eitaa logo
دخــتــࢪان ســـ💚ـــیــدعـلے
193 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
2.3هزار ویدیو
418 فایل
بـسـم رب شــهیـده💔 دخـترانی از تـبـار زهـراس🧕🏻 وسـربازان جنگ نرم ✌️ مادختران ‌نیز پای کار حسین میمانیم💚 رهبرم‌فرمان‌دهد‌جان‌رانثارش میکنم✌️ کپی؟: حلال به‌شرط‌یک‌صلوات‌برای‌ظهور‌آقا💚 @Zhdjdvzk آیدی مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
نام رمان : راهیان عشق mohaddese_f : نویسنده _هیچی نگو ارسام فقط قول بده این تنها شرط اومدنمه _باشه،به شرفم قسم کاری باهات ندارم.نیم ساعت دیگه سر کوچتونم _باشه خدافظ نمی خواستم زیاد تیپ بزنم ولی خوب اهل ساده بودن نبودم،شلوار جین مشکی با سارافون یشمی و بلوز مشکی زیرش و شال یشمی پوشیدم. فرق کج مثل همیشه و دسته ای از موهای رنگ شده ام رو هم بیرون ریختم.خط چشم کلفتی به همراه سایه ی یشمی کشیدم و با ریمل هم یه حال اساسی به مژه هام دادم.رژ گونه گلبهی و رژ لب صورتی پر رنگم رو هم چاشنی ارایشم کردم. نگاهی به ساعتم کردم، 21دقیقه هم از نیم ساعت تعیین شده گذشته بود،با ارامش عطر رو روی خودمو و موهام خالی کردم و ال استار های مشکی ام رو پوشیدم و از خونه بیرون زدم. ارسام سوار بر ایکس 6خوشگل سفیدش سرکوچه بود،بدون تعارف در جلو رو باز کردم و نشستم... بوی تند عطر ارسام فضای ماشینو پر کرده بود،چند ثانیه ای که گذشت با ابروهای باال رفته بهش نگاه کردم:نمی خوای حرکت کنی؟ _خیلی پر رویی 21دقیقه است منو کاشتی اینجا _هم چین میگی 21دقیقه انگار 21ساعته اینجایی !برو دیگه با اینکه زود اومده بود ولی چه تیپی زده بود،شلوار جین سرمه ای و تی شرت سفید چسبی که روش نوشته های انگلیسی سرمه ای داشت[شش تیغه کرده بود،موهاشو هم که حسابی ژل مالی کرده بود.مشخص بود بهترین تیپشو زده تا باهاش راه بیام ولی این تو بمیری از اون تو بمیری ها نیست ارسام