☀️☀️☀️
🎤 #خطبه_۲۲۰
💠 از سخنان امام ( ع ) اين سخن در توصيف پوينده راه خدا است عقلش رازنده ساخته و شهواتش را ميرانده است تا آنجا ڪه جسمش به لاغري گرائيده و خشونت و غلظت اخلاقش به لطافت تبديل شده برقي پر نور در وجودش درخشيده و راه هدايت را برايش روشن ساخته و در طريق الهي او را به راه انداخته همواره در مسير تڪامل از بابي به باب ديگر منتقل شده تا به باب سلامت و سراي زندگي جاوداني راه يافته و در قرار امن و راحت با آرامش و اعتماد قرار گرفته است . [ اينها همه به خاطر ] آن است ڪه عقل و قلبش را به ڪار واداشته و پروردگارش را راضي ساخته است .
🌴🌴🌴
☀️☀️☀️
🎤 #خطبه_۲۲۱ قسمت دوم
💠3.پيام مردگان
حال اگر چه آثارشان نابود، و اخبارشان فراموش شده، امّا چشم هاى عبرت بين، آنها را مى نگرد، و گوش جان اخبارشان را مى شنود، كه با زبان ديگرى با ما حرف مى زنند و مى گويند: چهره هاى زيبا پژمرده و بدن هاى ناز پرورده پوسيده شد، و بر اندام خود لباس كهنگى پوشانده ايم، و تنگى قبر ما را در فشار گرفته، وحشت و ترس را از يكديگر به ارث برده ايم، خانه هاى خاموش قبر بر ما فرو ريخته، و زيبايى هاى اندام ما را نابود، و نشانه هاى چهره هاى ما را دگرگون كرده است. اقامت ما در اين خانه هاى وحشت زا طولانى است، نه از مشكلات رهايى يافته، و نه از تنگى قبر گشايشى فراهم شد.
مردم اگر آنها را در انديشه خود بياوريد، يا پرده ها كنار رود، مردگان را در حالتى مى نگريد كه حشرات گوش هايشان را خورده، چشم هايشان به جاى سرمه پر از خاك گرديده، و زبان هايى كه با سرعت و فصاحت سخن مى گفتند پاره پاره شده، قلب ها در سينه ها پس از بيدارى به خاموشى گراييده، و در تمام اعضاى بدن پوسيدگى تازه اى آشكار شده، و آنها را زشت گردانيده، و راه آفت زدگى بر اجسادشان گشوده شده، همه تسليم شده، نه دستى براى دفاع، و نه قلبى براى زارى دارند. و آنان را مى بينى كه دل هاى خسته از اندوه، و چشم هاى پر شده از خاشاك دارند، و حالات اندوهناك آنها دگرگونى ايجاد نمى شود و سختى هاى آنان بر طرف نمى گردد.
💠4.عبرت از گذشتگان
آه زمين چه اجساد عزيز و خوش سيمايى را كه با غذاهاى لذيذ و رنگين زندگى كردند، و در آغوش نعمت ها پرورانده شدند به كام خويش فرو برد. آنان كه مى خواستند با شادى غم هاى را از دل بيرون كنند، و به هنگام مصيبت با سرگرمى ها، صفاى عيش خود را برهم نزنند، دنيا به آنها و آنها به دنيا مى خنديدند، و در سايه خوشگذرانى غفلت زا، بى خبر بودند كه روزگار با خارهاى مصيبت زا آنها را در هم كوبيد و گذشت روزگار توانايى شان را گرفت، مرگ از نزديك به آنها نظر دوخت، و غم و اندوهى كه انتظارش را نداشتند آنان را فرا گرفت، و غصّه هاى پنهانى كه خيال آن را نمى كردند، در جانشان راه يافت، در حالى كه با سلامتى انس داشتند انواع بيمارى ها در پيكرشان پديد آمد، و هراسناك به اطبّا، كه دستور دادند گرمى را با سردى، و سردى را با گرمى درمان كنند روى آورند كه بى نتيجه بود، زيرا داروى سردى، گرمى را علاج نكرد، و آنچه براى گرمى به كار بردند، سردى را بيشتر ساخت، و تركيبات و اخلاط، مزاج را به اعتدال نياورد، جز آن كه آن بيمارى را فزونى داد، تا آنجا كه درمان كننده خسته، و پرستار سرگردان، و خانواده از ادامه بيمارى ها سست و ناتوان شدند، و از پاسخ پرسش كنندگان درماندند، و در باره همان خبر حزن آورى كه از او پنهان مى داشتند در حضورش به گفتگو پرداختند.
💠5.سختى هاى لحظه مرگ
يكى مى گفت تا لحظه مرگ بيمار است، ديگرى در آروزى شفا يافتن بود، و سوّمى خاندانش را به شكيبايى در مرگش دعوت مى كرد، و گذشتگان را به ياد مى آورد. در آن حال كه در آستانه مرگ، و ترك دنيا، و جدايى با دوستان بود، ناگهان اندوهى سخت به او روى آورد، فهم و دركش را گرفت، زبانش به خشكى گراييد. چه مطالب مهمّى را مى بايست بگويد كه زبانش از گفتن آنها باز ماند، و چه سخنان دردناكى را از شخص بزرگى كه احترامش را نگه مى داشت، يا فرد خردسالى كه به او ترحّم مى كرد، مى شنيد و خود را به كرى مى زد. همانا مرگ سختى هايى دارد كه هراس انگيز و وصف ناشدنى است، و برتر از آن است كه عقل هاى اهل دنيا آن را درك كند.
🌴🌴🌴
☀️☀️☀️
🎤 #خطبه_۲۲۱ قسمت اول
(پس از خواندن آيه 1.سوره تكاثر «افزون طلبى شما را به خود مشغول داشته تا آنجا كه به ديدار قبرها رفتيد» فرمود:)
💠1.هشدار از غفلت زدگى ها
شگفتا چه مقصد بسيار دورى و چه زيارت كنندگان بيخبرى و چه كار دشوار و مرگبارى پنداشتند كه جاى مردگان خالى است، آنها كه سخت مايه عبرتند، و از دور با ياد گذشتگان، فخر مى فروشند.
آيا به گورهاى پدران خويش مى نازند و يا به تعداد فراوانى كه در كام مرگ فرو رفته اند آيا خواهان بازگشت اجسادى هستند كه پوسيده شده و حركاتشان به سكون تبديل گشت آنها مايه عبرت باشند سزاوارتر است تا تفاخر اگر با مشاهده وضع آنان به فروتنى روى آورند عاقلانه تر است تا آنان را وسيله فخر فروشى قرار دهند اما بدانها با ديده هاى كم سو نگريستند، و با كوته بينى در امواج نادانى فرو رفتند، اگر حال آنان را از خانه هاى ويران، و سرزمين هاى خالى از زندگان، مى پرسيدند، پاسخ مى دادند: آنان با گمراهى در زمين فرو خفتند، و شما ناآگاهانه دنباله روى آنان شديد.
بر روى كاسه هاى سر آنها راه مى رويد، و بر روى جسدهايشان زراعت مى كنيد، و آنچه به جا گذاشته اند مى خورشيد، و بر خانه هاى ويران آنها مسكن گرفته ايد، و روزگارى كه ميان آنها و شماست بر شما گريه و زارى مى كند، آنها پيش از شما به كام مرگ فرو رفتند، و براى رسيدن به آبشخور، از شما پيشى گرفتند.
💠2.شرح حالات رفتگان
در حالى كه آنها داراى عزّت پايدار، و درجات والاى افتخار بودند. پادشاهان حاكم، يا رعيّت سر فراز بودند كه سرانجام به درون برزخ راه يافتند، و زمين آنها را در خود گرفت، و از گوشت بدن هاى آنان خورد، و از خون آنان نوشيد، پس در شكاف گورها بى جان و بدون حركت پنهان مانده اند. نه از دگرگونى ها نگرانند،
و نه از زلزله ها ترسناك، و نه از فريادهاى سخت هراسى دارند. غائب شدگانى كه كسى انتظار آنان را نمى كشد، و حاضرانى كه حضور نمى يابند، اجتماعى داشتند و پراكنده شدند، با يكديگر مهربان بودند و جدا گرديدند، اگر يادشان فراموش گشت، يا ديارشان ساكت شد، براى طولانى شدن زمان يا دورى مكان نيست، بلكه جام مرگ نوشيدند. گويا بودند و لال شدند، شنوا بودند و كر گشتند، و حركاتشان به سكون تبديل شد، چنان آرميدند كه گويا بيهوش بر خاك افتاده و در خواب فرو رفته اند.
همسايگانى هستند كه با يكديگر انس نمى گيرند و دوستانى اند كه به ديدار يكديگر نمى روند. پيوندهاى شناسايى در ميانشان پوسيده، و اسباب برادرى قطع گرديده است. با اينكه در يك جا گرد آمده اند تنهايند، رفيقان يكديگرند و از هم دورند، نه براى شب صبحگاهى مى شناسند، و نه براى روز شامگاهى. شب، يا روزى كه به سفر مرگ رفته اند براى آنها جاويدان است. خطرات آن جهان را وحشتناك تر از آنچه مى ترسيدند يافتند، و نشانه هاى آن را بزرگ تر از آنچه مى پنداشتند مشاهده كردند.
براى رسيدن به بهشت يا جهنّم، تا قرارگاه اصلى شان مهلت داده شدند، و جهانى از بيم و اميد برايشان فراهم آمد. اگر مى خواستند آنچه را كه ديدند توصيف كنند، زبانشان عاجز مى شد.
🌴🌴🌴
☀️☀️☀️
🎤 #خطبه_۲۲۱ قسمت دوم
💠3.پيام مردگان
حال اگر چه آثارشان نابود، و اخبارشان فراموش شده، امّا چشم هاى عبرت بين، آنها را مى نگرد، و گوش جان اخبارشان را مى شنود، كه با زبان ديگرى با ما حرف مى زنند و مى گويند: چهره هاى زيبا پژمرده و بدن هاى ناز پرورده پوسيده شد، و بر اندام خود لباس كهنگى پوشانده ايم، و تنگى قبر ما را در فشار گرفته، وحشت و ترس را از يكديگر به ارث برده ايم، خانه هاى خاموش قبر بر ما فرو ريخته، و زيبايى هاى اندام ما را نابود، و نشانه هاى چهره هاى ما را دگرگون كرده است. اقامت ما در اين خانه هاى وحشت زا طولانى است، نه از مشكلات رهايى يافته، و نه از تنگى قبر گشايشى فراهم شد.
مردم اگر آنها را در انديشه خود بياوريد، يا پرده ها كنار رود، مردگان را در حالتى مى نگريد كه حشرات گوش هايشان را خورده، چشم هايشان به جاى سرمه پر از خاك گرديده، و زبان هايى كه با سرعت و فصاحت سخن مى گفتند پاره پاره شده، قلب ها در سينه ها پس از بيدارى به خاموشى گراييده، و در تمام اعضاى بدن پوسيدگى تازه اى آشكار شده، و آنها را زشت گردانيده، و راه آفت زدگى بر اجسادشان گشوده شده، همه تسليم شده، نه دستى براى دفاع، و نه قلبى براى زارى دارند. و آنان را مى بينى كه دل هاى خسته از اندوه، و چشم هاى پر شده از خاشاك دارند، و حالات اندوهناك آنها دگرگونى ايجاد نمى شود و سختى هاى آنان بر طرف نمى گردد.
💠4.عبرت از گذشتگان
آه زمين چه اجساد عزيز و خوش سيمايى را كه با غذاهاى لذيذ و رنگين زندگى كردند، و در آغوش نعمت ها پرورانده شدند به كام خويش فرو برد. آنان كه مى خواستند با شادى غم هاى را از دل بيرون كنند، و به هنگام مصيبت با سرگرمى ها، صفاى عيش خود را برهم نزنند، دنيا به آنها و آنها به دنيا مى خنديدند، و در سايه خوشگذرانى غفلت زا، بى خبر بودند كه روزگار با خارهاى مصيبت زا آنها را در هم كوبيد و گذشت روزگار توانايى شان را گرفت، مرگ از نزديك به آنها نظر دوخت، و غم و اندوهى كه انتظارش را نداشتند آنان را فرا گرفت، و غصّه هاى پنهانى كه خيال آن را نمى كردند، در جانشان راه يافت، در حالى كه با سلامتى انس داشتند انواع بيمارى ها در پيكرشان پديد آمد، و هراسناك به اطبّا، كه دستور دادند گرمى را با سردى، و سردى را با گرمى درمان كنند روى آورند كه بى نتيجه بود، زيرا داروى سردى، گرمى را علاج نكرد، و آنچه براى گرمى به كار بردند، سردى را بيشتر ساخت، و تركيبات و اخلاط، مزاج را به اعتدال نياورد، جز آن كه آن بيمارى را فزونى داد، تا آنجا كه درمان كننده خسته، و پرستار سرگردان، و خانواده از ادامه بيمارى ها سست و ناتوان شدند، و از پاسخ پرسش كنندگان درماندند، و در باره همان خبر حزن آورى كه از او پنهان مى داشتند در حضورش به گفتگو پرداختند.
💠5.سختى هاى لحظه مرگ
يكى مى گفت تا لحظه مرگ بيمار است، ديگرى در آروزى شفا يافتن بود، و سوّمى خاندانش را به شكيبايى در مرگش دعوت مى كرد، و گذشتگان را به ياد مى آورد. در آن حال كه در آستانه مرگ، و ترك دنيا، و جدايى با دوستان بود، ناگهان اندوهى سخت به او روى آورد، فهم و دركش را گرفت، زبانش به خشكى گراييد. چه مطالب مهمّى را مى بايست بگويد كه زبانش از گفتن آنها باز ماند، و چه سخنان دردناكى را از شخص بزرگى كه احترامش را نگه مى داشت، يا فرد خردسالى كه به او ترحّم مى كرد، مى شنيد و خود را به كرى مى زد. همانا مرگ سختى هايى دارد كه هراس انگيز و وصف ناشدنى است، و برتر از آن است كه عقل هاى اهل دنيا آن را درك كند.
🌴🌴🌴
☀️☀️☀️
🎤 #خطبه_۲۲۲
💠از سخنان امام ( ع ) اين سخن را به هنگام تلاوت اين آيه فرموده :[ يسبح له فيها بالغدو و الاصال رجال لاتلهيهم تجاره و لا بيع عن ذڪر الله ] خداوند ياد خويش را جلاي قلبها قرارداده ڪه در اثر آن گوش پس از سنگيني مي شنود و چشم پس از ڪم سوئي مي بيند و بدين وسيله پس از لجاجت و دشمني منقاد و رام مي گردد .
خداوند ڪه نعمتهايش بزرگ باد در هر عصر و زماني همواره بندگاني داشته ڪه به فڪر آنها الهام مي ڪرده و در وادي عقل و انديشه با آنان سخن مي گفته است .
[ اين بندگان ] با نور بيداري عقول چراغ فهم و بينائي در چشمها گوشها و دلها روشن مي ساخته اند انسانها را به ياد روزهاي خاص الهي مي انداختند و از مقام عظمت پروردگار آنان را بيم مي دادند اين افراد به منزله راهنمايان بيابانها بودند ڪساني ڪه راه مستقيم وسط را پيش گرفته طريقشان را مي ستودند و آنان را به نجات بشارت مي دادند و افرادي ڪه به جانب چپ و راست متمايل مي شدند از آنها انتقاد ڪرده و از هلاڪت بيمشان مي دادند بدينگونه اين بندگان پاک چراغ آن تاريڪيها و راهنماي آن پرتگاهها بودند .
ياد خدا اهلي دارد ڪه آن را به جاي زرق و برق دنيا برگزيده اند لذا هيچ تجارت و داد و ستدي آنها را از ياد خدا بازنداشته است . با همين وضع زندگي خود را ادامه مي دهند و غافلان را با فريادهاي خود متوجه ڪيفر محرمات الهي مي ڪنند به عدالت فرمان مي دهند و خود به آن عمل مي نمايند مردم را از بدي باز مي دارند و خود به گرد آن نمي چرخند با اينڪه در دنيا هستند گويا آن را رها ڪرده و به آخرت پيوسته اند آنها ماوراي دنيا را مشاهده ڪرده گويا از پشت ديوار اين جهان سر برآورده و به جهان برزخيان مي نگرند و اقامت طولاني آنجا را مشاهده مي ڪنند . و گويا رستاخيز وعده هاي خود را براي آنها عملي ساخته است : آنها اين پرده ها را براي جهانيان ڪنار زده حتي گويا چيزهائي را مي بينند ڪه ديگران نمي بينند و مطالبي را مي شنوند ڪه ديگران نمي شنوند .
اگر آنان را در پيشگاه عقل خود مجسم سازيد و مقامات ستوده و مجالس آشڪار آنان را بنگريد مي بينيد ڪه نامه هاي اعمال خويش را گشوده و براي حسابرسي اعمال خود آماده شده اند براي حساب هر ڪار ڪوچک و بزرگي ڪه به آن دستور داشته اند و ڪوتاهي ڪرده اند و يا از آن نهي شده و مرتڪب گرديده اند سنگيني بار گناهانشان را به دوش گرفته نمي توانند ڪمر راست ڪنند گريه گلويشان را گرفته و با فرياد مي گريند و گريان با هم گفتگو مي ڪنند و با صداي بلند در پيشگاه پروردگار خويش در مقام پشيماني و اعتراف به تقصيرند [ آري اگر آنها را در پيشگاه عقلتان مجسم ڪنيد ] خواهيد يافت ڪه آنها نشانه هاي هدايتند و چراغهاي تاريڪي فرشتگان آنان را در ميان گرفته آرامش بر آنها نازل گرديده درهاي آسمان به رويشان گشوده شده و مقام محترمي برايشان فراهم آمده است :
مقامي ڪه خداوند به آن نظر رحمت انداخته آنها را مي نگرد از سعي و ڪوشش آنان راضي و موقعيتشان را مي ستايد . با دعاي خود از او آرامش عفو و گذشت مي طلبند اينان گروگانان نيازمندي فضل و ڪرم اويند و اسيران عظمت او . غم و اندوه طولاني قلبشان را مجروح ساخته و گريه هاي بسيار چشمهايشان را، به هر دري ڪه اميدواري به خدا در آن وجود دارد دستي براي ڪوبيدن از سوي آنان دراز است از ڪسي درخواست مي ڪنند ڪه سختي و تنگي برايش معني ندارد و اميدواران را محروم نمي سازد .
اڪنون به خاطر خود حساب خويشتن را برس زيرا ديگران حسابرسي غير از تو دارند
🌴🌴🌴
☀️☀️☀️
🎤 #خطبه_۲۲۳
💠از سخنان امام عليه السلام اين سخن را به هنگام تلاوت اين آيه فرموده :
يا ايها الانسان ما غرک بربک الڪريم [ اين آيه ] ڪوبنده ترين دليل در برابر شنونده و قطع ڪننده ترين عذر شخص مغرور است همان ڪه جهالت و نادانيش او را خوشحال ساخته
[ مي فرمايد ] : اي انسان چه چيز تو را بر گناه جرئت داده ؟ و چه چيز تو را در برابر پروردگارت مغرور ساخته ؟ و چه چيز تو را بر هلاڪت خويشتن علاقمند نموده است ؟ مگر اين بيماري تو بهبودي نمي يابد ؟ و يا اين خوابت بيداري ندارد ؟ چرا همانگونه ڪه به ديگري رحم مي ڪني به خود رحم نمي ڪني ؟ تو ڪه هرگاه ڪسي را در دل آفتاب سوزان بيابي بر او سايه مي افڪني و هرگاه بيماري را ببيني ڪه سخت ناتوان گشته از روي رحم بر او مي گريي پس چه چيز تو را بر اين بيماريت شڪيبائي بخشيده ؟ و بر اين مصائبت صبور ساخته ؟ و چه چيز تو را از گريه بر خويشتن تسلي داده ؟ در حالي ڪه هيچ چيز براي تو عزيزتر از خودت نيست و چگونه ترس از فرودآمدن بلا شب هنگام تو را بيدار نڪرده ؟ با اينڪه در درون معصيت و گناه غوطه وري و در زير سلطه و قدرت خداوند قرار داري بيا اين بيماري دوري از خدا را با داروي تصميم و عزم راسخ مداوا ڪن و اين خواب غفلتي ڪه چشمت را فراگرفته با بيداري برطرف ساز بيا مطيع خداوند شو و به ياد او انس گير خوب تصور ڪن ڪه به هنگام روي گردانيدنت از خدا او با دادن نعمت به تو روي مي آورد به عفو و بخشش خويش دعوتت مي ڪند و تو را در زير پوشش فضل و برڪات خود قرار مي دهد .
اما در عين حال تو همچنان به او پشت ڪرده و به ديگري روي مي آوري بلند مرتبه باد خداوندي ڪه با اين قدرت عظيم ڪريم است و اما تو با اين ضعف و حقارت چه بر معصيت او جرات ورزيده اي در صورتي ڪه تو در ڪنف نعمتش قرار داري و در فراخناي فضل و رحمتش در حرڪتي اما او فضل خويش را از تو منع نڪرده و پرده گناهانت را٥ ندريده است بلڪه حتي يک چشم برهم زدن از دائره لطفش بيرون نبوده اي : يا در نعمتي قرار داري ڪه به تو بخشيده يا در گناهي ڪه از آن پرده پوشي ڪرده و يا بلا و مصيبتي ڪه از تو برطرف ساخته است بنگر اگر از در اطاعتش در مي آمدي ديگر چگونه بود ؟
سوگند بخدا اگر اين وضع بين دو نفر ڪه در نيرو و توان مساويند وجود داشت تو نخستين حاڪمي بودي ڪه خود بر مذموميت اخلاق و بدي ڪردارت حڪم مي ڪردي حقا بايد بگويم : دنيا مغرورت نساخته و اين تو هستي ڪه به آن مغرور شده اي در حالي ڪه پندهاي فراواني در آن مي يابي و تو را به عدل و انصاف دعوت ڪرده است دنيا به هشدارهائي ڪه در مورد ريختن بلا به جانت و ڪاستن از نيرو و قدرتت به تو مي دهد راستگوتر و وفادارتر است از اينڪه به تو دروغ گويد و يا مغرورت سازد چه بسيار نصيحت ڪننده و پنددهنده اي است ڪه نزد تو متهم است و چه بسيار راستگوياني در مورد دنيا ڪه تو آنها را دروغگو مي شماري اگر دنيا را از روي شهرهاي ويران شده و خانه هاي در هم فروريخته بشناسي آن را يادآوري ڪننده اي دلسوز و واعظي گويا همچون دوستي مهربان ڪه در رسيدن اندوه به تو بخل مي ورزد خواهي يافت . [ دنيا ] چه خوب سرائي است اما براي آنها ڪه آن را خانه هميشگي ندانند و چه خوب محلي است براي ڪسي ڪه آن را وطن برنگزيند سعادتمندان به وسيله دنيا در قيامت ڪساني هستند ڪه امروز از زرق و برق آن فرار مي ڪنند . هنگامي ڪه نفخه صور بدمد و قيامت آشڪار گردد و اهل هر معبدي به آن ملحق و بندگان هر معبودي به او بپيوندند و مطيعان به مطاع خود برسند در آن هنگام نه چشمي بر خلاف حق و عدالت در هوا گشوده و نه قدمي آهسته در زمين جز به حق برداشته شود . و در آن روز چه دليلهائي ڪه ابطال نمي گردد و چه عذرهائي ڪه قطع نمي شود ؟
بنابراين در جستجوي چيزي باشيد ڪه عذر خويش را با آن مدلل داريد و حجت و دليل خود را با آن استوار سازيد و آنچه باقي ماندني است از ميان آنچه باقي نمي ماند انتخاب ڪنيد و وسيله اي براي سفر [ آخرت ] آماده نمائيد و چشم به جرقه هاي برق نجات بدوزيد و بار و بنه اين سفر را محڪم بر پشت مرڪبها ببنديد
🌴🌴🌴
☀️☀️☀️
🎤 #خطبه_۲۲۴
💠از سخنان امام ( ع ) ڪه در آن از ظلم و ستم تبري مي جويد [ وداستان آهن تفتيده و برادرش عقيل را بازگو مي ڪند ]
سوگند بخدا اگر شب را بر روي خارهاي سعدان بيدار بسر برم و يا در غلها و زنجيرها بسته و ڪشيده شوم برايم محبوبتر است از اينڪه خدا و رسولش را روز قيامت در حالي ملاقات ڪنم ڪه به بعضي از بندگان ستم ڪرده و چيزي از اموال دنيا را غصب نموده باشم . چگونه به ڪسي ستم روا دارم آنهم براي جسمي ڪه تار و پودش به سرعت بسوي ڪهنگي پيش مي رود [ و از هم مي پاشد ] و مدتهاي طولاني در ميان خاڪها مي ماند .
سوگند بخدا عقيل برادرم را ديدم ڪه به شدت فقير شده بود و از من مي خواست ڪه يک من از گندمهاي شما را به او ببخشم . ڪودڪانش را ديدم ڪه از گرسنگي موهايشان ژوليده و رنگشان بر اثر فقر دگرگون گشته گويا صورتشان با نيل رنگ شده بود . عقيل باز هم اصرار ڪرد و چند بار خواسته خود را تڪرار نمود من به او گوش فرادادم خيال ڪرد من دينم را به او مي فروشم و به دلخواه او قدم برمي دارم و از راه و رسم خويش دست مي ڪشم [ اما من براي بيداري و هشداريش ] آهني را در آتش گداختم سپس آن را به بدنش نزديک ساختم تا با حرارت آن عبرت گيرد ناله اي همچون بيماراني ڪه از شدت درد مي نالند سر داد و چيزي نمانده بود ڪه از حرارت آن بسوزد به او گفتم : هان اي عقيل زنان سوگمند در سوگ تو بگريند از آهن تفتيده اي ڪه انساني آن را به صورت بازيچه سرخ ڪرده ناله مي ڪني اما مرا به سوي آتشي مي ڪشاني ڪه خداوند جبار با شعله خشم و عضبش آنرا برافروخته است تو از اين رنج مي نالي و من از آتش سوزان نالان نشوم ؟ از اين سرگذشت شگفت آورتر داستان ڪسي است ڪه نيمه شب ظرفي سرپوشيده پر از حلواي خوش طعم و لذيذ به درب خانه ما آورد ولي اين حلوا معجوني بود ڪه من از آن متنفر شدم گويا آن را با آب دهان مار يا استفراغش خمير ڪرده بودند به او گفتم : هديه است يا زڪات و يا صدقه ؟ ڪه اين دو بر ما اهل بيت حرام است . گفت نه اين است و نه آن بلڪه هديه است به او گفتم : زنان بچه مرده بر تو گريه ڪنند آيا از طريق آئين خدا وارد شده اي ڪه مرا بفريبي ؟ دستگاه ادراڪت به هم ريخته ؟ يا ديوانه شده اي ؟ و يا هذيان مي گوئي ؟
بخدا سوگند اگر اقليمهاي هفتگانه با آنچه در زير آسمانها است به من دهند ڪه خداوند را با گرفتن پوست جوي از دهان مورچه اي نافرماني ڪنم هرگز نخواهم ڪرد و اين دنياي شما از برگ جويده اي ڪه در دهان ملخي باشد نزد من خوارتر و بي ارزشتر است .
علي را با نعمتهاي فناپذير و لذتهاي نابودشدني دنيا چه ڪار از به خواب رفتن عقل و لغزش هاي قبيح به خدا پناه مي بريم و از او ياري مي جوئيم .
🌴🌴🌴
☀️☀️☀️
🎤 #خطبه_۲۲۵
💠از دعاهاي امام عليه السلام ڪه با آن از خدا مي خواهد از همگان بي نيازش ڪند .پروردگارا آبرويم را با بي نيازي نگهدار و شخصيتم را در اثر فقر ساقط مگردان . ڪه از روزي خواران تو درخواست روزي ڪنم و از اشخاص پست خواستار عطوفت و بخشش باشم به ستودن آن ڪس ڪه ڪمڪم مي ڪند مبتلا گردم و به مذمت و بدگوئي از آنڪه به من نمي بخشد آزمايش شوم و تو در ماوراي همه اينها سرپرست مني ڪه ببخشي و يا منع نمائي و تو بر همه چيز قادري انک علي ڪل شي قدير.
🌴🌴🌴
☀️☀️☀️
🎤 #خطبه_۲۲۶
💠 از خطبه هاي امام ( ع ) ڪه در تنفر از زرق و برق دنيا ايراد فرموده [ دنيا ] سرائي است ڪه بلاها آن را احاطه ڪرده و به بي وفائي و مڪر معروف است حالاتش يڪنواخت نمي ماند و ساڪنانش ايمن نيستند . احوالش گوناگون و حالاتش گذرنده زندگي در آن مذموم و امنيت در آن غير ممڪن است اهل آن همواره هدف تيرهاي بلا هستند ڪه مرتبا به سوي آنها پرتاب مي شود و با مرگ نابودشان مي سازد . اي بندگان خدا بدانيد شما و آنچه در آن از اين دنيا هستيد در همان راهي قرار داريد ڪه پيشينيان شما بودند همانها ڪه عمرشان از شما طولاني تر و سرزمينشان آبادتر و آثارشان از شما بيشتر بود ناگاه صداهايشان خاموش نيروها و حرڪتهاشان راڪد اجسادشان ڪهنه سرزمينشان خالي و آثارشان مندرس گرديد قصرهاي بلند و محڪم و بساط عيش و پشتيهاي نرم و راحت آنها به سنگ و آجر و لحدهاي گورستان تبديل شد همان گورهائي ڪه بناي آن بر خرابي گذارده شده و با خاک آن را محڪم ڪرده اند محل قبرها به هم نزديک و ساڪنان آنها از هم غريب و دور در ميان محله وحشت زدگان و فارغ بالهاي گرفتار و مشغول قرار دارند . با وطنهاي خود انس نمي گيرند و همچون همسايگان با هم ارتباطي ندارند با اينڪه به هم نزديڪند و خانه هايشان در ڪنار هم قرار دارد چگونه مي توانند با هم ديدار ڪنند در حالي ڪه فنا و فرسودگي با سينه خود آنها را در هم ڪوبيده و سنگ و خاڪها آنان را خورده اند .در پيش خود مجسم سازيد ڪه شما نيز مانند آنها خواهيد شد و در گرو همان قبر و در دل همان وديعه گاه قرار خواهيد گرفت . چگونه خواهيد بود آنگاه ڪه امور پايان پذيرد [ و دوران برزخ تمام شود ] مردگان از قبرها برخيزند آنجا است ڪه هر ڪس از آنچه از پيش فرستاده آگاه مي شود و به سوي خداوند ڪه مولا و سرپرست همگان است باز مي گردند و افتراها و سخنهاي نابجائي ڪه در دنيا دست آويزشان بود به دردشان نمي خورد
🌴🌴🌴
☀️☀️☀️
🎤 #خطبه_۲۲۷
💠 از دعاهاي امام ( ع ) ڪه در آن از خداوند تقاضاي هدايت به خير وسعادت مي ڪند پروردگارا تو براي دوستانت مانوس ترين مونس هائي و براي توڪل ڪنندگانت بهترين برطرف ڪننده مشڪلات درون دل آنان را مي داني و از اسرار ضميرشان آگاهي و از اندازه ديد چشمانشان باخبري اسرار آنها برايت مڪشوف و قلوبشان به تو متوجه است و اگر غربت آنان را به وحشت اندازد ياد تو مونس تنهائي آنهاست و اگر مصائب و مشڪلات بر آنان فروبارد به تو پناه مي آورند چه اينڪه مي دانند زمام امور به دست تو است و سرچشمه آنها به فرمان تو پروردگارا اگر از بيان خواسته خود عاجز شوم و يا در پيداڪردن راه و رسم درخواست خود نابينا گردم تو مرا بر مصالح خويش راهنمائي ڪن و قلبم را به سوي آنچه رشد و صلاح من است رهبري فرما ڪه اين ڪار از هدايتهاي تو به دور نيست و برآوردن چنين خواسته هائي براي تو تازگي ندارد . پروردگارا با عفو و بخشش خود با من رفتار ڪن نه با عدل و دادگريت.
🌴🌴🌴
☀️☀️☀️
🎤 #خطبه_۲۲۸
💠 از سخنان امام ( ع ) ڪه به بعضي از اصحابش اشاره مي ڪند .
خداوندبه او خير دهد ڪه ڪژيها را راست ڪرد و بيماريها را مداوا نمود سنت را به پاداشت و فتنه را پشت سر گذاشت با جامه اي پاک و ڪم عيب از اين جهان رخت بربست به خير و نيڪي آن رسيد از شر و بدي آن رهائي يافت وظيفه خويش را نسبت به خداوند انجام داد و آنچنان ڪه بايد از مجازات او مي ترسيد خود رفت و مردم را بر سر چندراهي باقي گذاشت ڪه نه گمراهان در آن هدايت مي يافتند و نه جويندگان هدايت به يقين راه خويش را پيدا مي ڪردند .
🌴🌴🌴
☀️☀️☀️
🎤 #خطبه_۲۲۹
💠 از سخنان امام ( ع ) پيرامون بيعت مردم با او در امر خلافت شريف رضي مي گويد : نظير اين سخن با تعبيرهاي ديگري قبلا گذشت . شما [ براي بيعت ] دستم را گشوديد و من بستم . شما آن را به سوي خود ڪشيديد و من آن را برگرفتم پس از آن همچون شتران تشنه ڪه روز وعده آب به آبخورگاه حمله ڪنند و به يڪديگر پهلو زنند به گردم ريختيد آنچنانڪه بند ڪفشم پاره شد عبا از دوشم افتاد و ضعيفان پايمال گرديدند سرور و خوشحالي مردم آن روز به خاطر بيعت با من چنان شدت داشت ڪه ڪودڪان به وجد آمده و پيران خانه نشين با پاي لرزان خود براي ديدار منظره اين بيعت به راه افتاده بودند بيماران براي مشاهده بر دوش افراد سوار شده و دوشيزگان نو رسيده [ بر اثر عجله و شتاب ] بدون نقاب در مجمع حاضر شده بودند
🌴🌴🌴
☀️☀️☀️
🎤 #خطبه_۲۳۰
💠از خطبه هاي امام ( ع ) پيرامون مسائل گوناگون
▫️۱. پرهیزگارے و عمل
ترس از خداڪليد گشایش هر دري است و ذخيره رستاخيز و سبب آزادي از هر گونه بردگي [ شيطان ] و نجات از هر گونه هلاڪت.
در پرتو تقوا طالبان پيروز و فرارگنندگان رهائي مي يابند و با آن به هر هدف و آرزوئي مي توان رسيد
مردم! عمل ڪنيد [ تا هنگامي ] عمل [ شما به پيشگاه خدا ] بالا مي رود و توبه نفع مي بخشد و به دعاهاي شما ترتيب اثر داده مي شود [ عمل ڪنيد تا زماني ڪه ] احوال آرام و قلمهاي [ فرشتگان براي نوشتن اعمال ] در جريان است
به انجام اعمال صالح مبادرت ورزيد پيش از آنڪه عمرتان پايان يابد يا بيماري مانع گردد و يا تير مرگ شما را هدف قرار دهد .
▫️۲.ضرورت یادمرگ
چه اينڪه مرگ از بين برنده لذات است و مڪدرڪننده تمايلات و فاصله افڪن ميان شما و اهدافتان ديدارڪننده اي است دوست نداشتني حريفي است مغلوب ناشدني جنايتڪاري است تعقيب نڪردني هم اڪنون دامهايش بر دست و پاي شما آويخته و ناراحتيها و مشڪلاتش شما را احاطه نموده تيرهايش شما را هدف قرار داده تسلطش بر شما عظيم است و حملاتش پي درپي ڪمتر ممڪن است تيرش به هدف اصابت نڪند و ضربه اش ڪارگر نشود چقدر نزديک است ڪه سايه هاي مرگ و شدت دردهاي آن و تيرگي بيهوشي ها و ظلمت سڪرات و تالمات خروج روح از تن و تاريڪي زمان چشم به هم گذاشتن و ناگواري آن شما را فراگيرد .خوب پيش خود مجسم سازيد ڪه ناگهان مرگ به شما حمله ور مي شود و شما را حتي از گفتن سخن آهسته ساڪت مي سازد . دوستان مشاورتان را از گردتان پراڪنده مي ڪند آثارتان را محو و خانه هايتان را معطل مي گذارد وارثان شما را برمي انگيزاند تا ارث شما را تقسيم ڪنند اينها يا دوستان خاصي هستند ڪه نمي توانند به هنگام مرگ به شما نفعي ببخشند و يا نزديڪان غمزده اي ڪه نمي توانند جلوي مرگ را بگيرند و يا مسروران و شماتت ڪنندگاني ڪه از مرگ شما غم به خاطر راه نمي دهند.
▫️۳. سفارش به نیڪو ڪارے
تلاش و ڪوشش با جديت و ڪوشش [ در انجام اعمال نيک ] بپردازيد براي اين سفر آماده شويد و زاد و توشه از اين منزل فراوان برگيريد . دنيا شما را مغرور نسازد چنانڪه پيشينيان و امتهاي گذشته را در اعصار و قرون قبل مغرور ساخت همانها ڪه شير از پستان دنيا دوشيدند و به غفلتهاي آن گرفتار شدند مدت آن را به پايان بردند و تازه هاي آن را ڪهنه ساختند . ولي سرانجام مسڪنهاي آنها گورستان و ثروتهاشان ميراث براي ديگران گرديد هم اڪنون ڪسي ڪه نزد آنان برود وي را نمي شناسند و به آنها ڪه برايشان مي گريند اهميت نمي دهند و به ڪساني ڪه آنان را مي خوانند پاسخ نمي گويند . از زرق و برق دنيا برحذر باشيد ڪه غدار است و مڪار فريبنده است و حيله گر بخشنده اي است منع ڪننده پوشنده اي است برهنه سازنده آرامش آن بي دوام مشڪلاتش بي سرانجام و بلاهايش جاوداني و قطع ناشدني ست
▫️۴. دنیا و زاهدان
قسمتي ديگر از اين خطبه ڪه در توصيف زاهدان است . آنها گروهي از مردم دنيا بودند اما اهل آن نبودند يعني در دنيا بودند اما همچون ڪساني ڪه در آن نبودند به آنچه درک مي ڪردند عمل مي نمودند و از آنچه بايد برحذر باشند پيشي مي گرفتند آنها جز با ڪساني ڪه اهل آخرت بودند نشست و برخاست نداشتند مي ديدند ڪه دنياپرستان مرگ اجساد را بزرگ مي شمرند اما اينها مرگ قلبهاي زندگان را بزرگتر مي دانند
🌴🌴🌴
☀️☀️☀️
🎤 #خطبه_۲۳۱
از خطبه هاي امام ( ع ) اين خطبه را امام در ذي قار هنگام حرڪت به سوي بصره ايراد فرمود واقدي اين خطبه را در ڪتاب الجمل آورده است .پيامبر ( ص ) براي انجام فرمان خداوند قيام ڪرد و رسالتهاي پروردگارش را ابلاغ نمود به وسيله او شڪافهاي اجتماعي را پر ڪرد و فاصله ها را پيوستگي بخشيد بين خويشاوندان يگانگي برقرار ساخت بعد از آنڪه آتش دشمني در سينه ها و ڪينه هاي برافروخته در دلها جايگزين شده بود .
🌴🌴🌴
☀️☀️☀️
🎤 #خطبه_۲۳۲
💠از سخنان امام عليه السلام عبدالله ابن زمعه ڪه از شيعيان آن حضرت بود به هنگام خلافتش نزد امام آمد و از او درخواست مالي ڪرد امام ( ع ) سخنان ذيل را در پاسخش فرمود : اين ثروت نه مال من است و نه از آن تو غنيمتي است مربوط به مسلمانان ڪه با شمشيرهاشان به دست آورده اند اگر تو در نبرد همراهشان بوده اي سهمي همچون سهم آنان داري وگرنه دستچين آنها براي غير دهان آنان نخواهد بود
🌴🌴🌴
☀️☀️☀️
#خطبه_۲۳۳
💠 از سخنان امام ( ع ) اين سخن را امام هنگامي فرمود ڪه جعده بن هبيره نتوانست در منبر سخن بگويد . اين سخن در باره فضائل اهل بيت ( ع ) و اوضاع نابسامان عصر او مي باشد آگاه باشيد زبان پاره گوشتي است از اين پيڪر انسان هرگاه آمادگي در انسان نباشد زبان هم ياراي نطق ندارد و به هنگام آمادگي نطق مهلتش نمي دهد ما فرمانروايان سخنيم و رگ و ريشه آن در ميان ما استوار و محڪم شده و شاخه هايش بر ما سايه افڪنده است فساد زمان خداي شما را رحمت ڪند بدانيد در زماني قرار گرفته ايد ڪه گوينده حق ڪم است و زبان از گفتار راست عاجز و گنگ و حق جويان خوارند مردمش همدم گناه [و همگام سستي و تنبلي اند جوانانشان بداخلاق بزرگسالانشان گنهڪار [ عالمشان منافق و دوستان در دوستي خيانتڪارند . نه ڪوچڪشان بزرگسال را احترام مي ڪنند : و نه ثروتمندشان زندگي مستمندانشان را تڪفل مي نمايد
🌴🌴🌴
☀️☀️☀️
🎤 #خطبه_۲۳۴
💠 از سخنان امام عليه السلام ذعلب يماني از احمدبن قتيبه ازعبدالله بن يزيد از مالک بن دحيه نقل مي ڪند ڪه :
خدمت اميرمؤمنان ( ع ) بوديم درآنجا سخن از تفاوتهاي مردم به ميان آمد امام ( ع ) فرمود : آنچه بين آنها تفاوت به وجود آورده آغاز سرشت آنها است چه اينڪه آنها از قطعه اي از زمين شور و شيرين سفت و سست ترڪيب يافته اند و بر حسب نزديک بودن خاڪشان با هم نزديڪند و به مقدار فاصله خاڪشان با يڪديگر متفاوتند افراد خوش منظر [ غالبا ] سست عقلند بلندقدان ڪم همت پاڪيزه عملان بدمنظرند و ڪوتاه قدان خوشفڪر و عميقند آنها ڪه نهادي پاک دارند اعمالشان نيز پاک است ڪساني ڪه عقلشان حيران است افڪارشان پراڪنده است و سخنوران قوي القلب اند .
🌴🌴🌴
☀️☀️☀️
🎤 #خطبه_۲۳۴
💠 از سخنان امام عليه السلام ذعلب يماني از احمدبن قتيبه ازعبدالله بن يزيد از مالک بن دحيه نقل مي ڪند ڪه :
خدمت اميرمؤمنان ( ع ) بوديم درآنجا سخن از تفاوتهاي مردم به ميان آمد امام ( ع ) فرمود : آنچه بين آنها تفاوت به وجود آورده آغاز سرشت آنها است چه اينڪه آنها از قطعه اي از زمين شور و شيرين سفت و سست ترڪيب يافته اند و بر حسب نزديک بودن خاڪشان با هم نزديڪند و به مقدار فاصله خاڪشان با يڪديگر متفاوتند افراد خوش منظر [ غالبا ] سست عقلند بلندقدان ڪم همت پاڪيزه عملان بدمنظرند و ڪوتاه قدان خوشفڪر و عميقند آنها ڪه نهادي پاک دارند اعمالشان نيز پاک است ڪساني ڪه عقلشان حيران است افڪارشان پراڪنده است و سخنوران قوي القلب اند .
🌴🌴🌴
☀️☀️☀️
🎤 #خطبه_۲۳۵
💠از سخنان امام عليه السلام اين سخن را هنگامي ڪه پيامبر ( ص ) راغسل مي داد و او را براي دفن مهيا مي ساخت فرموده است . پدر و مادرم فدايت اي پيامبر خدا با مرگ تو چيزي قطع شد ڪه با مرگ ديگري قطع نگشت و آن نبوت و اخبار و آگاهي از آسمان بود . مصيبت تو اين امتياز را دارد ڪه از ناحيه اي تسلي دهنده است يعني پس از مصيبت تو ديگر مرگها اهميتي ندارد و از سوي ديگر اين يک مصيبت همگاني است ڪه عموم مردم به خاطر تو در سوگند . اگر نبود ڪه امر به صبر و شڪيبائي فرموده اي و از بيتابي نهي نموده اي آنقدر گريه مي ڪردم ڪه اشڪهايم تمام شود و اين درد جانڪاه هميشه براي من باقي بود و حزن و اندوهم دائمي و تازه اينها در مصيبت تو ڪم بود اما حيف نمي توان مرگ را بازگرداند و آن را دفع نمود . پدر و مادرم فدايت باد ما را در پيشگاه پروردگارت ياد ڪن و ما را هرگز فراموش منما
🌴🌴🌴
☀️☀️☀️
🎤 #خطبه_۲۳۶
💠از سخنان امام ( ع ) ڪه پيرامون حوادث بعد از هجرت پيامبر ( ص ) و ملحق شدنش به آن حضرت بحث مي ڪند خود را در همان راهي قرار دادم ڪه پيامبر ( ص ) رفته بود همه جا در سراغش بودم و در گذرگاههاي يادش قدم مي زدم تا اينڪه به منزلگاه عرج رسيدم . اين سخن از يک ڪلام طولاني از آن حضرت گرفته شده است . سيدرضي مي گويد : جمله فاطا ذڪره . [ در گذرگاههاي ياد او قدم مي زدم ] از سخناني است ڪه در نهايت ايجاز و اختصار و فصاحت است و منظور امام ( ع ) اين است ڪه خبر پيامبر ( ص ) از ابتداء حرڪت تا پايان مسير به من داده مي شد امام از اين معني با آن ڪنايه عجيب ياد ڪرده است
🌴🌴🌴
☀️☀️☀️
🎤 #خطبه_۲۳۶
💠از سخنان امام ( ع ) ڪه پيرامون حوادث بعد از هجرت پيامبر ( ص ) و ملحق شدنش به آن حضرت بحث مي ڪند خود را در همان راهي قرار دادم ڪه پيامبر ( ص ) رفته بود همه جا در سراغش بودم و در گذرگاههاي يادش قدم مي زدم تا اينڪه به منزلگاه عرج رسيدم . اين سخن از يک ڪلام طولاني از آن حضرت گرفته شده است . سيدرضي مي گويد : جمله فاطا ذڪره . [ در گذرگاههاي ياد او قدم مي زدم ] از سخناني است ڪه در نهايت ايجاز و اختصار و فصاحت است و منظور امام ( ع ) اين است ڪه خبر پيامبر ( ص ) از ابتداء حرڪت تا پايان مسير به من داده مي شد امام از اين معني با آن ڪنايه عجيب ياد ڪرده است
🌴🌴🌴
☀️☀️☀️
🎤 #خطبه_۲۳۷
💠 از خطبه هاي امام ( ع ) ڪه يارانش را در آن به تسريع مبارزه دربرابر شورشيان جمل دعوت مي ڪند حال ڪه در متن زندگي و حيات هستيد به عمل پردازيد پرونده ها باز بساط توبه گسترده فراريان از اطاعت خدا به سوي آن خوانده مي شوند بدڪاران اميد بازگشت و پاک شدن دارند پيش از آنڪه چراغ عمل خاموش گردد مهلت قطع شود اجل پايان گيرد در توبه بسته شود و فرشتگان به آسمان روند [ سخت بڪوشيد و فرصت را غنيمت بشمريد ] هر انساني بايد براي خويش از خويشتن و از حياتش براي پس از مرگش از جهان فاني براي جهان باقي و از اين سفرش براي اقامتگاه آخرتش توشه برگيرد .و نيز انسان بايد در تمام طول عمر از خدا بترسد زيرا به او مهلت عمل داده است و همچنين انسان بايد نفس سرڪش را زمام ڪند و آن را از طغيان نگاه دارد و از همين راه او را از نافرماني به اطاعت خداوند بڪشاند
🌴🌴🌴
☀️☀️☀️
🗞 #خطبه_۲۳۸
💠 از سخنان امام ( ع ) ڪه درباره حڪمين و نڪوهش شاميان و پيروان معاويه فرموده است آنها سنگدلان اوباش و بردگاني اراذلند ڪه از هر سو گرد آمده اند و از گروههاي مختلف ترڪيب يافته اند . [ اينان ] از ڪساني هستند ڪه سزاوار است بفهمند، ادب شوند، آموخته گردند و تربيت شوند از ڪساني هستند ڪه بايد برايشان قيم و سرپرستي تعيين ڪرد و دستشان را گرفت و از تصرف در اموالشان ممنوع ڪرد نه از مهاجران هستند و نه از انصار و نه از آنان ڪه خانه و زندگي خود را براي مهاجران آماده ڪرده اند و از جان و دل ايمان را پذيرفتند . آگاه باشيد شاميان براي خويش نزديڪترين افرادي را ڪه دوست داشتند [ عمروعاص ] به حڪميت برگزيده اند و شما نزديڪترين فرد از ميان ڪساني ڪه از آنها ناخشنود بوديد [ ابوموسي ] به حڪميت انتخاب ڪرده ايد سر و ڪار شما با [ امثال ] عبدالله بن قيس است همان ڪسي ڪه ديروز مي گفت : جنگ فتنه است بند ڪمانها را ببريد و شمشيرها را در نيام ڪنيد اگر راستگو است پس چرا خود بدون اجبار در ميدان نبرد شرڪت ڪرد و اگر دروغگو است پس متهم است . سينه عمروعاص را با مشت گره ڪرده عبدالله بن عباس بشڪنيد و از مهلت روزگار استفاده نمائيد و مرزهاي اسلام را در اختيار بگيريد . مگر نمي بينيد شهرهاي شما را ميدان نبرد ڪرده اند و سرزمين حيات و زندگي شما هدف تير دشمن قرار گرفته است ؟
🌴🌴🌴
🌴🌴🌴
🗞 #خطبه_۲۳۹
💠 از خطبه هاي امام ( ع ) ڪه در آن از آل محمد ( ص ) سخن به ميان آورده است آل محمد ( ص ) مايه حيات علم و دانشند و مرگ ناداني ، حلمشان شما را از علم و دانششان آگاه مي سازد . و ظاهرشان از باطنشان ، سڪوتشان از حڪمت و منطقشان شما را مطلع مي گرداند هرگز با حق مخالفت نمي ڪنند و در آن اختلاف ندارند آنها ارڪان اسلامند و پناهگاه مردم به وسيله آنان حق به نصاب خود رسيد و باطل ريشه ڪن گرديد و زبان باطل از بن برڪنده شد دين را درک ڪردند درڪي توام با فراگيري و عمل نه تنها شنيدن و نقل ڪردن زيرا راويان علم فراوانند و رعايت ڪنندگان و عمل ڪنندگان اندڪند.
🌴🌴🌴
☀️☀️☀️
🗞 #خطبه_۲۴۰
💠از سخنان امام ( ع ) عبدالله بن عباس به هنگامي ڪه عثمان درمحاصره بود از ناحيه او اين پيام را براي امام ( ع ) آورد ڪه پيشنهاد مي ڪرد امام ( ع ) از مدينه خارج شود و به ملک خود ينبع برود تا مردم شعار خلافت به نام او ندهند و اين بار دوم بود ڪه عثمان از آن حضرت چنين درخواستي مي ڪرد . اين بار امام ( ع ) در پاسخ عبدالله بن عباس فرمود :اي ابن عباس عثمان مقصودي جز اين ندارد ڪه مرا همچون شتر آبڪش قرار دهد . گاهي بروم و گاه بازگردم يک بار فرستاد ڪه از مدينه خارج شوم و باز فرستاد ڪه بازگردم و هم اڪنون نيز فرستاده است ڪه بيرون رو بخدا سوگند من آنقدر از او دفاع ڪردم ڪه ترسيدم گناهڪار باشم
🌴🌴🌴