eitaa logo
『جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』
2.8هزار دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
3.8هزار ویدیو
39 فایل
بسـم‌الله . شرو؏مـون‌از ‌1401.8.19(: حوالۍِ‌ساعت‌12.30🫀 ‌ ‹تحت‌لوای ِآقای313› -مـحـلی‌بـرای‌تسـکـین‌قـلب‌وروح‌انســان‌✨ | خادم‌المهدی🌱↶ @Modfe313 مدیرتبادلات↓ @dore_najaff110 کپی #حلال🙂
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رمــــان "آنلاین در پناه زهرا 💕" ‌ ‌ وارد اتاق که شدم صدای بابام اومد: -حالا انگار این رهبر چیکار برات کرده انقدر طرفتاریش می‌کنی..!! ‌ بابام نمی‌دونست من جونم به جون رهبرم بندهـ... رهبرمن..!نائب آقاامام‌زمان(عج) هست.. گوشِش به لب‌های آقاامام‌زمانِ(عج) ‌ حالم اصلا خوب نبود.. یه بغضی تو سینم بود؛ نمی‌دونستم کجا خالیش کنم.. آخه چقدر رهبرم باید تنها باشه؟!😔 رهبر من همونیه که هفتاد درصد شهدا تو وصیت‌نامشون نوشتن: "پُشتِش باشید و تنها نگذارید ایشون‌ رو" _باباجان! _بیخیال،شبت خوش -هر جور راحتی دخترِ بابا.. از اتاق رفت بیرون،زنگ زدم فاطمه.. باهاش یکم حرف زدم تا آروم بشم، پیشنهاد داد بریم گلزار شهدا.. شب جمعه هم بود و با سَر قبول کردم... لباسام رو پوشیدم و از خونه زدم بیرون.. رفتم دنبال فاطمه و رفتیم گلزار شهدا... خــدایا.. واقعا اینجا آرامشگاهه... آدم عجیب آروم میشه میاد اینجا... طبق عادت همیشگی از فاطمه جدا شدم و رفتم کنار قبر رفیق شهیده‌اَم که "شهیده‌نجمه‌قاسم‌پور" بود نشستم... داشتم باهاش دردودل می‌کردم آخه هیچ رفیقی مثل رفیق شهید نمیشه... رفیق شهید من برعکس بیشتر دخترها،"دختره" چون دختره الگوی بهتریه برام و راحت‌تَر هستم باهاش.. "شهیده نجمه قاسمپور"❤️ یه صدایی داره میاد..! صدای گریه...!! این وقت شب تو گلزار شهدا به جز من و فاطمه که کسی نیست..! دنبال صدا رفتم.. صدا از یه قبر خالی میومد.. وااای چه ترسناک،ولی من هدیه‌اَم😌 ترس حالیم نیست که.. رفتم بالا سر قبر خالی، یکی تویِ‌ قبر بود و داشت زار زار گریه می‌کرد چه معنویت بالایی...🥺 همینجوری که داشتم فوضولی می‌کردم نفهمیدم چیشد و یهو دیدم تو هوام.. وای خدا سُر خوردم راست اُفتادم تو قبر.. از ترس چشمام رو یواش یواش باز کردم... "وای خداااا😰 آقای فرخی؟!تو قبر؟ همون موقع از صدای جیغم فاطمه اومد بالا قبر.. حدس می‌زدم می‌خواد از خنده منفجر بشه ولی جلو آقای‌فرخی آبروداری میکنه... دستام رو گرفت و اومدم بالا... آقای‌فرخی‌ هم اومد بالا‌: -ببخشید توروخدا...حلال کنید _شما چـــــرا؟! همش تقصیر من بود،نفهمیدم چیشد یهو.... هنوز حرفم تموم نشده بود که گفت: -مهم نیست،گذشته... از این به بعد بیشتر مواظب باشید... الآن هم نصف شب هست و درست نیست دو تا دختر تنها اینجاست.. -مواظب باشید و سعی کنید زودتر برگردید.. -یاعلی. حتی نگذاشت جواب بدم و رفت... "پسره‌ی...الله اکبر...ولی حق داشت..." فاطمه یهو منفجر شد😂 -وااااااای هدیه... -قیافت اون موقع عااالی بود😂😂 _خنده داره؟! پاک آبروم‌ رفت جلو پسر مردم.. _الان باید بگه چقدر فوضوله😒 _ای خدا..من رو شهید کن راحت کن.. -حالا مهم نیست،بخند،دنیا دوروزه..😂 _ای خدا رفیق‌های من رو.. سوار ماشین شدیم و رفتیم خونه.. صبح با صدای آلارام بلند شدم... خب چی بپوشم،! تصمیم گرفتم لباس بسیجیم رو بپوشم... همیشه این لباس‌های بسیجی برادر بسیجی‌ها رو دوست داشتم..😅 واسه همین پارچش رو گرفتم و دوختم.. لباس رو پوشیدم و روسری و ساقم هم اَرتشی بود.. البته این لباس رو هر جایی نباید پوشید چون جلب توجه داره.. ولی جایی مثل اُردو جهادی عادیه دیگه یه صبحونه مَشتی زدم و کوله رو برداشتم.. پوتین‌های سربازی که به هزار بدبختی هم سایز خودم پیدا کرده بودم رو پوشیدم رفتم دانشگاه... ‌ چادرم رو جلوش رو بستم تا لباسم زیاد تو دید نباشه آخه من بخاطر خودم پوشیدم راستی امروزم رو تقدیم کردم به "حضرت‌عباس(علیه‌السلام)"💙 ‌
رمــــان "آنلاین در پناه زهرا 💕" ‌ از زبـــــان مهدیار(آقای‌فرخی): _علی..! _داداش برو ببین این اتوبوس مشکلی نداره؟! _خدانکرده نمونیم وسط جاده.. علی: -نوکر بابات غلام سیاه _اذیت نکن برو ببین -هـــــی پسر..! -با من درست حرف بزن، کاری نکن همینجا داد بزنم که دیشب چه بلایی سرت اومده تو گلزار _اصلا تقصیر منه که همه چیم رو به تو میگم.. _آخه به تو هم میگن رفیق؟! -شوخی کردم بابا.. -دارم میرم علی رفت و منم مشغول حضوری‌زدن بودم که یهو یه خانم جلوم قرار گرفت.. مثل همیشه چشمَم‌ رو به زمین دوختم.. آخه با این چشم‌ها قراره برای اهل بیت گریه کنم.. مگه این خانم نبود چرا پوتین پوشیده؟! فکر کنم پسره.. اومدم سرم رو بگیرم بالا دیدم نـــــه چادر داره.. این چه مسخره بازیه..! فکر کنم پسرها دوباره می‌خوان اذیتم کنن.. سرم رو گرفتم بالا؛ این که خــــانم کیامرزیه.. با یادآوریِ اتفاق دیشب سرم رو گرفتم پایین.. جواب سلامش رو دادم.. _کاری هست؟! خانم کیامرزی: -خیر، فقط خواستم حضوری من و فاطمه صفایی رو بزنید.. _بله چشم.. -فقط اینکه شما با اتوبوس نمیرید..؟! با ماشین شخصی یکی از برادرها میرسونَتِتون؛ آخه اتوبوس پسره درست نیست.. -بله،هر طور صلاح می‌دونید -فعلا خدافظ.. "خدایا؛ این چرا تیپش اینجوری بود..!! کلا متفاوته .. تو لحن صحبتش استغفرالله.... اصلا به توچه مهدیار..."‌ ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مرا عهدیست با جانان...❣ اول هر صبح قرار دعای ❤️ قرار عاشقی❣
13.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مرا عهدیست با جانان...❣ اول هر صبح قرار دعای ❤️ قرار عاشقی❣ ‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌ 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️ بر قامت استوار خورشيد سلام بر سايه ماندگار توحيد سلام بر ساحت نورانی آن ماه كه هست سرمايه ی جاودان امّيد سلام ❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
💠حدیث 🔸 امام صادق علیه السلام : نخستین چیزی که قائم علیه السلام از عدالت آشکار و پدیدار می سازد این است که منادی او ندا می کند کسانی که حج مستحبی انجام می دهند حجرالاسود و طواف را تسلیم کسانی کنند که حج واجب می نمایند. 📚 کافی/ج4/ص427/ح1 یعنی کسانی که حج واجب انجام می دهند بر کسانی که عمره انجام می دهند، اولویت دارند. 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
9.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 عده ای از زائران بیت الله الحرام خدمت امام صادق(ع) رسیدند و گفتند: 🔹در کاروان ما برخی معتقد بودند در زمان ، آخرین امام در حالی می آید که حتی یک قطره خون از دماغ کسی ریخته نمیشود!! استاد 🍃الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•