eitaa logo
ࡅ࡙ܭ ܫߊ‌ܢܚ݅ܧߊ‌ࡅ߭ܘ ߊ߬ܣܢܚࡅ߳ܘ
1.1هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
1.2هزار ویدیو
12 فایل
فکر کن‌بری گـلزار شهــدا . .! روی قبرا‌رو‌بخونی و‌برسی به یه شهید‌هم‌سنت..(: اونوقته که میخوای سربه تنت‌نباشه.! آره رفیق هم‌سن و سالای ما شهید شدن بعد ما هنوز تو فکر ترک گناهیم!( : ^شرایطمون ' @tablighat1a -
مشاهده در ایتا
دانلود
🖇 با خودت تکرار کن 🌸 دور من را انسانهای سرشار از عشق و با ملاحظه احاطه کرده اند. "خدایا سپاسگزارم" @YekAsheghaneAheste 🌸🍃
مطالعه این صفحه زیاد وقتت رو نمیگیره... اما عوضش به حرف رهبرت احترام گذاشتی رفیق🖐🏼🌱 @YekAsheghaneAheste
💐 💐 ڪٰاشْ بٰاشَدْ عِیْدےِ مَبْعَث هَمیْن ڪَـربَـلٰا ، پٰاےِ بِرَهْـنِه ، اَرْبعْیـــــن @YekAsheghaneAheste
جـانـبـازی ﺍﺳـﺖ ﺑـﺮﺍﯼ ﺧـﻮﺩﺵ ﭼـﺎدر مشکی ﻣـﻦ!🖤 ﺩﺭ ﺑـﺮﺍﺑـﺮ ﺗـﺮﮐﺶ ﻫـﺎﯼ ﻧـﮕـﺎﻩ ﻣﺴـﻤـﻮﻡ ﺗـﮑـﻪ ﺗـﮑـﻪ ﻣـﯽ ﺷـﻮﺩ!🔗 ﺍﻣـﺎ ﺗﺴﻠﯿـﻢ ﻫـﺮﮔـﺰ!🤞 @YekAsheghaneAheste
•✨🤍• [گفت دختر رو چه به شهادت گفتم‌ شاید دختر ها توی جنگ شهید نشن‌ اما همین بس که از نسل بعضی مادرها چمران و آوینی و سلیمانی داریم] 🕊 @YekAsheghaneAheste
وقت سفر بود و انتظار در چشمان روزگار می‌درخشید،‌ انگار قرار ما در قلمرو عشق جا مانده بود. در سرزمین خورشید، در امتداد بلند نور سایه‌ای از محبت بود و نگاهی که حکایت سفر داشت.‌ لحظه‌ها در گذرگاه انتظار مانده بودند، چشم‌ها همچنان اسیر گذر روزگار و در توالی رفتن همه به نوبت ایستاده بودند... ما در برابر تاریخ قد کشیدیم، بزرگ شدیم، مرزهای با هم بودن را در نوردیدیم و در کنار هم جان دادیم.‌ چه کسی می‌داند معنای با هم بودن چیست، در کنار هم جان دادن و پرواز کردن چه معنی دارد... این هنری بود که تو یادمان دادی و یادمان دادی که می‌توان عاشق بود، دوست داشت، جنگید و در معبود غرق شد و چه زیبایی‌ها که دیدیم و کسی از غیر از ما ندید..... @YekAsheghaneAheste
یکی نوشته بود سهم من از جنگ پدری بود که هیچوقت در جلسه اولیا مربیان نبود.... @YekAsheghaneAheste
🌹شهـــید ‌ابراهیم‌ هادی: اگھ ‌میگید الگوتون حضرت ِ‌زهر است ‌بآید کارۍ کنید‌ ایشان ‌از ‌شمآ راضۍ باشند‌ و حجآبِ‌ شما فآطمـے ‌باشد 🌿 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✍ وصآل حق @YekAsheghaneAheste
در من بدمی من زنده شوم                    یک جان چه بود صد جان منی @YekAsheghaneAheste
فقط محمّدمصطفے می‌توانـد شُعـار " زن زندگۍ آزادی " بدهد، تنھا کسے بود کهـ بعد از او، دختـران آسوده سر بہ بالین گذاشتند . . @YekAsheghaneAheste
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‹🔖🍃› تمام حواست را بپیچ به دست های خدا .. آن وقت است که مثل پیچک بالا میروی ... ツ به‌سوی‌نور✨ @YekAsheghaneAheste
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ࡅ࡙ܭ ܫߊ‌ܢܚ݅ܧߊ‌ࡅ߭ܘ ߊ߬ܣܢܚࡅ߳ܘ
꧁༒•بخت سفید•༒꧂ #part_42 وارد مسجد شدم. مردی کنار دیوار تکیه زده بود. رفتم سمتش و گفتم _سلام... ب
꧁༒•بخت سفید•༒꧂ با چشم اشاره کردم به آقای رنجبر که سریع رفت سمت دوستش و گفت _محمد!....داداش خوبی؟ صدای نفس های تندش رو به راحتی میتونستی بشنوی!...معلوم بود حسابی سوخته،اما نمیخواد چیزی به روی خودش بیاره... اومدم عذرخواهی کنم که سریع از کنارم گذشت و آقای رنجبر گفت _انگار دست شما هم سوخته... رو کرد به پسر جوونی که کنار جاکفشی وایساده بود و گفت _عباس...بی زحمت خانم رو راهنمایی کن دستشون رو بشورن..‌ سری تکون داد و با اشاره من رو برد سمت دستشویی... آب سرد رو باز کردم و ریختم رو دست های قرمزم... با خودم گفتم،من که فقط ریخته رو دستام و اینطوری میسوزه....اون بیچاره که کلا ریخت روش و حرفی نزد،داره چی میکشه؟!... اخه کی چایی رو اونطوری دست میگیره؟ پوفی کشیدم و شیر آب رو بستم... قبل از اینکه خرابی دیگه ای به بار بیارم،از مسجد رفتم بیرون و سوار ماشین شدم.. سرم رو گذاشتم رو فرمون و برای چند لحظه به اتفاقاتی که افتاد فکر کردم... سوزش دستم تمومی نداشت،لعنتی! کنار داروخانه ای نگه داشتم و پماد سوختگی خریدم... در کرم رو باز کردم و ذره ای ازش رو به دست هام زدم... وایی!...خیلی بد سوخته بود یعنی؟!.. از بس دست و پا چلفتی هستی،دیگه ریحانه... بچه مردم رو که سوزوندی هیچ،....طلبکار هم شده بودی!... آخ که خدا بگم چیکارت نکنه ریحانه!....همش دردسری.... ... کپی ممنوع ⛔ @YekAsheghaneAheste
ࡅ࡙ܭ ܫߊ‌ܢܚ݅ܧߊ‌ࡅ߭ܘ ߊ߬ܣܢܚࡅ߳ܘ
꧁༒•بخت سفید•༒꧂ #part_43 با چشم اشاره کردم به آقای رنجبر که سریع رفت سمت دوستش و گفت _محمد!....داد
꧁༒•بخت سفید•༒꧂ "محمد" سریع خودم رو رسوندم به اتاق و درش رو به ضرب باز کردم... لباس های تو تنم رو کندم و پرت کردم رو صندلی... وایی که چقدر میسوخت... پشت سرم جواد اومد تو که با عصبانیت گفتم _این کی بود که اینقدر هم پررو بود،هم سر به هوا؟ _یواش تر صدات میره بیرون! _میره که بره....اتیش گرفتم جواد....بعد تو صورت من نگاه میکنه میگه چخبره،یواش تر... اومد نزدیکم و گفت _حالا الان بهتری؟ پوفی کشیدم و گفتم _داری لباس بهم بدی؟ _باید وایسی برم ببینم....نسوختی زیاد که؟... نگاهی به پیراهن خیسم انداختم و گفتم _نه بابا....سریع درش اووردم... سری تکون داد و از اتاق رفت بیرون... نگاهی به تیشرت مشکیم انداختم که یکم خیس شده بود... پوفی از سر کلافگی کشیدم و خودم رو انداختم رو کاناپه... چند دقیقه ای طول نکشید که جواد با پیراهن مشکی تو دستش اومد تو... پیراهن رو گرفت جلوم و گفت _بگیر،سریع بپوش سرما میخوری... از دستش گرفتم و تنم کردم _چیزی میخوری بیارم؟....میخوای اب خنک بیارم،یکم اروم شی؟ نیم نگاهی بهش انداختم _نه نمیخواد....امیر کجاست؟ _زنگ زد،گفت تو راهه الان میاد... یاد اسامی افتادم و گفتم _چیشد اون لیست ثبت نامی ها؟از صبح دارم همش به آقا رسولی یه ساعت دیگه میگم... بلند شد و از روی میز،پوشه سبزی برداشت و گرفت جلوم... _خدمت شما... ابرویی بالا انداختم و گفتم _درست شد؟ _بله....میتونی تحویل اقای رسولی بدی... با تعجب سری تکون دادم...پس امیر واقعا تونست درستش کنه!... .... کپی ممنوع ⛔ @YekAsheghaneAheste
دلانہ✨ می‌گفت: همه‌ی ‌عمرتان ‌را صرف ‌این ‌بدنـۍ که ‌قرار است سرآخر غذاۍ کرم‌ها شود، نکنید! صرف ‌آن‌ چیزۍ بکنید که فرشتگان‌ میخواهند بردارند و ببرند..🌿' @YekAsheghaneAheste
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سعی کنید قوی شوید؛ هم در اقتصاد باید قوی شویم هم در علم، هم در فناوری، هم در دفاع نظامی باید‌ قوی شویم. @YekAsheghaneAheste
بله منطقی😂👌🗿🤝 احمق اون ک میده این فیلم رو احمق تر کسی ک باور میکنه😆👌 @YekAsheghaneAheste
وقتی‌میای‌اینجا؛ دیگه‌تضمینی برای‌بَرگــشتت‌نیســـت✋🏼 اگرهم‌برگردی‌دِلَت‌جامیمونه مطمئن‌بــاش.. :)🍃♥️ @YekAsheghaneAheste
بسم رب الشهداء و الصدیقین
گر دهد عمرم اَمان؛رویت ببینم عاقبت وَر بمیرم در غریبے زانتظارت خیر باد ! سعدۍ @YekAsheghaneAheste
صباحنا اتنفس بحب الحسین علیه السلام کاش باشد عـیدی مبـعث همین کربـلا ، پای برهنـه ، اربـعیـن🤍 @YekAsheghaneAheste
💌خودتان را برای ظهور امام زمان (عج) و جنگ با کفار بخصوص «اسرائیل» آماده کنید که آن روزخیلی نزدیک است..! @YekAsheghaneAheste