💐🍃🌿🕊🍃🕊
🍃🌺🍂
🌿🍂
🕊
🕊
#وصیت_نامه📝
#شهید_حسین_بیدخ🌹
🌹نمیدانم تو او را چه میدانی، من او را مسلمانی مجاهد، مجاهدی مؤمن، مؤمنی عابد، عابدی سرکش، سرکشی متواضع، متواضعی پیروز، پیروزی ساکت، ساکتی خروشان و خروشانی ساکت میدانم. او را دعا میکنم تو نیز او را دعا کن.
برادر، وکیلت میکنم از جانب خودم تا بعد از مرگم و شهادتم راهم را ادامه دهی.
آمریکا را همیشه دشمن بدار، سعی کن همیشه بمبی باشی تا هر کجا خواستی ضامن آن را بکشی و هزاران کثیف را از زندگی که برای آنها چیزی جز نفس کشیدن نیست راحت کنی.
🌹برادر، خون شهدا را همیشه عزیز دار «پیمان مقدس ما خون من است.»
از یادم مبر که محتاج بیاد توام، برادر هر شب جمعه بر سر قبرم، منزلگاه ابدیم حاضر شو برایم دعا کن که خدا از من بگذرد.
از کسی کینهای ندارم جز دشمنان خدا، آمریکا، شوروی و ابرقدرتهایی که حاضرند هزاران نفر بمیرند تا خود بر مسندی که مسند نیست تکیه زنند. به همه مهر میورزم جز دشمنان دینم، ملتم، مذهبم، مکتبم و راهم.
برادر اگر امانتی نزدم داری از خانوادهام بگیر یا در راه خدا گذر کن. هر امانتی نزدت دارم یا در راه خدا برایم انفاق کن و یا به تو بخشیده میشود. همه را به خدا میسپارم، از همه شما طلب عفو و گذشت دارم.
🌹خدایا به حال کسی که جز اشک سلاحی ندارد و جز یاد تو دوایی, رحم کن که محتاج یک راحمم.
🌷حسین بیدخ ـ پادگان دو کوهه
🍁قسمت آخر
🌹شهید🌹حسین🌹بیدخ🌹
🌹تاریخ ولادت: ۱۳۴۲
🌷تاریخ شهادت: ۱۳۶۱
🌷محل شهادت: تپه چشمه- عملیات: فتح المبین
🕊
🕊
🌿🍂
🍃🌺🍂
💐🍃🌿🕊🍃🕊
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠
📌خاطرات شهید سید
#مجتبی_علمدار
قسمت 🔟
#ازدواج
🍃مقطع دبیرستان بودم که سید آمد برای خواستگاری. در خواستگاری همان ابتدا سید گفت: «من از جبهه آمده ام و دستم خالی است و ...» شاید خیلی ها مقام و پول داشتند اما سید هیچ کدام را نداشت. اما در کلامش و رفتارش اخلاص موج می زد. آدم ناخودآگاه جذب او می شد. در دوران نامزدی بیشتر از شهدا و لحظه های شهادتشان برایم می گفت. همیشه می گفت من جا مانده ام. از خدا می خواست شهادت را نصیبش کند. بهم گفت بهتر است به رسم حزب اللهی ها مراسم عقد و عروسی ساده ای بگیریم. ما شش سال با هم زندگی کردیم، از دی ماه 1369 تا دی ماه 1375 . اگه از وسایل زندگی چیزی اضافه به نظرش می رسید، با مشورت هم به کسانی که احتیاج داشتند می داد.
🍃سید عاشق بچه بود می گفت می خواهم چهار تا بچه داشته باشم. دو تا پسر ، دو تا دختر. خدواند فقط یک دختر به ما داد که آنهم سید بخاطر علاقه ای که به حضرت زهرا (س) داشت، نامش را زهرا گذاشت. می گفت اگر خدا به من پسر بدهد دوست دارم نامش را ابوالفضل بگذارم؛ ابوالفضل علمدار. هر موقع زهرا می خواست بخوابد ، برایش از لحظه هایی که جانباز شد، از خاطرات شهدا و لحظه شهادتشان می گفت. می گفتم آقا سید برای دختر کوچک که از این داستان ها تعریف نمی کنند. می گفت زهرا باید از حالا راه شهادت را بداند. باید دل زهرا با این مسائل انس بگیرد. در تربیت زهرا شیوه خاص خودش را داشت. او را نمی زد. به خصوص آنکه می گفت نام مادرم زهرا روی او هست. اگر زهرا اذیت می کرد فقط سکوت می کرد. همین سکوت باعث می شد زهرا با اینکه کوچک بود اما متوجه اشتباهش بشود.
🍃در کارهای خانه کمکم می کرد. گردگیری می کرد. من و زهرا را می فرستاد خانه مادرم. وقتی برمی گشتم خانه مثل دسته گل شده بود. بعضی وقتها از سید می خواستم برایم مداحی کند. او هم به شوخی می گفت تا درخواست رسمی نکنید نمی خوانم. من هم می خندیدم و درخواست رسمی می کردم. بعد شروع می کرد با صدای زیبا به خواندن. وقتی مهمان می آمد می گفت یک نوع غذا درست کنم. می گفتم سید ممکنه مهمان آن غذایی را که من درست کردم دوست نداشته باشد. فکر می کرد و می گفت: «از نظر شرعی درست نیست، اما حالا که این حرف را زدی، مهمان حبیب خداست، اشکالی نداره، فقط نباید اسراف شود.» اهل زیاد غذا خوردن نبود. می گفت زیاد خوردن باعث میشه انسان پایبند به دنیا بشه. هر بارم که غذا برایش می آوردم تشکر می کرد و می گفت: «ان شاء الله خدا طعام بهشتی نصیب شما کند.»
📚کتاب علمدار، صفحه 105 الی 109
🕊ڪانال سنگر شهـدا🕊
جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات
✅آیت الله دستغیب (ره):
🔹هر کس میخواهد بداند در مقابل #امام_زمان (عج) چه موضعی دارد ببیند الان با نائبش چگونه است!
🔸هر کس میخواهد بداند، اگر امام زمان (عج) #ظهور فرماید، نسبت به آن حضرت چه موضعی دارد، ببیند الان با #نائب بر حقش چگونه است.
🔹اگر توانستید #مطیع ایشان باشید و هرچه فرمود #اطاعت کنید، اطاعت از امام زمان نیز میتوانید بکنید.
#میزان_تبعیت
#زمان_ظهور
#امام_خامنه_ای
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺پیشاپیش ببخشیداگه بااین کلیپ،اشکتون رادرمیاریم
نخ عمامه تو شرافتی دارد که شرافت بدان شرف می یابد! ما مسیحی زاده شدیم. صلیب ما برافراشته است. تو پرچم پیروزی را برافراشتی و از مسیحیان همچون مسلمانان حمایت کردی.
قسم به زنده بودن خون مسیح، ما یکپارچه به راه تو وفادار می مانیم. پرچم تو را برمی افرازیم تا آرامش را از اسرائیل بستانیم. ما هرگز به رسمیت نخواهیم شناخت، مگر شهیدانی را که سرزمین ما را از دست داعش و اسرائیل آزاد کردند. ای صاحب وعده، وعده بده. حتما قرآن را همچون انجیل در آغوش خواهیم گرفت.
وضعیت جبهه انقلاب.pptx
1.08M
Seyed Majid Banifatemeh - Moharram 98 10.2 (320).mp3
4.38M
🎼 به به 😍🌟😍🌟😍
🥀🌾🥀🌾🥀🌾🥀
🎤 مریثه خوانی بسیار زیبای سید مجید بنی فاطمه
🥀🌸🥀🌸🥀🌸🥀
🎧 ای عشق آتشین و دل من عاشق ترین، اسمت رو تا میارم ضربان دلمو ببین، نفسم به خود تو قسم هوسم اینه از قفسم...
#تقدیم_به_دلتنگای_حرم💗
💚 تعجیل فرج امام زمان علیهالسلام #صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#صبحتون_شهدایی
شهادت شوق وصول یار است
و تا انسان هر چه را که
حصول کرده فدا نکند
شراب حضور را به وی نمیدهند
و مگر شهادت چیزی
جز حضور دائم است؟!
#یاد شهدا با صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ
مَرْصُوصٌ[3]
البته خدا آن مؤمنان را كه در صف جهاد مانند سد آهنين همدست و پايدارند، بسيار دوست مي دارد.
#سردارسلیمانی
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊
🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#شادی_روح_شهدا_صلوات
☀️☀️☀️
#نامه_ی_۲۷ (قسمت ۲)
🔰اى بندگان خدا ، از مرگ و نزديكى آن بترسيد و ساز و برگ آن مهيا داريد ، زيرا مرگ كارى بزرگ و حادثه اى خطير را با خود آورد . مرگ يا هر چه مى آورد خير است كه با آن شرّى همراه نيست يا شرّى است كه در آن از خير نشانى نيست . چه كسى به بهشت نزديكتر از كسى است كه براى بهشت كار مى كند ؟ و چه كسى به دوزخ نزديكتر از كسى است كه براى دوزخ كار مى كند ؟ مرگ در پى شماست .
اگر بايستيد
مى گيردتان و اگر بگريزيد ، باز هم به شما مى رسد . از سايه هايتان به شما نزديكتر است ، مرگ بر پيشاني هايتان بسته است و دنيا از پشت سرتان چون بساطى پيچيده مى شود . از آتشى كه ژرفاى آن بسيار است و گرمايش سخت است و شكنجه اش تازه است ، بترسيد . خانه اى كه در آن نشانى از شفقت و بخشش نيست ، به نداى كسى گوش فرا ندهند و گرهى از اندوه كسى نمى گشايند .
اگر توانستيد كه ميان شدّت خوفتان از خدا و حسن ظن به او جمع كنيد ، چنين كنيد . زيرا بنده خدا بايد حسن ظنش به خدا به قدر خوفش از او باشد . از ميان بندگان خدا ، كسانى حسن ظنشان به خدا بيشتر است كه خوفشان بيشتر باشد .
و بدان ، اى محمد بن ابى بكر ، تو را بزرگترين سپاهيانم ، يعنى مردم مصر ، والى گردانيدم ، پس موظّف هستى كه با نفس خود مخالفت كنى و از دين خويش حمايت نمايى . حتى اگر يك ساعت از زندگيت در اين جهان باقى نمانده باشد . براى خشنودى يكى از آفريدگان خدا را به خشم مياور . زيرا خشنودى خدا جانشين هر چيز شود و چيزى جانشين خشنودى خدا نشود .
نماز را در وقتى كه برايش معين شده به جاى آر و به سبب فراغت از كار نماز را پيش مينداز و به سبب اشتغال به كارهاى ديگر نماز را به تأخير ميفكن و بايد كه همه كارهاى تو تابع نماز تو باشد .
از اين عهدنامه
برابر نيستيد ، پيشوايى كه مردم را به هدايت خواند و پيشوايى ، كه به گمراهى دعوت كند . رسول الله ( صلى الله عليه و آله ) فرمود كه من بر امت خود از مؤمن و مشرك باك ندارم ، زيرا مؤمن را خدا به سبب ايمانش باز مى دارد و مشرك را به سبب شركش سركوب مى سازد ، ولى بر شما از آنكه به دل منافق است و به گفتار عالم ، مىترسم كه چيزهايى مى گويد كه مى پسنديد و كارهايى مى كند كه نمى پسنديد
🌴🌴🌴
💐🍃🌿🕊🍃🕊
🍃🌺🍂
🌿🍂
🕊
🕊
#وصیت_نامه📝
#شهید_عبدالعلی_پارسا🌹
بسم الله الرحمن الرحیم
“ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیل الله صفا کانهم بنیان مرصوص”
قال الحسین علیه السلام: ان کان دین محمد لم یستقم الا بقتلی فیا سیوف خذینی
اگر جز به کشتنم نشود دین حق بلند پس ای شمشیر ها بیایید در پیکرم فرود
در این لحظات پر شکوه و با عظمت که آماده حرکت برای ستیز و نبرد بی امان و تعیین کننده با سرمداران کفر جهانی و عوامل دست دوم آنها یعنی رژیم بعثی صهیونیستی عراق شده ام در کمال سلامت عقل و تن و روان چند جمله ای به عنوان وصیتنامه به پیشگاه با عظمت امت شهید پرور و آزاده ایران و کلیه مسلمانان جهان و اقوام و خویشان و خانواده ام عرض می کنم:
۱- از کلیه مسلمانان آزاده جهان بویژه امت شهید پرور ایران تقاضا دارم که در هر لباس و مکان و موقعیت هستند نسبت به شناختن و شناساندن حقایق قرآنی و روائی و مسئله ولایت بخصوص ولایت فقیه که استوانه پایدار اسلام می باشد از هیچ کوششی دریغ ننمایند.
۲- رهبری بلامنازع و جوشیده از بطن قرآن و حدیث رهبر کبیر انقلاب و بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران بر احدی پوشیده نیست از امت بیدار و همیشه در صحنه ایران استدعا دارم تا هر چه بیشتر در گسترش این رهبری در سطح جهان و بویژه ممالک اسلامی تلاش کنند.
🍁قسمت اول
🌹شهید🌹عبدالعلی🌹پارسا🌹
🌹تاریخ ولادت: ۱۳۲۹
🌷تاریخ شهادت: ۱۳۶۱
🕊
🕊
🌿🍂
🍃🌺🍂
💐🍃🌿🕊🍃🕊
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠
📌خاطرات شهید سید
#مجتبی_علمدار
قسمت 1⃣1⃣
#انگشتر
🍃با سید رفته بودیم حمام عمومی. سید انگشترهای دستش را در آورد و کنار حوض گذاشت. آب را پاشیدم سمت حوض. رنگ از چهره سید پرید. او به دنبال انگشترش می گشت. انگشترش را آب برده بود داخل چاه. دیگه کاری نمی شد کرد. به شوخی به سید گفتم تو نباید به مال دنیا دلبسته باشی. گفت: «راست میگی ولی این هدیه همسرم بود؛ خانمی که ذریه حضرت زهرا (س) است. اگر بفهمد همین اوایل زندگی هدیه اش را گم کردم بد می شود.» روز بعد به همراه سید راهی مازندران شدیم در حالی که ناراحتی در چهره اش موج می زد.
🍃دو روز مرخصی ما تمام شد. سوار بر خودروی سپاه راهی تهران شدیم. ناخودآگاه نگاهم به دست سید افتاد. خواب از چشمانم پرید. دستش را در دستانم گرفتم. با تعجب گفتم: «سید این همون انگشتره!!» خیلی آهسته گفت آروم باش. انگشتر خود خودش بود. من دیده بودم که سید یه بار به زمین خورد و گوشه نگین این انگشتر پرید. خودم دیدم که همان انگشتر به داخل فاضلاب حمام افتاد. حالا همان انگشتر در دست سید بود. با تعجب گفتم تو رو خدا بگو چی شده؟ اما سید حرفی نمی زد و بحث را عوض می کرد. اما این موضوعی نبود که به سادگی بشود از کنارش گذشت. سید را حق مادرش قسم دادم. گفت چیزی را که می گویم تا زنده ام جایی نقل نکن و حتی اگه تونستی بعد از من هم به کسی نگو چون تو را به خرافه گویی متهم می کنند.
🍃سید گفت: «من آن شب به خانه رفتم. مراقب بودم همسرم دستم را نبیند. قبل از خواب به مادرم متوسل شدم. گفتم مادر جان بیا و آبروی من را بخر. بعدش طبق معمول سوره واقعه را خواندم و خوابیدم. نیمه شب بود که برای نماز شب بیدار شدم. مفاتیح من بالای سرم بود. مسواک و انگشترم روی مفاتیح بود. رفتم وضو گرفتم و آماده نماز شب شدم. رفتم سمت مفاتیح تا انگشترم را دستم کنم . یکباره با تعجب دیدم دو تا انگشتر روی مفاتیح هست. با تعجب دیدم همان انگشتری که در حمام دانشکده تهران گم شده بود روی مفاتیح قرار داشت. با همان نگینی که گوشه اش پریده بود، نمی دانی چه حالی داشتم.»
📚کتاب علمدار، صفحه 110 الی 113
🕊ڪانال سنگر شهـدا🕊
جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا