوبه مامانم؟
_ آره عزیزم خوبم هیچی نیست
پشت سرش راه افتادیم ولی اون حرفی نمیزد...
فقط یه کلمه برگشت سمتم و بهم خیره شد گفت
_ با شرایط جدیدی که برات به وجود میاد فکر رفتن رو باید بزاری کنار...!
...
کپی ممنوع ⛔️
@YekAsheghaneAheste
لو تـاه الحب ، أنت الدليـل .
اگر عشق گم شود ؛ تو راهنمای آنی .
#عربیات
#امام_زمان #عاشقانه_مذهبی
@YekAsheghaneAheste