یاد شهید مصداق یادخداست و اگر چنین است باید دل شهید قرآن بالغی باشد که اسرار عالم در آن نهفته است، پس زنده باد یاد شهدا
🎊 در روز عید مبعث میزبان یک شهید والامقام هستیم...
🌷 معرفی #شهید_محمدجعفر_نصر_اصفهانی
#دفاع_مقدس
تاریخ ولادت : ۳۹/۰۶/۱۰، اصفهان
تاریخ شهادت : ۷۵/۰۸/۱۹، جانباز شهید جبهه های حق علیه باطل دفاع مقدس
💠 ارائه : خانم خادم شهدا
📆 چهارشنبه، ۹۸.۰۱.۱۴
⏰ ساعت ۲۲
#لبیک_یازینب
❤گروه دریا دلان صف شکن✌
http://eitaa.com/joinchat/410386450C8b9bf08181
#سردار_شهید_محمدابراهیم_همت
#تولد: ۱۳ فروردین۱۳۳۴شهرضا اصفهان
#شهادت: ۱۷ اسفند۱۳۶۲جزیره مجنون
سالروز زمینی شدن سردار شهید حاج محمد ابراهیم همت گرامی باد.
نحوهی عجیب ولادت #شهید_همت
پدر سردار شهید حاج محمدابراهیم همت درباره #تولد این شهید بزرگوار میگوید:
ميخواستم برم كربلا زيارت امام حسين (ع). همسرم سه ماهه حامله بود. التماس و اصرار كه منوهم ببر، مشكلي پيش نميآيد. هر جوری بود راضيم كرد. با خودم بردمش. اما سختي سفر به شدت مريضش كرد. وقتی رسيديم كربلا، اول بردمش دكتر.
دكتر گفت: احتمالا جنين مرده. اگر هم هنوز زنده باشه، اميدی نيست. چون #علايم_حيات نداره.
وقتي برگشتيم مسافرخونه، خانم گفت: من اين داروها رو نميخورم! بريم حرم. هرجوری كه ميتونی منو برسون به ضريح آقا. زير بلغلهاش رو گرفتم و بردمش كنار ضريح. تنهاش گذاشتم و رفتم يه گوشهای واسه زيارت.
با حال عجيبي شروع كرد به زيارت. بعد هم خودش بلند شد و رفت تا دم در حرم. صبح كه برای نماز بيدارش كردم. با خوشحالی بلند شد و گفت: چه خواب شيرينی بود. الان ديگه مريضی ندارم. بعد هم گفت: توی خواب خانمی رو ديدم كه نقاب به صورتش بود، يه بچه زيبا رو گذاشت توی آغوشم.
بردمش پيش همون پزشک.
۲۰ دقيقهاي معاينه كرد. آخرش هم با تعجب گفت: يعني چه؟ موضوع چيه؟ ديروز اين بچه مرده بود. ولي امروز كاملا زنده و سالمه! اونو كجا برديد؟ كي اين خانم رو معالجه كرده؟ باور كردنی نيست، امكان نداره!؟
خانم كه جريان رو براش تعريف كرد، ساكت شد و رفت توی فكر.
وقتی بچه به دنيا اومد، اسمش رو گذاشتيم. #محمد_ابراهيم
« محمدابراهيم همت »
#سردار_شهید_محمد_ابراهیم_همت
#سیزدهم_فروردین
#سالروز_ولادت
🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🕊
سلام و عرض ادب خدمت همراهان گرامی، مهمانان شهدا
🎊 ضمن تبریک #عید_مبعث روز بعثت حضرت محمدمصطفی (ص) به آقا امام زمان (عج) و شما عزیزان
در خدمت شهید و جانباز شیمیایی گرانقدر #دفاع_مقدس، #شهید_محمدجعفر_نصر_اصفهانی هستیم.
این روز به ایشون تبریک میگیم و ازشون میخوایم در حقمون دعا کنند و شفاعتمون کنند.
در ضمن درگذشت عزیزانمان را در سیل اخیر تسلیت میگیم و اِن شاءالله خداوند به بازماندگان صبر عطا کنه و ختم بخیر بشه این حادثه ی ناراحت کننده.
مطالب برگرفته از وب سایت نوید شاهد، خبرگزاری دفاع مقدس، و وبلاگ متین مراد زاده (زیر نظر سپاه تربت حیدریه) و shohada-esf.ir
🌹 دوستان در حین معرفی شهید پست ارسال نفرمایید
قسمتی از روایت از همسر شهید و یکی دوتا هم از همرزمان شهید هست. که ابتدا راوی همسر ایشان هست.
🎊 انقلاب که به پیروزی رسید، محمد جعفر به خدمت سربازی رفت.
🇮🇷 دوران سربازی را در اصفهان و چند ماه آخر را که همزمان با آغاز جنگ تحمیلی بود در منطقه جنوب و غرب حضور داشت و در همان زمان بود که در منطقه سوسنگرد از ناحیه پا به شدت مجروح شد.
🌹 شهید نصر اصفهانی در طول خدمت با شهید والامقام امیر سپهبد صیاد شیرازی آشنا شد و با ایشان دوستی و همکاری نزدیکی داشت و این دوستی و همکاری هر روز بیشتر می شد.
هدایت شده از یا رفیق من لا رفیق له
🌹 شهید محمد جعفر نصر اصفهانی متولد ۳۹ در اصفهان متولد شد و تحصیلات متوسطه را در اصفهان به پایان رساند.
⚔ مبازرات انقلابی اش زمینه خاصی داشت. چنانکه من بعدها مطلع شدم، محمد جعفر در زمینه عکاسی فعالیت داشت.
🍃 دیپلم عکاسی گرفته بود و تصاویر امام خمینی(ره) را در تاریک خانه ای که در منزل پدری اش ساخته بود، تکثیر و میان مردم پخش می کرد.
هدایت شده از یا رفیق من لا رفیق له
یاری که دل صیاد شیرازی رو صید کرده بود...
#شهید_محمدجعفر_نصر_اصفهانی
📆 در سال ۶۱ بود که من با شهید نصر اصفهانی آشنا شدم و آن زمان او هنوز بصورت رسمی وارد نیروی زمینی ارتش نشده بودند.
💕 در همان سال با شهید نصر اصفهانی عقد ازدواج بستم و بعد از آن با همفکری یکدیگر به این نتیجه رسیدیم که او در ارتش جمهوری اسلامی ایران خدمت کند.
🍀 این پیشنهاد را دوستان شهید بویژه شهید صیاد شیرازی به ایشان دادند.
😊 و محمد جعفر نصر اصفهانی در حالی که خدمت سربازی را تمام کرده بود، به تشویق شهید صیاد شیرازی وارد دانشکده افسری نیروی زمینی ارتش شدند.
😔 ما سالیان بسیار سختی را گذراندیم. او در طول دوره دانشجویی هم بارها به منطقه اعزام می شد.
سال ۶۳ محمد جعفر افسرشده بود و من مادر و او برای همیشه به جبهه رفت.
🌹 او از روحیه و شهامت فوق العاده ای برخودار بود. در عین اینکه شجاعانه در مقابل دشمن می ایستاد، قلب رئوفی در محبت ورزیدن به دوستان و همرزمانش داشت.
🔷 در آن دوران سخت و دلهره آور او به جنگ می رفت و ماهها در منطقه بود و ما تنها از طریق نامه در ارتباط بودیم.
😢 خدا می داند هر نامه ای که از طرف او بدستم می رسید، انگار که دوباره متولد شده باشم.
⚔ در عملیات مرصاد در یک نبرد تن به تن در منطقه مریوان به شدت مجروح شده بود.
😔 ترکشی داشت که تا لحظه شهادت در بدنش مانده بود و دائم در گردش بود حتی بگونه ای بود که از کمر درد توان بلند شدن و نشستن را نداشتند و خیلی برایش مشکل ساز شده بود که پزشکان ترجیح داده بودند به خارج برای مداوا بروند اگر در ایران درمان می شد احتمال قطع نخاع وجود داشت.
🔴 اما مهمترین موضوع این بود که همسر مجروح من شیمیایی شده بود و این رنج مضاعفی برایش بود.
🔹 آن ترکش ها درد و رنجی که داشت باعث شده بود که پزشکان به شیمیایی شدن ایشان توجه نکنند.
از طرفی علایم خاص و مشهودی هم بر روی بدن وجود نداشت.
در حدود سه الی چهار سال قبل از شهادت، علایم درونی ظاهر شد و روز به روز بیشتر وخیم تر می شد. چندین مرتبه تحت عمل جراحی قرار گرفت و متاسفانه بهبودی حاصل نمی شد....😢
هدایت شده از یا رفیق من لا رفیق له
با شهیدنصر به مشهد رفته بودیم. ایشان از شب تا صبح در حرم گریه میکردند. فردای آن از شهید نصر سوال کردم :
☺️ خب اِن شاءالله شفای خودت را گرفتی؟
ایشان با کمال خوشرویی گفت : من شفا نخواستم.
🍃 با تعجب پرسیدم پس چه خواستی؟
شهید نصر با خنده پاسخ داد :
😉 من از خدا #شهادت خواستم و امام رضا (ع) را شفیع قرار دادم.
❤️ چهارشنبه، روز زیارتی امام رضا (ع)
خاطره ی همسر شهید از کمک رسانی و نذورات شهید
⛔️ از کسانی که نظم دانشکده رو به هم می زدن خیلی بدش می اومد. هم پیرو واقعی خط امام بود و هم دستورهای فرمانده هارو به دقت اجرا می کرد. به همین خاطر همیشه مرتب و منظم بود و سر وقت می رفت دانشکده.
❤️ اون موقع تازه زندگی مشترک رو شروع کرده بودیم و وضع مالی خوبی نداشتیم. واسه همین حتی اون حقوق کمی رو که از دانشکده می گرفت، برامون خیلی مهم بود و روش حساب می کردیم.
✅ با این حال قبل از اینکه اولین حقوقش رو بگیره از من اجازه گرفت که اونو به حسال 100 کمیته امداد امام بریزه، می گفت نذر کرده؛ منم قبول کردم. با حقوق دومش هم یه قواره پارچه قبایی برای یه روحانی انقلابی که تو اصفهان می شناخت و دوستش داشت، خرید و بهش هدیه داد. اینطوری نذر دومش هم ادا شد! به دانشجوهایی که وضع مالی خوبی نداشتن هر جوری می تونست کمک می کرد؛ اما خیلی مخفیانه، طوری که حتی منم از این کاراش باخبر نشدم…تا بعد ازشهادتش!
🌹 شهید نصر اصفهانی برای نماز جماعت اهمیت زیادی قایل بود، به ویژه برای نماز صبح. همیشه جزو نخستین کسانی بود که در کوی «شهید فلاحی» برای برپایی نماز صبح حاضر میشد.
😞 اگر ما هم تنبلی میکردیم و در نماز صبح حاضر نمیشدیم، به ما تذکر میداد. بعد از نماز هم باخودروی شخصیاش، همکاران را به اداره میبرد.
نمونه جالبی از جماعت ایشان به یاددارم :
«در بیمارستان بستری و واقعاً لاغر و نحیف بود و روزهای آخر زندگیاش را سپری میکرد. به همراه «سرهنگ براتی» به ملاقات ایشان رفتیم. درست لحظهای که رسیدیم، صدای اذان برخاست». به ما گفت: «وقت نماز است، چرا پیش من آمدید؟! چرا به نماز جماعت نرفتید؟!»
✅ و پس از احوالپرسی، ما را به نماز جماعت دعوت کرد. هرگز نتوانستم خودم را لحظهای به جای او فرض کنم. اگر من در آن حالت بودم، حتی نمیتوانستم از جای خود تکان بخورم؛ اما ایشان مسیر زیادی را برای ادای این فریضه، نماز جماعت، طی میکرد تا به تکلیف عمل کند.
روای : سرگرد خلبان هوشنگ یاری
هدایت شده از یا رفیق من لا رفیق له
شهیدان مرغان خونین حریم کبریایی خداوند هستند که قطرات خونین آنها است که از عنبر و مشک خوشبوتر است و عطر جنت عصاره عطر خونین آنها است...
#شهید_محمدجعفر_نصر_اصفهانی با همرزمانش
خاطره ی #شهید_محمدجعفر_نصر_اصفهانی از دیدار با امام زمان (عج)
تصمیم گرفتم که هیچ گاه جبهه را ترک نکنم. نمیدانستم، وارد کدام گردان رزمی شوم. میان ارتش و سپاه تردید داشتم. تا اینکه درعالم رویا امام زمان(عج) را زیارت کردم. عرض کردم: «یا حجت ابن الحسن! آقاجان! دراین شرایط چه کنم؟ آقا با مهربانی فرمودند :
❤️ ارتش به شما نیاز بیشتری دارد، به ارتش بروید.
✅ از همان روز تصمیم گرفتم وارد دانشگاه افسری بشوم تا بتوانم همراه رزمندگان اسلام در جبهه های حق علیه باطل بجنگم.
❤گروه دریا دلان صف شکن✌
http://eitaa.com/joinchat/410386450C8b9bf08181
در روزهای آخر جسمشان نحیف شده بود و داروها دیگر تاثیر نمی گذاشت. شیمی درمانی دیگر جواب نمی داد و پزشکان اعلام کردند که ایشان را به منزل ببرید.
🚨 متاسفانه داروها دیگر جواب نمی دهند.
🏴😔 و امیر سرتیپ محمد جعفر نصر اصفهانی در روز 19 آبان سال 1375 به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
در ساعت 16:30 عصر به آرزوی دیرینه اش که همان شهادت بود نائل آمد.
#وصیت_نامه #شهید_محمدجعفر_نصر_اصفهانی
«ذرات وجودم به وحدانيت و رسالت حضرت محمد (ص) و ولايت حضرت علی (ع) و يازده فرزند معصوم امام علی (ع) شهادت میدهد.
❤️ خدايا! بخاطر ارادتی كه به صديقه كبری حضرت زهرا (س) دارم، اگر دست خالی به سويت میآيم مرا ببخش و قبولم فرما!
🌹 ای خدای بزرگ! رهبر عزيز انقلاب و انقلاب اسلامی ملت ايران را تا ظهور آخرين ذخيرهات حفظ بفرما و با ظهور حضرت مهدی (عج) در دلهای اين ملت ستم كشيده را با دستهای مباركش شفا عنايت فرما.
😔 ای خدای بزرگ مرگ مرا و خانوادهام را شهادت مقرر فرما.
🍀 از پدر و مادر عزيزم و همسر مهربانم كه در طول سالهای #دفاع_مقدس و بعد از آن ياری صديق برای حقير بوده و با دست خالی من ساخت و دم برنياورد حلاليت میطلبم.
ای خدای بزرگ همه ما را عاقبت به خير بفرما.
1375/6/19
محمد نصر اصفهانی
❤گروه دریا دلان صف شکن✌
http://eitaa.com/joinchat/410386450C8b9bf08181
شهید عزیز
آقا محمدجعفر، ممنون که اجازه دادی و مهمان گروه ما شدی و قدم بر چشم ما گذاشتی...
ما رو از دعای پاک خودت، به مخصوص دعای شهادت محروم نگردان...
الهی آمین 🌹
شادی روح شهدای گلگون کفن و شهید عزیز و گرانقدر که امشب مهمان گروه بود؛ #شهید_محمدجعفر_نصر_اصفهانی، #جانباز شهید #دفاع_مقدس، فاتحه و صلواتی ختم کنیم.🌹🌹🌹
زمین محله ی اصحاب آسمان شده بود
زمان مبشّر جشن فرشتگان شده بود
در آن دمی که تمام فضای غارِ حرا
پر از طنین صدای بخوان بخوان شده بود
🎀 #عید_مبعث_مبارک 🎈
✍ قسم
@Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun
* بسیج *
ب: بختیاری همه کنارتیم
س: سیل هم مارا از هم جدا نخواهد کرد
ی: یک پارچه و دست به دست هم با لر های غیور در بحران
ج:جدایی افکنی بین ما را در خواب ببینید
#بازهم_بسیج
#برارشیرم_سیتوبمیرم