با لعن کردن قاتلین حضرت زهرا(س)💥
ازجایی که
گمان نمیکنید روزی بهتون میرسه 🎁
✍🏻از عالمی درباره ذکری برای
رزق و روزی پرسیده شد؟.
✍🏻گفتند:«لَعنَ اللهُ قَاتلِیکِ وَ ضَارِبیِکِ و
ظَالِمِیکِ وَ غَاصِبی حقِّکِ یا مولاتِی یا
فاطمَةُ الزهراء»
را زیاد بگویید.
روزی ۱۳۵ بار
(عدد ابجد نام مبارک
حضرت فاطمه سلام الله علیها)
مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ
(از جایی که گمان نمیبرید)
به
شما رزق میرسد.
لعن دشمنان حضرت فاطمه
(سلام الله علیها)
از گنج
هم بالاتر است خیلی راهگشا و پر برکت
است🪴
#ذکر_محرب
✍️ ایثارومحبت ابو ذر
✏️ابو ذر ، سه روز از پيامبر خدا عقب ماند ؛
چرا كه شترى زار و نحيف داشت ، و پس از سه روز به ايشان رسيد .
شتر ابو ذر ، در قسمتى از راه ، از رفتن باز مانْد و ابو ذر ، آن را رها ساخت
و بار و بنه اش را بر پشت خود نهاد [و پياده ، به راه افتاد] .
چون روز بالا آمد ، مسلمانان ، شخصى را ديدند كه [از دور] مى آيد . پيامبر خدا فرمود :
«خدا كند ابو ذر باشد!» .
همراهان گفتند : او ابو ذر است.
✏️پيامبر خدا فرمودند :
«به او آب برسانيد كه تشنه است» .
برايش آب بردند .
ابو ذر به حضور پيامبر خدا رسيد ، در حالى كه با خود مَشكچه اى آب داشت .
پيامبر خدا فرمودند :
ابو ذر! با تو آب است و تو تشنه اى؟» .
✏️گفت :
آرى ، اى پيامبر خدا!
پدر و مادرم فدايت باد!
من به صخره اى رسيدم كه روى آن ، آب باران بود .
از آن آب ، چشيدم . ديدم گوارا و خُنَك است .
با خود گفتم :
از اين آب نمى نوشم تا عزيزم پيامبر خدا ، از آن بنوشد.
پيامبر خدا فرمودند :
«رحمت خدا بر تو باد ،
اى ابو ذر!
تو تنها زندگى مى كنى
و تنها مى ميرى
و تنها برانگيخته مى شوى
و تنها وارد بهشت مى گردى .
گروهى از اهل عراق سعادت غسل و تكفين تو و نماز خواندن بر تو و به خاك سپردنت را به دست مى آورند» .
📝كانَ أبو ذَرٍّ تَخَلَّفَ عَن رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ثَلاثَةَ أيّامٍ ،
وذلِكَ أنَّ جَمَلَهُ كانَ أعجَفَ فَلَحِقَ بَعدَ ثَلاثَةِ أيّامٍ بِهِ ،
ووَقَفَ عَلَيهِ جَمَلُهُ في بَعضِ الطَّريقِ فَتَرَكَهُ وحَمَلَ ثِيابَهُ عَلى ظَهرِهِ ،
فَلَمَّا ارتَفَعَ النَّهارُ نَظَرَ المُسلِمونَ إلى شَخصٍ مُقبِلٍ ،
فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : كُن أبا ذَر .
فَقالوا : هُوَ أبو ذَرٍّ .
فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : أدرِكوهُ بِالماءِ فَإِنَّهُ عَطشانُ .
فَأَدرَكوهُ بِالماءِ ،
ووافى أبو ذَر رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله ومَعَهُ إداوَةٌ
فيها ماءٌ ،
فَقالَ رَسولُ اللّهِ
صلى الله عليه و آله :
يا أبا ذَر ، مَعَكَ ماءٌ وعَطِشتَ؟
فَقالَ :
نَعَم يا رَسولَ اللّهِ ،
بِأَبي أنتَ واُمِّي !
انتَهَيتُ إلى صَخرَةٍ وعَلَيها ماءُ السَّماءِ فَذُقتُهُ فَإِذا هُوَ عَذبٌ بارِدٌ ،
فَقُلتُ :
لا أشرَبُهُ حَتّى يَشرَبَهُ حَبيبي رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله .
☀️فَقالَ رَسولُ اللّهِ
صلى الله عليه و آله :
يا أبا ذَر رَحِمَكَ اللّهُ !
تَعيشُ وَحدَكَ ،
وتَموتُ وَحدَكَ ،
وتُبعَثُ وَحدَكَ ،
وتَدخُلُ الجَنَّةَ وَحدَكَ ،
يَسعَدُ بِكَ قَومٌ مِن أهلِ العِراقِ يَتَوَلَّونَ غُسلَكَ وتَجهيزَكَ وَالصَّلاةَ عَلَيكَ ودَفنَكَ .
-----------------------
📚تفسير القمّي : ج ۱ ص ۲۹۴ ،
📚 بحار الأنوار : ج ۲۲ ص ۴۲۹ ح ۳۷ .
♥️اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج♥️
⭕️ خطر آتئیسم (الحاد مدرن) را جدی بگیریم.
چندی پیش یکی از اساتید گرانقدرم که چندین سال قبل، نزد ایشان درس های مقدماتی حوزه مثل صمدیه و سیوطی را خوانده بودم
( بعد از اخذ مدرک دکتری عمران به صورت رسمی وارد حوزه شدم و از اساتید خوبی هم استفاده کردم اما بعد از این که نوبت به کفایه رسید، شرایط شغلی ام جوری شد که توفیق ادامه ی تحصیل در حوزه از من سلب شد اگرچه هنوز پرونده ام در شورای مدیریت مفتوح است😊)
استادم به من تلفن زدند
و گفتند:
یکی از دوستانشان تماس گرفته و چنین گفته است که برادرش به پشتوانه ی مطالبی مثل بیگبنگ و این جور نظریه های علمی،
قید دین و خدا را زده است ‼️
و بدین ترتیب، پدر و مادر و افراد یک خانواده ی خیلی مذهبی به یک مصیبت بزرگ دچار شده اند.😞🙁
من خدمت استادم عرض کردم تلفن مرا به ایشان بدهید تا برایشان وقت بگذارم و با هم حرف بزنیم. 📞
در تماسی که با برادر ایشان داشتم، از سطح تحصیلات اخوی شون که مثلا از روی بیگ بنگ، چنین باورهای مهمی را استخراج کرده است،
پرسش کردم
و با کمال تعجب دریافتم که ایشون فاقد تحصیلات دانشگاهی است!!😳
مگر کسی که فیزیک نخوانده و فیزیک بلد نیست، چه معنایی از نظریه هایی مثل تئوری بیگ بنگ در ذهنش هست؟ 😳
او چه تصوری درباره ی ارتباط بیگ بنگ و واقعیت های هستی دارد؟ 😳
چرا کسی که درک نادرستی از تئوری های علمی و ساینس دارد، به این راحتی، مهم ترین و اساسی ترین باور موثر خودش را به بهانه ی این تئوری ها نابود میکند؟😣
تلفن خودم را به ایشان دادم تا با هم گفتگو کنیم
و بدین ترتیب اندکی از تئوری بیگ بنگ برای ایشان بگویم
و بعد از ایشان بپرسم که از کجای این بیگ بنگ، آن باور مهم را به دست آورده است؟
اما هر چه منتظر ماندم، ایشان تماس نگرفت. 😳😳
❇️ چرا؟
شاید بدین علت که:
اگر فردی به نحو افراطی مبتلا به علمگرایی شود، راه ها برای گفتگو با او خیلی دشوار می شود
زیرا کانال ها و گروه های ترویج الحاد، این بچهها را جوری تربیت میکنند که نه به دانشمندان ومتفکران گوش بدهند
و نه حتی به عقل خودشان.
این جور آدم ها مخصوصا اگر سواد درست و حسابی هم نداشته باشند، و دنبال بهانه هم باشند،
چمدان باورهای جدیدشان راجوری می بندند
تا دیگر کسی نتواند آن را باز کند!
⭕️ بیاییم و وجود این خطر را در اطراف خودمان حس کنیم.
بدانیم که خطر ملحدان مدرن که با سوء استفاده از نظریه های علمی درصدد انهدام باورهای دینی جوانان ما هستند، واقعا جدی است.
✓نوشته ای از یک طلبه دانشگاه رفته
⭕️#الحاد_مدرن،
درسی از یک زندانی:
#زبان_شیطان
سال 98 بود که ماموریت یافتم به عنوان مسئول امور فرهنگی و تربیتی، در شهر و در زندان دیگری، انجام وظیفه کنم.
در دو جلسه اول، نشستی با زندانیان داشتم و این جلسه سوم بود.
جلسه اول و دوم به آشنایی با زندانیان و پرس و جو از علت حبس و جرم آنها گذشته بود.
✓ موضوع جلسه سوم، درباره معرفت خدا و نحوه ارتباط با خدا بود.
خُب، مدیریت جلسه با زندانیان، سختی ها و گاهی شیرینی های خاص خودش را دارد.
همین که موضوع جلسه سوم مطرح شد؛
یکی از زندانیان گفت:
«چرا باید در یک زمان خاص، رو به قبله، با وضو و با زبان عربی با خدا صحبت کنیم؟!!!
شاید من دلم بخواهد هر وقت دلم خواست و به هر زبانی خواستم با خدای خودم صحبت کنم»
هنوز حرفش تمام نشده بود که یکی از زندانیان از انتهای جلسه، با صدای بلند و با یک ادبیات جاهلانه
( که بنده آن واژه ها را سانسور میکنم)
گفت:
«خفه شو بابا دوزاری؛
همینجوریش نجسی چه برسه بخوای بدون وضو و بدون قبله با خدا زِرزِر کنی؟
تو بَلَدی حرف یومیه خودت رو با مردم بزنی که می خوای با خدا حرف بزنی ؟»
وکلّی حرف تحقیر آمیز دیگر با ادبیات خودش، بار آن بینوا کرد.
اضطراب گرفتم که اگر دعوا و درگیری جمعی شود، چه کنم؟
خوشبختانه آن فرد سوال کننده جواب توهین ها را نداد
به نظرم یا شوکه شده بود یا مراعات مجلس را کرد.
تصور کردم این دو با هم مشکل و خصومت شخصی دارند؛
رو به آن فرد عصبانی گفتم که مشکلات و خصومت ها را بیرون جلسه با هم حل کنند
و این جلسه مقدس است
و جای تسویه حساب نیست که یکدفعه همان فرد عصبانی گفت:
« من اصلا این رو نمی شناسم»
با تعجب گفتم:
«پس چرا اینقدر بد و بیراه برای یک سوال پرسیدن بهش گفتی؟»
گر چه با توهین هایش حال و هوای جمع را خراب کرده بود
اما پاسخش همه را جلب کرد.
او توضیح داد:
✓« این سوالش مرا به ریشه همه بد بختی هایم بُرد،
مرا به علت این حبس لعنتی و آتش گرفتن جوانی ام بُرد» .
از او خواستم بیشتر توضیح دهد و این طور شرح داد:
«از 15 سالگی تا حدود 19 سالگی نماز میخواندم
که چند بار با پسر همسایه که دو سال از من بزرگتر
و دانشجوی تهران بود
با هم درباره نماز صحبت کردیم که او هم مثل این زندانی گفت:
نماز را با زبان خودت و هر وقت خواستی باید بخوانی
و اصل، ارتباط با خداست
و نماز مسلمانان را سنتی و قدیمی فرض کرد
و گفت:
ما آدمهای قرن 21 نباید به شیوه هزار سال پیش نمار بخوانیم
و چندین بار درباره این موضوع با هم صحبت کردیم.
راستش خیلی حرفهایش برایم جالب و جدید بود
و احساس میکردم نباید مقید به نماز و آداب آن باشم؛
تحت تاثیر حرف های روشنفکری پسر همسایه قرار گرفتم،
فکر میکردم چون کتابخوان و دانشجو است خیلی میفهمد
✓نمیدانستم از زبان شیطان حرف میزند،
برای همین،
اوایل رو به قبله می نشستم
و خودم با خدا حرف میزدم
اوایلش خوب بود ؛
چون نه وضویی بود نه سوره و ذکر خاصی،
فقط می نشستم و نجوا میکردم، راحت بود،
یواش یواش، احساس کردم دیگر حرفهایم با خدا تمام شده
و حرف جدیدی برایش ندارم؛
آرام آرام، همان حرف زدن با خدا و نجواها هم برایم مسخره و تکراری و بچگانه آمد.
اینقدر از خدا فاصله گرفتم که
سه سال حتی اسم خدا را هم نیاوردم
و رفته رفته پایه هر فسق و فجوری شدم
و حالا باید به جرم قتل شبه عمد، سوختن جوانی ام را ببینم
و البته چهار ماه است که نماز می خوانم.؛
چون دو سال در زندان، خیلی به چرایی بدبختی هایم فکر کردم و باور دارم ریشه بدبختی من افساری بود که خودم از همان روز اول، دست شیطان دادم؛
✓این حرفی که این زندانی زد، همان حرف شیطان است؛
به خدا حرف شیطان است»
زندانی دیگری که نزدیک من در صف اول نشسته بود دوبار گفت:
راست میگه.
از او پرسیدم شما به چه دلیل حرف ایشون رو تایید میکنی
و میگی راست میگه؟!
او هم خاطره مشابهی از خودش را گفت.
جلسه را ادامه دادیم
و خیلی بهتر از آنچه فکرش را میکردم تمام شد.
در پایان جلسه، از زندانی عصبانی خواستم که تنهایی به دفتر بیاید تا گفتگو کنیم،
به دفتر که آمد خیلی آرام و با وقار و درون گرا بود
و با اویی که در جلسه بود، خیلی تفاوت داشت.
معذرت خواست که در جلسه تنش ایجاد کرده بود
و باز هم علت به هم ریختگی اعصابش را سوال آن زندانی عنوان کرد.
زمینه های هدایت را خیلی قوی در او میدیدم
چون اهل تفکر بود
و البته در نمازهای جماعت زندان هم او را دیده بودم.
برایش از گناه توهین و تحقیر دیگران و آثار روحی آن بر افراد، گفتم
و قول داد از آن زندانی که به او توهین کرده بود، عذر خواهی کند. گذشت و گذشت
تا سه ماه بعد در جشنی که به مناسبت میلاد امام حسین
(علیه السلام)
در زندان بود، آن دو را کنار هم دیدم و چند روز بعد،
در نماز مغرب و عشاء قبل از جشن نیمه شعبان،
هر دو را کنار هم در صف نماز جماعت زندان دیدم.
✍بیان خاطره از حجت الاسلام سید رسول موسوی فرد
➖ترس همیشگی مومن
🛑الْمُؤْمِنُ بَيْنَ مَخَافَتَيْنِ
ذَنْبٍ قَدْ مَضَى لَا يَدْرِي مَا صَنَعَ اللَّهُ فِيهِ
وَ عُمُرٍ قَدْ بَقِيَ لَا يَدْرِي مَا يَكْتَسِبُ فِيهِ مِنَ الْمَهَالِكِ
فَهُوَ لَا يُصْبِحُ إِلَّا خَائِفاً
وَ لَا يُصْلِحُهُ إِلَّا الْخَوْفُ.
🔰امام صادق علیهالسلام:
مؤمن میان دو ترس قرار دارد
ترس از گناهی که انجام داده
و نمیداند خدا در باره او چه میکند،
و ترس از اینکه عمری باقی مانده و نمیداند چه گناهانی که مایه هلاک او است مرتکب خواهد شد،
پس هر صبح (و هر دم) ترسان است، و اصلاح نمیکند او را مگر همین ترس.
-------------------
📚 الکافی، ج ۲، ص ۷۱
☀️
📝#مناظرهعلامهحلی با عالمان اهل سنت
و شیعه شدن شاه سلطان محمد خدابنده
✍گویند روزی سلطان محمد خدابنده
بر همسر خود خشمگین شد.
و در یک جمله او را سه طلاقه کرد
و لیکن خیلی زود پشیمان شد!
لذا علماء اهل سنت را گرد آورد و نظر
آنها را برای حل این مشکل پرسید.
گفتند : چاره نیست جز اینکه فرد دیگری
با او ازدواج کند و او را طلاق دهد.
تا پس از آن شما بتوانید باز او را
به همسری خود درآورید
🔹به غیرت سلطان برخورد و خشمگین گفت:
این کار بر من بسیار گران است.
آیا در این مسأله هیچ قول دیگری ندارید؟
گفتند: نه
سلطان خیلی سر این قصه غصه خورد
از شانس و اقبالش یکی از وزرا گفت:
در شهر حلّه عالمی هست که چنین
طلاقی را باطل میداند خوب است سلطان آن عالم را احضار کند شاید مشکل را حل کند.
عالمان سنّی که او را میشناختند.
و از شیعه بودنش آگاه بودند گفتند:
🔹جناب سلطان علامه حلی رافضی است. مذهب باطلی دارد
و رافضیان افرادی بی خرد و کم عقل هستند
و اصلاً در شأن سلطان نیست که چنین مرد سبک سر و بی عقلی را به حضور بپذیرد
سلطان گفت:
احضار او بی فائده نیست بیاوریدش
چون علامه حاضر شد قبل از حضور او
علمای مذاهب چهارگانه اهل سنّت
در نزد سلطان حاضر بودند.
🔸هنگامی که علامه وارد مجلس شد،
بدون هیچ ترس و هراسی نعلین خود را
به دست گرفت و داخل مجلس سلطانی شد.
و با صدای بلند گفت : السلام علیکم
و آنگاه یک راست به سمت سلطان رفت
و در کنار سلطان نشست.
علمای سنی حاضر در مجلس گفتند:
آیا ما به شما نگفتیم که شیعیان افرادی
سبکسر و بی خرد هستند؟
🔹سلطان گفت :
درباره اعمال او از خودش سؤال کنید.
آنها به علامه گفتند:
چرا برای سلطان سجده نکردی و آداب
و تشریفات لازم را انجام ندادی؟
علامه گفت :
رسول الله ﷺ از هر سلطانی برتر بود و کسی بر او سجده نکرد بلکه فقط به او سلام میدادند.
🔸خدای تعالی نیز فرموده : پس چون
داخل خانهها شدید به یکدیگر سلام کنید
سلام و درودی که نزد خداوند خوش است
↲سوره نور، آیه ۶۱
از طرف دیگر ما و شما معتقدیم که
سجده برای غیر خدا حرام است.
از او پرسیدند :
چرا جسارت کردی و در کنار سلطان نشستی؟
فرمود :
چون جای دیگری برای نشستن
موجود نبود و از طرفی سلطان و غیر سلطان
با هم مساویاند و لذا جسارتی به محضر
سلطان نکردهام.
🔹از علامه پرسیدند چرا کفشهای خود را با خود داخل مجلس آوردی؟
هیچ آدم عاقلی در محضر سلطان چنین عمل بیادبانهای نمیکند.
علامه فرمود :
ترسیدم حنفیها آن را بدزدند،
همانطور که ابوحنیفه نعلین رسول اکرم را دزدید.
ناگهان حنفیها برآشفتند و فریاد برآوردند
که ابوحنیفه کجا و زمان پیامبر ﷺ کجا؟
تولد ابوحنیفه صد سال پس از وفات
رسول اکرم واقع شده است.
🔸علامه فرمود :
آه، ببخشید، اشتباه کردم.
لابد سارق نعلین رسول خدا شافعی بوده است.
این بار شافعیها برآشفتند:
شافعی در روز وفات ابوحنیفه به دنیا آمده است و دویست سال پس از رحلت رسول خدا متولد شده است.
علامه گفت : باز هم معذرت میخواهم
شاید کار مالک بوده است.
مالکیها هم مثل حنفیها و شافعیها
اعتراض و انکار کردند.
🔹علامه فرمود:
آهان الان فهمیدم
قطعاً سارق کفشهای پیامبر ﷺ
احمد بن حنبل بوده است.
حنابله هم به انکار و تکذیب او پرداختند
در این لحظه علامه رو به سلطان کرد و فرمود :
ای سلطان دانستی که هیچ یک از مؤسسان اصلی و رؤسای این مذاهب
اهل سنت در زمان حیات رسول الله ﷺ
و حتی صحابه آن حضرت حاضر نبودهاند.
🔸اینکه ابوحنیفه و مالک و شافعی و احمدبن حنبل را به عنوان مجتهد و رئیس مذهب پذیرفتهاند از بدعتهای ایشان است
در اینجا سلطان به حالت پرسش از اهل
سنت سؤال کرد :
آیا درست است که هیچیک از رؤسای مذاهب أربعه در زمان رسول خدا و صحابه او نبودهاند؟
علماء عامه همگی گفتند : آری نبودهاند
🔹آنگاه علامه گفت :
ولی ما شیعه هستیم و پیروی میکنیم از امیرالمؤمنین علیهالسلام که جان رسول الله برادر، پسر عمّ و وصیّ و جانشین و خلیفه اوست در غدیر و بسیاری از جاهای دیگر او را به عنوان جانشین معرفی کرد
سلطان چون متوجه حقانیت مذهب
علامه شد از او پرسید نظر شیعه درباره
این طلاقی که دادهام چیست؟
🔸علامه فرمود :
آیا سلطان طلاق را در سه مجلس و در محضر دو نفر عادل جاری نموده است؟
سلطان گفت: نه
علامه فرمود : در این صورت طلاقی را که
سلطان جاری کرده باطل میباشد زیرا فاقد شرایط صحت است
آنگاه سلطان به دست علامه به مذهب
شیعه مشرف شد.
🔹و به خطباء و حاکمان شهرها و سرزمینهای تحت سیطرهاش پیام فرستاد که از این پس با نام ائمه دوازده گانه علیهم السلام خطبه بخوانند
و به نام ائمه اطهار سکه ضرب کنند.
و نام ایشان را بر دیوار مساجد و مشاهد
مشرفه حضرات ائمه علیهم السلام بنویسند.
🌿
در خانه مانده عطر خوش ربنای تو
امروز زندهام به هوایِ دعای تو
همسایه ها به مجلس ختمت نیامدند
من بودم و همین دو سه تا بچه های تو
خیلی به مجتبایِ تو برخورد فاطمه!
فامیل کم گذاشت برایِ عزای تو
جایِ تمام شهر خودم گریه می کنم
از بسکه خالی ست در این خانه جای تو
زهرا مرا ببخش که نگذاشت غربتم
یک ختم باشکوه بگیرم برای تو
از دستِ گریه هایِ تو راحت شد این محل
شِکوه نمی کنند به من از صدای تو
دیگر به تیغ فتنهی کوفه نیاز نیست
خونِ مرا نوشته مدینه به پای تو
♥️اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج♥️
#زهرای_مظلومه
#امام_غریب
پدرت خواست که خورشید امامت باشی
نور توحید برای شبِ ظلمت باشی
خواهش قلب نبی بود که همچون قرآن
پیش این مردم بدعهد، امانت باشی
بود آزار تو ، آزار خداوند و رسول
تو نباید که چنین غرق جسارت باشی
پشت در رفتی و بدجور تو را آزردند
خواستی یاور و حامی ولایت باشی
کاش می مُردم و آن روز نمی دیدم که
بین دیوار و در از بغض و عداوت باشی
وقت غسل تن زخمیِ تو گفتم با آه
باورم نیست پر از زخم و جراحت باشی
باورت می شود ای طاقت حیدر، سی سال
با غم خود، سبب رفتن طاقت باشی
سر قبر تو زدم ناله که مهدی برگرد
تا که منجی دل غرق مصیبت باشی
منتقم زود بیا مادر تو راضی نیست
سالها دربه درِ وادی غربت باشی
او تو را پیش محبّان به امانت بگذاشت
از چه باید که طرید از همه امّت باشی
چیست جرم و گنه تو که هزار و صد سال
هر شب و روز اسیر غم و محنت باشی
زخم قلب من و زهراست همیشه تازه
تا زمانی که تو در دوره ی غیبت باشی
🖌علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
♥️اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج♥️
ا ﷽ ا
☘آثار اخلاق نیکو
بكربن صالح نقل می کند:
به امام جواد علیه السلام نامه ای نوشتم:
✍پدرم #ناصبى_ و دشمن امیرمؤمنان #علی(علیه السلام)_ و خبيث است.
من از او بسيار سختى ديده ام.
فدايت شوم!
براى من دعا كنید
و بفرمایید چه كنم،
آيا رسوايش كنم
يا با او #مدارا کنم؟
🌻امام جواد(علیه السلام) در جواب نوشتند:
ان شاء الله پیوسته براى شما دعا می كنم_ و بدان که_
مدارا کردن، بهتر از افشاگرى است.
بدان که
پس ار هر سختى، آسانى است.
#صبر كن.
خدا تو را در #ولايت كسى كه در ولايتش هستى ثابت قدم فرمايد.
من و شما در امانت خداوند هستيم خدايى كه امانتهاى خويش را ضايع نمی كند.
بكربن صالح گويد:
با پدرم مدارا کردم و پس از مدتی، پدرم اصلاح شد.
-----------------------
📚شیخ مفید، امالی، ص۱۹۱
#حدیث
#اخلاق_نیکو
•┈┈••✾••┈┈•
ا ﷽ ا
🍀جايگاه و اهمیت «صبر»
🍃الإمامُ الصّادقُ عليه السلام:
🔹الصَّبرُ مِن الإيمانِ بمَنزِلَةِ الرَّأسِ مِنَ الجَسَدِ،
فإذا ذَهَـبَ الـرَّأسُ ذَهَبَ الجَسَدُ، كذلكَ إذا ذَهَبَ الصَّبرُ ذَهَبَ الإيمانُ.
🔸صبر براى ايمان، به منزله سر است براى بدن.
همچنان كه اگر سر برود، بدن هم از بين مى رود،
اگر صبر از كف رفت، ايمان نيز از كف مى رود.
--------------------
📚الكافي: 2/87/2.
#حدیث
#صبر
•┈┈••✾••┈┈•