هدایت شده از 🏴{تنها مولود کعبه}🏴
#تاریخ_مستند
#مقتل_مستند
#ماه_صفر
⚫️ شطرنج بازی و شرب خمرِ یزید لعنه الله،
نزد سر مطهر #سیدالشهدا سلام الله علیه
«جلس يزيد عليه اللعنة يلعب بالشطرنج
و يذكر الحسين و اباه و جده و يستهزئ بذكرهم....»
✍🏻 علامه مجلسی رحمه الله مینویسد:
شیخ صدوق رحمه الله (در عيون اخبار الرضا علیه السلام) به اسنادش از ☀️حضرت امام رضا علیه السّلام روایت کرده است:
وقتی سر مطهّر امام حسین علیه السّلام را به مجلس یزید پلید آوردند، مجلس شراب آراست
و با ندیمان خود شراب زهر مار میکرد و با ایشان شطرنج بازی میکرد و شراب به یاران خود میداد
🔥و میگفت:
بیاشامید که این شراب مبارکی است که سرِ دشمن ما نزد ما گذاشته است و دلشاد و خرّم گردیدهایم.
سپس ناسزا به امام حسین و پدر و جدّ بزرگوار او صلوات اللَّه علیهم میگفت
و هر مرتبه که در قمار بر حریف خود غالب میشد،
سه پیاله شراب زهر مار میکرد
و تهِ جرعه شومش را در پهلوی طشتی که سر آن سرور را در آن گذاشته بودند میریخت!!!!!
پس هرکس که از شیعیان ماست، باید که از #شراب_خوردن
و #شطرنج اجتناب نماید
👈که کار دشمنان ماست،
و هرکس در وقت نظر کردن به #شراب یا به #شطرنج
صلوات فرستد بر امام حسین
و #لعنت کند #یزید و #آل_زیاد را،
حق تعالی گناهان او را بیامرزد
هرچند به عدد ستارگان آسمان باشد.
📓جلاء العیون، صفحه ۷۳۲
🏴
#مقتل_مستند
#شهادت_امام_رضا_سلام_الله_علیه
⚫️رسیدن حضرت #جوادالائمه بر بالین پدر " سلام الله علیهما"
▪️در سرا را بسته در میان خانه محزون و غمگین ایستاده بودم،
ناگاه جوان خوشبوى مشکین موى را در میان سرا دیدم
که سیماى ولایت و امامت از جبین فایض الانوارش ظاهر بود، و شبیهترین مردمان بود به جناب امام رضا علیه السلام،
پس بسوى وى شتافتم
و سؤال کردم که:
از کدام راه داخل شدى که من درب را محکم بسته بودم؟
فرمودند:
آن قادرى که مرا از مدینه به یک لحظه به طوس آورد، از درهاى بسته مرا داخل ساخت،
پرسیدم که:
شما کیستىد؟
فرمودند که:
منم حجّت خدا بر تو اى ابو الصلت، منم محمّد بن على،
آمده ام که پدر غریب مظلوم و والد معصوم مسموم خود را وداع کنم.
آنگاه در حجرهاى که حضرت امام رضا علیهالسّلام در آنجا بود رفتند،
چون چشم آن امام مسموم بر فرزند معصوم خود افتاد،
از جاى جسته و یعقوب وار یوسف گمگشته خود را در آغوش کشیدند
و دست در گردن وى در آورده و ایشان را به سینه خود فشردند
و میان دو چشم او را بوسیدند
و آن فرزند معصوم را در فراش خود داخل کردند،
بوسه بر روى وى مىدادند
و با وى از اسرار ملک و ملکوت و خزاین علوم حىّ لا یموت رازى چند مىگفتند
که من نمىفهمیدم،
و ابواب علوم اوّلین و آخرین و ودایع حضرت سید المرسلین صلّى اللّه علیه و آله و سلّم،
را به ایشان تسلیم کردند،
آنگاه بر لبهاى مبارک حضرت امام رضا علیه السلام کفى دیدم از برف سفیدتر،
حضرت امام محمّد تقى علیهالسّلام آن را لیسیدند،
و دست در میان سینه پدر بزرگوار خود بردند
و چیزى مانند عصفور بیرون آورده و فرو بردند،
و آن طایر قدسى به بال ارتحال ارتحال کردند،
تعلّقات جسمانى از دامان مطهّر خود افشانده
به جانب ریاض رضوان قدس پرواز کردند.
📚 عیون أخبار الرضا ج۲ ص۲۷۱
#مقتل_مستند
#شهادت_امام_رضا_سلام_الله_علیه2
⚫️ غسل و کفن #امام_رضا سلام الله علیه
و رفتن تابوت تا عرش الهی
▪️پس حضرت #جوادالائمه " سلام الله علیه " فرمودند:
اى ابو الصلت به اندرون این خانه رو و آب و تخته بیاور،
گفتم:
یا بن رسول اللَّه در آن خانه نه آب است و نه تخته،
فرمودند:
آنچه مىفرمایم چنان کن
و تو را به اینها کارى نباشد.
چون به خانه رفتم، آب و تخته را حاضر یافته به حضور بردم،
و دامن بر زرده مستعد آن شدم که آن جناب را در غسل دادن مدد نمایم، فرمودند:
دیگرى هست که مرا مدد نماید، ملائکه مقرّبین مرا یاورى مىنمایند به تو احتیاج ندارم.
چون از غسل فارغ گردیدند
فرمودند:
به خانه رو و کفن و حنوط بیاور،
چون داخل شدم، سبدى دیدم که کفن و حنوط بر روى آن گذاشته بودند،
و هرگز آن را در آن خانه ندیده بودم، برداشتم
و به خدمت حضرت آوردم،
پس پدر بزرگوار خود را کفن پوشانیدند
و بر مساجد شریفشان حنوط پاشیدند،
و با ملائکه کرّوبین و ارواح انبیاء و مرسلین بر آن فرزند خیر البشر نماز گزاردند.
آنگاه فرمودند که:
تابوت را به نزد من آور،
گفتم:
یا بن رسول اللَّه به نزد نجّار روم و تابوت بیاورم؟
فرمودند که:
از خانه بیاور،
چون به خانه رفتم تابوتى دیدم که هرگز در آنجا ندیده بودم که دست قدرت حق تعالى از چوب سدرة المنتهى ترتیب داده بود.
پس آن حضرت را در تابوت گذاشتند و دو رکعت نماز بجا آوردند،
هنوز از نماز فارغ نگشته بود که تابوت به قدرت حق تعالى از زمین جدا گشت،
و سقف خانه شکافته شد
و به جانب آسمان مرتفع گردید و از نظر غایب شد.
چون از نماز فارغ گردیدند
گفتم:
یا بن رسول اللَّه
اگر مأمون بیاید و آن حضرت را از من طلب نماید،
در جواب او چه گویم؟
فرمودند:
خاموش شو که بزودى مراجعت خواهد کرد،
اى ابو الصلت اگر پیغمبرى در مشرق رحلت نماید و وصىّ او در مغرب وفات کند،
البتّه حق تعالى اجساد مطهّر و ارواح منوّر ایشان را در اعلاى علّیین با یکدیگر جمع نماید.
حضرت در این سخن بودند
که باز سقف خانه شکافته شد، و آن تابوت محفوف به رحمت حىّ لا یموت فرود آمد،
و آن حضرت پدر رفیع قدر خویش را از تابوت بر گرفتند
و در فراش به نحوى خوابانید که گویا او را غسل نداده اند
و کفن نکرده اند.
پس فرمودند:
برو و در سرا را بگشا تا مأمون
(لعنه الله علیه)
داخل شود.
📚 عیون أخبار الرضا ج۲ ص۲۷۱