eitaa logo
زنده باد یاد شهدا
222 دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
4هزار ویدیو
164 فایل
امروز فضیلت زنده نگهداشتن یاد و خاطره شهدا کمتر از شهادت نیست *مقام معظم رهبری* yazeinab14 به یاد شهید مدافع حرم حامد جوانی 🌷⚘🌺 وشهید دفاع مقدس مرتضی طلایی 🌷🌺🌹 @Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun
مشاهده در ایتا
دانلود
قصه دلتنگی و عشق به فرزند هیچ‌گاه تمامی ندارد مادر به سختی حرفش را به ما می‌گوید: خدا را گواه می‌گیرم رفتار و شخصیتی که  او داشت معلوم  بود او زمینی نیست.
برای غلام رضایم خیرات می‌کنم و هم ختم صلوات می‌گیرم و هیچ گاه فراموشش نمی‌کنم.
این را فرزانه خواهر غلام‌رضا به ما می‌گوید: او که یک سال از برادر کوچک‌تر است یک رسالت بزرگ را برعهده گرفته اینکه از برادر بگوید و زبان ناطق مادر باشد. غلام‌رضا اخلاق خاصی داشت هیچ‌وقت از کار کردن فراری نبود یادم است سن خیلی کمی داشت اما همراه پدرم کوره آجرپزی می‌رفت. یعنی هم درسش را می‌خواند هم مسجدش را می‌رفت و هم کمک خرج خانه بود.
خواست لبخند بهشتی از خود به یادگار بگذارد خواهرش فرخنده می‌گوید: همرزمش مدام به غلام‌رضا اصرار می‌کند که از او عکس بگیرد غلام‌رضا هم مثل خیلی از شهدای دزفول دوربین گریز بوده، زمانی که در حال مناجات است همرزمش کماکان با دوربین بالای سرش است. غلام‌رضا یک لحظه برمی‌گردد با خنده به او می گوید: « بگیر عکست را و رهایم کن می‌خواهم دعا را بخوانم» که این لبخند بهشتی ثبت می‌شود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهدا از آن دسته آدم‌هایی هستند که هرچه درباره آنها نوشته شود باز هم سخن تازه و نکات ارزشمندی می‌توان از آنها به دست آورد مادر می‌گوید: به او گفتم: از نانوانی چند تا نان بگیر، لباس سپاه‌اش را درآورد با لباس شخصی رفت. غلام‌رضا گفت: نمی‌خواهم از لباسم سوءاستفاده کنم.
نگاهم به صورت‌شان قفل شد ثانیه‌ها به تلخی می‌گذشت که امروز برخی از مردم  و مسولان هیچ دینی نسبت به بیت المال نداشته، خواهر شهید می‌گوید: هرگاه  با موتور سپاه بود هیچ‌وقت کارهای شخصی خود و خانه را با موتور انجام نمی‌داد او می‌گفت: «بیت المال است». موتورسپاه را خانه می‌گذاشت با وسیله‌ شخصی خودمان کارمادر را انجام می‌داد.
مادر شهید ثمره تربیت فرزندانش را در قرآن، روزی حلال و  شیرحلال در زندگیش می‌دانست، افزود:  شیرحلال و نان  و روزی حلال بسیار در تربیت فرزندان موثر است. فرزند شهیدم ثمره نان حلال و زحمت کشیده‌ حاج آقا است.
دخترش فرخنده در میان صبحت مادر می‌آید می‌گوید: ای بابا مادر خدابزرگ است ما که فعلا هستیم شما اصلا نگران هزینه‌های درمانیت نباشید، تن‌تان سلامت باشد.
نگاهم با حرف‌هایش به دست پینه بسته مادر شهید گره خورد، سرم را به نشان شرمندگی پایین انداختم نمی‌دانستم با چه رویی با صورت مادر نگاه کنم و جوابش بدهم چگونه بگویم شرمنده هستیم که نتوانستیم، نتوانستند به دینی که برگردانشان است عمل کنند. با صدای خواهر شهید فرخنده به خود می‌آیم از وصیت نامه شهید می‌گوید: در وصیت نامه‌اش قید کرد است 2000تومان در بانک دارم  دفترچه‌ام در صندوق کتاب‌هایم است چندهزار تومان در سپاه دارم آنها را بگیرید خمس و زکات آنها را بپردازید و بقیه پول را در راه جنگ‌زدگان بدهید.
مادر شهید در پایان صبحت‌هایش گفت: ما خانواده شهدا در راه رضای خدا این شهدا را تقدیم کردیم عاقبت بخیری همه جوانان را از خدا مسئلت دارم.
شهيد غلامرضا قاري در شهر ري به دنيا آمد و تا كلاس پنجم ابتدايي درس خواند. بعد از آن چون شغل پدر بزرگوارش کشاورزي بود او نيز به ياري پدر شتافت و مشغول کار کشاورزي شد. او اولين پسر خانواده، فردي بسيار زحمت کش و دلسوز نسبت به خانواده و سايرين بود و به مدت يک سال به آموزش زبان انگليسي پرداخت. در سن 18 سالگي به سربازي اعزام و بعد از دوران آموزشي در پادگان، به طور داوطلبانه به خدمت در جبهه های نبرد رفت. شش ماه به پايان خدمت سربازي او مانده بود که در عمليات والفجر 2 شرکت کرد و در تاريخ 1362/05/04 به درجه ي رفيع شهادت رسيد.