#مدیونیم_مدیون_شهدا
یادمان باشد که!
مدیونیم..
تا ابد..
به دختران و پسرانی که
در لحضه،لحضه زندگیشان،
به جای پدر،
قاب عکس پدر،درخشید..
یادمان باشد که!
مدیونیم..
تا ابد..
به پدرهایی که فرزندانشان،
از رسیدن به آرزوهایشان محروم شدند،
تا ما سربلند بمانید.. یادمان باشد که!
مدیونیم..
تا ابد..
به مردانی که پدرانه ، خود را فدا کردند
تا ماها بمانید..
_❤❣________
🔹 @Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹ببینید|شب کنکور پیراهن پدر شهیدم را در بغل گرفتم...
💗لحظاتی دیدنی از گفتگوی #دختر یکی از شهدا با رهبرانقلاب
🌹بوسه رهبرانقلاب بر پیراهن شهید
🌺🌺عشق فقط رهبرم سیدعلی🌺🌺
#مدیونیم_مدیون_شهدا
_❤❣________
🔹 @Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun
جناب.سرهنگ.علی.مقواساز
انتصاب شایسته جنابعالی را به عنوان جانشین.فرماندهی.سپاه.صاحب.الزمان.عج تبریک عرض می نماییم.
امید است که حضور شما در این مسئولیت به عنوان خادمی صدیق و ولایت مدار با کوله بار گرانی از تجربه ، نوید بخش نشاط و تحرک بیش از پیش در سالی که با تدبیر مقام معظم رهبری مدظله العالی سال رونق تولید نام گذاری گردیده است، باشد.
دوام توفیقات روز افزون را از جهاندار جان آفرین برای شما مسالت داریم.
تعلیم و تربیت ناحیه مقاومت بسیج امام صادق(ع)
_❤❣________
🔹 @Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun
زنده باد یاد شهدا
#مارامدافعان_حرم_آفریده_اند✌ ❤ شهـادت، بـال نمـی خـواهـد! حـال مـی خـواهـد... بـال را پـس از شهـادت
🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🍃🌷
سلام و عرض ادب خدمت امام زمان (عج)
سلام خدمت شهدای حاضر و ناظر؛ و شهدای این روز
💐 سلام و عرض ادب خدمت مهمانان عزیز شهدا و خانواده ی معزز شهدا که در گروه حاضر هستند
#دهه_کرامت رو خدمت همه ی شما تبریک عرض میکنم.
امشب در خدمت شهید #مدافع_حرم و رزمنده و #جانباز #دفاع_مقدس #شهید_محمدعلی_الله_دادی هستیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹نماهنگ زیبای قطار قم_مشهد
با همین چشم های خود دیدم
زیر باران بی امان بانو
در حرم قطره قطره می افتاد
آسمان به روی آسمان بانو...
🎀 #دهه_کرامت گرامی باد...
🍒 #تولد_و_کودکی
سال 1342 در شهر پاریز از توابع شهرستان سیرجان واقع در استان کرمان در خانواده ای مذهبی پسری به دنیا آمد که نامش را محمد علی گذاشتند. محمد علی در زادگاهش بزرگ شد و درس خواند و دیپلمش را در همان روستای خودش گرفت و وارد دانشگاه کرمان شد. محمد علی اهل ورزش بود و علاقه زیادی به ورزش باستانی داشت.
#دفاع_مقدس
پانزده روز پس از حمله رژیم بعثی به ایران محمد علی به اتفاق دوست و همرزم همیشگی اش سردار شهید مهدی زندی نیا عازم جبهه شد و به سوسنگرد رفتند.
39 روز بعد لشگر 9 زرهی عراق اقدام به محاصره سوسنگرد کرد در این شرایط به همه رزمندگان داخل شهر سلاح دادند و به محمد علی یک تفنگ ژ3 رسید اما به شهید زندی نیا چیزی نرسید. هر دو به همراه گردان خمپاره انداز شهید علم الهدی در کنار نیروهای ستاد جنگ های نامنظم شهید چمران وارد خط مقدم شدند. از اینجا بود که علاقه شهید به خمپاره انداز آغاز شد و تا پایان جنگ از این سلاح دور نشد تا جایی که پس از چندی در زمره ی بهترین کاربران این سلاح به حساب آمد.
#عضویت_در_سپاه
محمد علی از اواسط سال 61 به عضویت سپاه در آمد و قبل از عملیات بدر شهید صادقی فرمانده ی گردان ادوات لشگر 41 ثارالله بود. با شهادت ایشان در این عملیات شهید زندی نیا فرمانده گردان شدند و محمد علی فرمانده ی یگان تطبیق آتش می شود. تطبیق آتش نیازمنده بهترین و باهوش ترین نیروها بود، نیروها که تخصص بسیار خوبی در مباحث ریاضی داشتند.
#فرمانده_تیپ_ادوات
در عملیات کربلای 5 در سال 64 شهید زندی نیا فرمانده تیپ ادوات و دوست و همراه همیشگی محمد علی به شهادت رسید و سردار قاسم سلیمانی در اثنای عملیات از پشت بیسیم محمد علی را به سمت فرمانده تیپ ادوات لشگر انتخاب کرد و محمد علی تا پایان جنگ در این سمت باقی ماند
🍃سمت چپ : شهید الله دادی
🍃سمت راست : شهید زندی نیا
#اخلاص
به جرات می توان گفت از ابتدا تا انتهای جنگ هیچ تودیع و معارفه ای در لشگر 41 ثارالله انجام نگرفت. هنگامی که در #نیمه_شعبان در قرارگاه اهواز از سردار شهید زندی نیا به عنوان پاسدار نمونه تقدیر به عمل آمد شهید زندی نیا بسیار ناراحت شدند و گفتند :
ای کاش زنده نبودم.
اینچنین روحیه هایی بود که باعث پیروزی ما در جنگ شد و همواره محمد علی به حالات شهید زندی نیا غبطه می خورد. مثلا بزرگترین تنبیه در بین نیروهای ما این بود که به رزمنده ی خاطی اجازه شرکت در عملیات را نمی دادند در حالی که بین نیروهای بعثی انگیزه برای جنگیدن بسیار پایین بود و آنها به دلایل مادی در جنگ شرکت می کردند.
#ازدواج
با هم نسبت فامیلی داشتیم، از زمان کودکی ایشان را می شناختم. مادر ایشان به خواستگاری آمدند و سال 65 ازدواج کردیم. مهریه ام 80 هزارتومان به همراه 5 سکه بود. حلقه ازدواجمان هم انگشتر عقیق بود. مراسم ساده ای گرفتیم و زندگیمان را در روستای پاریز آغاز کردیم . 20 روز نگذشته بود که حاجی راهی منطقه عملیاتی شده بود. من می دانستم که با یک رزمنده ازدواج کرده ام که انتهای کارش یا شهادت است یا جانبازی و یا اسارت. حاج علی مرتب به جبهه اعزام می شدند و ما خیلی کم کنار هم بودیم.
#جانبازی
جنگ تمام شد و محمد علی یک ترکش در پا ، دو ترکش در گونه و گردن، و یک ترکش در زانو از جبهه به یادگار آورد. با خاطرات فراوانی از کربلای 1 و 4 و5 و 8 و والفجر 8 و بدر و خیبر و مرصاد که تک تک این لحظات جنگ جلو چشمانش به تصویر کشیده می شد.