🍃🕊🍃¤•¤•¤••• 💠مراسم تجدید میثاق با شهدا 🔻پنج شنبه 17 مرداد 98 از ساعت 17:45 عصر سخنران : آیت الله صدیقی امام جمعه موقت تهران مداح : حاج محمد یزدخواستی 🍃🌸همراه با نماز جماعت و دعای کمیل 💠مراسم دعای پر فیض ندبه 🔺جمعه 18 مرداد 98 همراه با نماز جماعت صبح سخنران : حجت الاسلام بیات و با نوای حاج محسن نبی فاطمه 🍃❤️مکان : گلزار شهدای نجف آباد - یادمان شهدا 🌺دومین سالگرد #مدافع_حرم #شهید_محسن_حججی ✉️ #خادم_نجف_آبادی ، جناب ابراهیم قائدی - نجف آباد اصفهان @Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun •••¤•¤•¤🍃🕊🍃

انتظار منو آواره کرده.. اللهم عجل الولیک الفرج #علی_فانی

☀️☀️☀️ ✍ #نامه_ی_۴۹ 🔰نامه اے براے معاویه اما بعد . دنيا آدمى را چنان به خود مشغول مى دارد ، كه از ديگر چيزها غافل مى گرداند . دنيا طلب از دنيا بهره اى نبرد ، جز آنكه ، آزمندى و شيفتگيش فزونى گيرد . و آنچه از دنيا به چنگش افتاده او را از آنچه هنوز به دستش نيفتاده ، بى نياز نكند . پس از آن جدايى است ، از آنچه گرد آورده يا شكستن و در هم ريختن آنچه محكم كرده و انتظام داده . اگر از آنچه گذشته است پند گيرى ، باقى مانده را نگه توانى داشت . والسلام 🌴🌴🌴

🍃🌹امشب در خدمت شهید معززی هستیم که به هر دری می زند تا به جبهه های نور اعزام شود؛ از دست بردن در شناسنامه و...تا اینکه نهایتا در ۱۶ سالگی موفق به حضور در مناطق عملیاتی می شود.... 🍃با برادر این شهید معزز امشب به گفت و گو خواهیم نشست... 💐مصاحبه با برادرِ معزز شهید بسیجی #دفاع_مقدس #شهید_حسین_تاتلاری 🌏زمینی شدن : ۴۶.۰۳.۲۸، تهران 💫آسمانی شدن : ۶۲.۰۱.۲۲، فکه - عملیات والفجر مقدماتی 🕊رجعت پیکر مطهر : بعد از ۸ سال، شناسایی توسط برادر شهید 🌱مزار مطهر : قطعه ۴۰، بهشت زهرا (س) تهران 📆چهارشنبه ۹۸.۰۵.۱۶ ⏰ساعت ۲۲ #لبیک_یازینب (س) ❤گروه مدافعان حرم✌ http://eitaa.com/joinchat/410386450C8b9bf08181

🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🍃🌷 سلام و عرض ادب خدمت امام زمان (عج) سلام خدمت شهدای حاضر و ناظر؛ و شهدای این روز 💐 سلام و عرض ادب خدمت مهمانان عزیز شهدا و خانواده ی معزز شهدا که در گروه حاضر هستند امشب در خدمت شهید #مدافع_حرم #شهید_مهدی_عزیزی هستیم. ایام سالروز شهادتشون هست، این روز رو بهشون تبریک میگیم.

#تولد #کودکی 1 مهر 1361 دومین فرزند خانواده عزیزی به دنیا آمد. پسری زیبا و درشت اندام .4 روز بعد از تولدش هر کس او را می دید می گفت 6 ماهه است. پدرش نظامی بود و در شهرک توحید که مخصوص نظامی ها بود زندگی می کردند. کامش را با تربت سید الشهدا باز کردند. حالا آن ها یک پسر و یک دختر داشتند. سال ها بعد صاحب پسردیگری شدند که اسمش را حسین گذاشتند.

#کودکی_و_مظلومیت اوایل جنگ بود و مهدی یک بچه چند ماهه و پدرش دایم در ماموریت بود. می ترسیدم که نکند شاید نتوانم از مهدی نگهداری کنم. ولی مثل اینکه مهدی شرایط را خیلی خوب درک کرده بود. در آغوشم که بود بهم آرامش می داد. آنقدر ساکت ومظلوم بود که پدرش او را مظلوم مهدی صدا می زد.

#سعیدم_من آن روزها تلویزیون رزمنده ها و جنگ را خیلی نشان می داد. مهدی که تازه راه افتاده بود جلوی تلویزیون می ایستاد و می گفت : سعیدم من ، سعیدم من .... دقت کردم ، دیدم منظورش شهیدم من است. آن روزها تلویزیون این سرود را پخش می کرد : شهیدم من... شهیدم من.... به کام خود رسیدم من ... حالا که فکر می کنم چقدر به هم نزدیک اند کلمات سعید و شهید...

#مسجد_و_هیئت کمی که بزرگتر شد به کلاس قرآن رفت و تجوید و رو خوانی را خوب یاد گرفت. در مسجد شهرک توحید مکبر هم شد. به مقطع راهنمایی که رفت به محله اتابک که محله قدیمی پدرش بود می رفت. و آنجا در مسجد امام رضا علیه السلام در کلاس های فرهنگی شرکت می کرد و بعد هم از بچه های ثابت هیات امام جعفر صادق علیه السلام شد. آنجا خانه مادر بزرگش می رفت و به او کمک می کرد