eitaa logo
ࡅ࡙ܭ ܫߊ‌ܢܚ݅ܧߊ‌ࡅ߭ܘ ߊ߬ܣܢܚࡅ߳ܘ
1.1هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.2هزار ویدیو
12 فایل
فکر کن‌بری گـلزار شهــدا . .! روی قبرا‌رو‌بخونی و‌برسی به یه شهید‌هم‌سنت..(: اونوقته که میخوای سربه تنت‌نباشه.! آره رفیق هم‌سن و سالای ما شهید شدن بعد ما هنوز تو فکر ترک گناهیم!( : ^شرایطمون ' @tablighat1a -
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹دعای : (الحَمدُللّه فالِقِ الإِصباحِ،سُبحانَ رَبِّ المَساءِ وَالصَّباحِ، اللّهُمَّ صَبِّح آلَ مُحَمَّدٍ بِبَرَکَةٍ وعافِیَةٍ، وسُرورٍ وقُرَّةِ عَینٍ. اللّهُمَّ إنَّکَ تُنَزِّلُ بِاللَّیل وَالنَّهارِ ما تَشاءُ، فَأَنزِل عَلَیِّ و عَلی أهلِ بَیتی مِن بَرَکَة السَّماواتِ وَالأَرضِ، رِزقا حَلالاً طَیِّبا واسِعا تُغنینی بِهِ عَن جَمیع خلقک @YekAsheghaneAheste
‹♥️🌿› از خداخواستن‌شجاعت‌است اگربدهدرحمت‌است اگرندهدحکمت‌است ازخلق‌خدا‌خواستن‌ذلت‌است اگربدهدمنتاست؛اگرندهد‌خفت‌است.. +امام‌‌علۍ(؏) @YekAsheghaneAheste
وَ اكْسِرْ عَنِّي سُلْطَانَ الْهَمِّ بِحَوْلِكَ به بزرگی و چاره سازیت، تسلّط غم و اندوهم را درهم بشکن... ˹ @YekAsheghaneAheste ˼
🔴 فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا✌️🏼 پیروزی قطعی با جبهه مقاومت است. @YekAsheghaneAheste
『وَ اللهُ یَعلَمُ ما فِي قُلوبِکُم』 خدا از دل بنده هاش خبر داره..💛🌿
-میگفت.. یک قدم بسیار مهم برای قدرت یافتن در برابر گناه، دست به دامن شدن به (عج) است. ایشان امام زنده ماست و مسئولیت هدایت خلق را دارند..🌱 -آیت‌الله‌جاودان- • @YekAsheghaneAheste
من‌دوست‌دارم‌وقتی‌شھادت‌بیاددنبالم‌که شھادتم‌بیشتر‌از‌موندنم‌موثر‌باشه..🌱!' شھید‌مدافع‌حرم‌محمّد‌رضا‌دهقان‌امیری 🌹 @YekAsheghaneAheste
-امیرالمؤمنین‌علیه‌السلام: بزرگترين گناه نزد خداوند است گناهى كه از نظر گناه‌كار " کوچک " است..🤍 -غررُالحِکم،حدیث۳۱۴۱- @YekAsheghaneAheste
: [ وقتی از سختی کاری ترسیدی تصمیم جدی برای انجام آن کار بگیر، برای تو آسان میشود!✨ ]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ࡅ࡙ܭ ܫߊ‌ܢܚ݅ܧߊ‌ࡅ߭ܘ ߊ߬ܣܢܚࡅ߳ܘ
꧁༒•²بخت سفید•༒꧂ #part_42 یه نگاه به ساعت کردم و یه نگاه به سفره شامی که حاضر کرده بودم خیلی وقت
꧁༒•²بخت سفید•༒꧂ _ ببخشید نماز صبح هم بخاطره من خواب موندی _ فدای سرت، یه ساعت بعد پاشدم خوندم _ اومدم سمت اتاق که بیدارت کنم گوشیم زنگ خورد و خبر شهادت که رسید نتونستم یه جا بند شم _ صبح اینجوری شد؟ _ اون ساعتی که من خوابیدم حاجی هم خوابید، با این تفاوت که صدای خوابیدنش همه عالم رو بیدار کرد منتظر شدم تا لباسش رو عوض کرد و با همون حالت پریشون اومد روبروم _ غذا میخوری یا میخوابی؟ _ چی داریم شام؟ _ یکم زرشک پلو درست کرده بودم چند قدم سمتم برداشت و دستم رو گرفت، کردنش و کج کرد و گفت _ میشه یکم از اون غذاهای خوشمزه‌ات برام بکشی؟ از حالت حرف زدنش خنده‌ام گرفت و با همون حالتم گفتم _ چشم شما بشین من میارم برات خسته بود و حتی حوصله اینکه باهام سر به سر بزاره رو نداشت بعده اینکه سره سفره نشست و غذا خورد رفت برای اینکه بخوابه _ فردا نمون تو خونه _ میرم پیش زهرا از اونور هم میرم پایگاه _ پس صبح من میبرمت _ نمیخواد خودم میرم _ با این اوضاع و احوالت؟ _ من که خوبم یکی باید مراقب تو باشه _ تو هستی دیگه.. مراقب منی _ لوس نشو محمد خودم میرم _ من دلم میخواد فردا مادر بچم رو برسونم چیکار داری دیگه اومدم اعتراض کنم که سریع گفت _ شب بخیر چراغ رو هم خاموش کن اداش رو دراووردم و قبل اینکه بفمه برق رو خاموش کردم اونقدر خسته بود که هنور پنج دقیقه نگذشت و خوابش برد همش صداش توی گوشم می‌پیچید " دوباره یتیم شدم ریحانه... " دلم براش میسوخت وقتی اینطوری حرف می‌زد. چشم رو هم گذاشتم و توی برای اون آقایی که یکم مجهول بود توی ذهنم فاتحه‌ای خوندم... .... کپی ممنوع ⛔️ @YekAsheghaneAheste