هدایت شده از کانال خبری گلستان شهدا
سالروز شهادت #محمدرضا_تورجیزاده گرامی باد
#زندگینامه
شهید محمد رضا تورجیزاده در ۲۳ تیرماه سال ۱۳۴۳ در شهر شهیدان اصفهان به دنیا آمد. در همان دوران کودکی عشق و ارادت به خاندان نبوت و امامت داشته و با شور وصفناپذیر در مجالس عزاداری شرکت مینمود. در کودکی بسیار با وقار نظیف و تمیز بوده به گونهای که در میان همگنان ممتاز بود. ایشان دوران تحصیل را همراه با کار و همیاری در مغازه پدر آغاز نمود. پدرش به دلیل علایق مذهبی محمدرضا را در دورهی راهنمایی به مدرسهی مذهبی احمدیه برد و آنجا ثبت نام نمود. کلاس سوم راهنمایی شهید مقارن با قیام مردم قم شده بود؛ او با جمعی از دوستان هم کلاسی خود چند نوبت تظاهرات در مدرسه تدارک دیده و از رفتن به کلاس خودداری کرده بودند. با اوج گرفتن انقلاب، شهید با چند تن از دوستان فعالیتهای سیاسی خود را در مسجد ذکر الله آغاز نمود و در تظاهرات ضد حکومت شرکت می نمود که چند بار مورد ضرب و شتم ماموران قرار گرفت.
@golestanshohadaesf
شبها را شعارنویسی و چاپ عکس حضرت امام روی دیوارها اقدام می نمود. با پیروزی انقلاب فعالیتهای خود را در مسجد ذکر الله و حزب جمهوری اسلامی و دیگر پایگاه های انقلابی پیگیری نمود. وی که از فعالان مبارزه با گروهکهای ضد انقلاب و بنی صدر بود بارها مورد ضرب و شتم طرفداران بنی صدر و اعضای این گروهکها قرار گرفت.
ایشان به شهید مظلوم بهشتی و آیت الله خامنهای علاقه فراوانی داشتند. شهید تورجیزاده مداحی و روضهخوانی را در دبیرستان هاتف با دعای کمیل آغاز کرد، شبهای جمعه در جمع دانش آموزان زیباترین مناجات را با خدای خویش داشت.
در سال ۱۳۶۱ به جبهه عزیمت نمود و در تیپ نجف اشرف به خدمت مشغول شد. و در عملیاتهای محرم و الفجرها و کربلاها شرکت نمودند. پس از عزیمت به جبهه در جمع رزمندگان به مداحی و نوحهسرایی پرداخت و بسیاری از رزمندگان جذب نوای گرم و دلنشین او می شدند و در وصیتنامههای خود تقاضا داشتند در مراسم هفتهی آنها ایشان #دعای_کمیل را بخوانند. این علاقه و تقاضاهای رزمندگان بود که باعث شد ایشان هیئت #گردان_یا_زهرا را تاسیس کنند که هر دوشنبه در جبهه در محل گردان و در هنگام مرخصی در اصفهان برگزار میشد. این هیئت بعدها به هیئت محبان حضرت زهرا و هیئت رزمندگان اسلام شهر اصفهان تغییر نام داد.
@golestanshohadaesf
شهید به #حضرت_زهرا_س علاقهی وافری داشتند و در غالب مداحیهایشان از مصائب ایشان می خواندند. همچنین شهید وصیت نمودند که بروی سنگ قبرشان بنویسند: #یا_زهرا ...
شهید تورجی زاده به #نماز_اول_وقت اهمیت فراوانی می دادند و #قرآن_کریم را بسیار تلاوت می نمودند. همیشه دو ساعت قبل از نماز صبح به راز و نیاز می پرداختند. صدای گریه های ایشان بعضا موجب بیدار شدن دیگران می شد. این عبادت و راز و نیاز با معبود تا طلوع آفتاب ادامه داشت.
ایشان در جبهه بارها مجروح شدند به گونه ای که در میان دوستان به شهید زنده معروف شدند. و هر بار پیش از بهبودی کامل باز به جبهه عزیمت کردند. سر انجام این مجاهد خستگی ناپذیر در پنجم اردیبهشت سال شصت و شش در ارتفاعات شهر بانه در استان کردستان در ساعت هفت و سی دقیقه صبح حین فرماندهی گردان یا زهرا در سنگر فرماندهی به شهادت رسیدند. جراهتی که موجب شهادت ایشان شد همچون حضرت زهرا بود: جراحاتی بر پهلو و بازو و ترکش هایی مانند تازیانه بر کمر ایشان اصابت کرد.
#پنجم_اردیبهشت
#سالروز_شهادت
#شهید_محمدرضا_تورجیزاده
کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان:
@GolestanShohadaEsf
✨بسم رب الشهدا وصديقين✨
فرازی از #زندگینامه
🌹 شهید مدافع حرم #حسن_تمیمی 🌹
آمده بود اما...اما میل رفتن عجیب به دلش بود...
🔷بعد یکسالی که عاشقانه عاشقی کرده بود و درس عاشقی را از بَر کرده بود آنجا که عقل ِ عاشق شده اش را خوب تعلیم داده بود و شاگرد اول مدرسه ی عشق زینب شده بود.
مثل تمام کودکی اش که خادم ارباب بود در این یکسال هم در خدمت عمه زینب بودو دل به دل هم رزمانش داده بود.
🔷دلمان برایش تنگ می شد و او همینکه خبر سلامتی خودش و رفایش را می داد،همینکه خبر می داد اُسرا آزاد شده اند...حس دلتنگی فراموشمان می شد ولی...
نگفت،آنقدر محجوب بود که دوست نداشت ما بفهمیم فرمانده شده و دراین یکسال در جبهه عمه زینب چه ها که نکرده و دلاوری هایی که از جان مایه گذاشته است.
او آمده بود ودرست بعد یکسال برگشته بود اما ذکر روز و شب اش 《عمه سادات بی قراره...》
🔹مدام به یاد عمه زینب بود در این چهار روزِ آمدن.دلش هوای رفتن داشت و خسته از ماندن بود.
🔷حرف ازدواجش که پیش آمد مردانه اعتراف کرد《 ببخشید که دینم را کامل نکرده ام...》اول حریمِ حرم دلدار،عمه زینب.این برایش تکامل بود که در رکاب عمه زینب مَحرم باشد....شاید شاید به دلش بود اینبار که رفت و برگشت ازدواج کند ولی...
کاملا می شد حس کرد بعد این یکسال چه سبک دلانه برگشته و چه بی تعلق حسِ پرواز دارد.چهار روز ماندو رفت.ولی نگاهش موقع رفتن فرق داشت انگار می دانست این رفتن برگشتی ندارد.
🔹یک هفته گذشت و او آسمانی شد.
🔷حالا مادر که بی تابش می شود به خاطر می آورد،حسن گفته است《 ناراحت نباشید...بالاتر از شهادت افتخاری نیست...اگر برنگشتم گریه نکنید...مطمئن باشید جایم خوب است...》مادر اما مادرانه گریه می کند دلتنگهم می شود ولی راضی است به رضای خداوند از ته دل راضی است جوانش فدایی عمه سادات شده است.
🔷جوان 27 ساله ای که سیزدهمین شهید مدافع حرم شهرستان قرچک
متولد سال 1368در تهران واز بسیجیان فعال بود.
شوق برای خدمت به اهل بیت در شهید مدافع حرم حسن تمیمی به وضوح دیده می شد
وبیانات خانواده و آشنایان شهید حسن تمیمی تایید کننده اخلاق ایمان و شوق او برای شهادت بود
شهید حسن تمیمی از شهدای گردان حیدریون بود که در پاسداری از حریم اهل بیت در
نبرد با تروریست های تکفیری در سوریه حلب به درجه رفیع شهادت نائل آمد
🌷🌷🌷 @Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun 🌷🌷🌷
✨بسم رب الشهدا وصديقين✨
فرازی از #زندگینامه
🌹 شهید مدافع حرم #حسن_تمیمی 🌹
آمده بود اما...اما میل رفتن عجیب به دلش بود...
🔷بعد یکسالی که عاشقانه عاشقی کرده بود و درس عاشقی را از بَر کرده بود آنجا که عقل ِ عاشق شده اش را خوب تعلیم داده بود و شاگرد اول مدرسه ی عشق زینب شده بود.
مثل تمام کودکی اش که خادم ارباب بود در این یکسال هم در خدمت عمه زینب بودو دل به دل هم رزمانش داده بود.
🔷دلمان برایش تنگ می شد و او همینکه خبر سلامتی خودش و رفایش را می داد،همینکه خبر می داد اُسرا آزاد شده اند...حس دلتنگی فراموشمان می شد ولی...
نگفت،آنقدر محجوب بود که دوست نداشت ما بفهمیم فرمانده شده و دراین یکسال در جبهه عمه زینب چه ها که نکرده و دلاوری هایی که از جان مایه گذاشته است.
او آمده بود ودرست بعد یکسال برگشته بود اما ذکر روز و شب اش 《عمه سادات بی قراره...》
🔹مدام به یاد عمه زینب بود در این چهار روزِ آمدن.دلش هوای رفتن داشت و خسته از ماندن بود.
🔷حرف ازدواجش که پیش آمد مردانه اعتراف کرد《 ببخشید که دینم را کامل نکرده ام...》اول حریمِ حرم دلدار،عمه زینب.این برایش تکامل بود که در رکاب عمه زینب مَحرم باشد....شاید شاید به دلش بود اینبار که رفت و برگشت ازدواج کند ولی...
کاملا می شد حس کرد بعد این یکسال چه سبک دلانه برگشته و چه بی تعلق حسِ پرواز دارد.چهار روز ماندو رفت.ولی نگاهش موقع رفتن فرق داشت انگار می دانست این رفتن برگشتی ندارد.
🔹یک هفته گذشت و او آسمانی شد.
🔷حالا مادر که بی تابش می شود به خاطر می آورد،حسن گفته است《 ناراحت نباشید...بالاتر از شهادت افتخاری نیست...اگر برنگشتم گریه نکنید...مطمئن باشید جایم خوب است...》مادر اما مادرانه گریه می کند دلتنگهم می شود ولی راضی است به رضای خداوند از ته دل راضی است جوانش فدایی عمه سادات شده است.
🔷جوان 27 ساله ای که سیزدهمین شهید مدافع حرم شهرستان قرچک
متولد سال 1368در تهران واز بسیجیان فعال بود.
شوق برای خدمت به اهل بیت در شهید مدافع حرم حسن تمیمی به وضوح دیده می شد
وبیانات خانواده و آشنایان شهید حسن تمیمی تایید کننده اخلاق ایمان و شوق او برای شهادت بود
شهید حسن تمیمی از شهدای گردان حیدریون بود که در پاسداری از حریم اهل بیت در
نبرد با تروریست های تکفیری در سوریه حلب به درجه رفیع شهادت نائل آمد
🕊🕊🕊🕊 @Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun 🍃🌹🍃🌹
°•|🦋|•°
#زندگینامه🗒
شهید محمودرضا بیضایی در 18 آذر ماه سال 1360 در خانواده ای مذهبی و دارای ریشه روحانیت در تبریز متولد شد.
با آغاز جنگ در سوریه از سال 90 برای دفاع از حرم های آل الله (ع) و یاری جبهه مقاومت، آگاهانه عازم سوریه شد. در آخرین اعزام خود در دیماه 92 به یکی ازیاران نزدیک خود اعلام کرد که این سفر برای او بی بازگشت است و از دو ماه پیش از اعزام بدنبال هماهنگی برای محل تدفین خود بود.
سرانجام، بعد از دو سال حضور در جبهه سوریه، در بعدازظهر 29 دیماه 92 همزمان با سال روز میلاد پیامبر اعظم (ص) و امام جعفر صادق(ع) در اثنای درگیری با مزدوران تکفیری استکبار در اثر اصابت ترکش های یک تله انفجاری به ناحیه سر و سینه، به فیض شهادت نائل آمد.
#شهید_محمودرضا_بیضایی
♥️✨ تولدت مبارک شهید سرافراز ✨♥️
🗓#تقویم_شهدا
دیروز، ۱۲ اسفند، سالروز شهادت
#شهید_عباس_چراغی
نام پدر: محمد
تاریخ تولد: ۱۳۳۷/۶/۸
محل تولد: تهران
میزان تحصیلات: دیپلم
تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۱۲/۱۲
محل شهادت: منطقه عملیاتی کربلای ۵
وضعیت تاهل: متاهل
تعداد فرزند: یک دختر به نام الهام
🌹زندگینامه شهید
شهید عباس چراغی در محله هفده شهریور تهران در خانوادهای مومن بدنیا آمد و در آغوش پدر و مادری باتقوا رشد. یافت پس از اخذ دیپلم به سربازی رفت. در زمان انقلاب ۵۷ که بیست ساله بود و دوران خدمت را میگذراند، به فرمان امام خمینی (ره) خدمت سربازی را رها کرده و به فعالیت در پخش اعلامیهها مبادرت و در تظاهرات با مردم همراهی میکرد.
او که در بازار شغل خیاطی مردانه داشت، خیلی منصف بود و از افرادی که درآمد آنچنانی نداشتند اجرت نمیگرفت. سال ۶۱ همسرش را عقد کرد. بسیار مهربان و سخاوتمند و شوخ طبع بود و با پدر و مادر با احترام خاصی رفتار میکرد و با همسرش نیز مهربان بود. پس از اینکه به عضویت سپاه درآمد و در دوره مقدماتی چریکی آموزش دید، به همراه تیم شهید چمران و شهید متوسلیان برای مبارزه با فالانژیستها عازم لبنان شد. پس از بازگشت از لبنان با سفر به مشهد مقدس به همراه همسرش زندگی مشترک را آغاز کردند که ثمره این ازدواج دختری بنام الهام خانم است. او که قبلا از ناحیه پا و چشم مجروح شده بود، آخرین بار دیماه ۱۳۶۵ عازم جبهه شد که پس از دو ماه در عملیات کربلای پنج بر اثر ترکش خمپاره به سرش به درجه رفیع شهادت نائل میگردد.
#یادواره_شهدا
#مصلح_اجتماعی
#اصطناعت
#شهید_عباس_چراغی
#زندگینامه
🌷شادی ارواح طیبه شهدا صلوات🌷
✨بسم رب الشهدا وصديقين✨
فرازی از #زندگینامه
🌹 شهید مدافع حرم #حسن_تمیمی 🌹
آمده بود اما...اما میل رفتن عجیب به دلش بود...
🔷بعد یکسالی که عاشقانه عاشقی کرده بود و درس عاشقی را از بَر کرده بود آنجا که عقل ِ عاشق شده اش را خوب تعلیم داده بود و شاگرد اول مدرسه ی عشق زینب شده بود.
مثل تمام کودکی اش که خادم ارباب بود در این یکسال هم در خدمت عمه زینب بودو دل به دل هم رزمانش داده بود.
🔷دلمان برایش تنگ می شد و او همینکه خبر سلامتی خودش و رفایش را می داد،همینکه خبر می داد اُسرا آزاد شده اند...حس دلتنگی فراموشمان می شد ولی...
نگفت،آنقدر محجوب بود که دوست نداشت ما بفهمیم فرمانده شده و دراین یکسال در جبهه عمه زینب چه ها که نکرده و دلاوری هایی که از جان مایه گذاشته است.
او آمده بود ودرست بعد یکسال برگشته بود اما ذکر روز و شب اش 《عمه سادات بی قراره...》
🔹مدام به یاد عمه زینب بود در این چهار روزِ آمدن.دلش هوای رفتن داشت و خسته از ماندن بود.
🔷حرف ازدواجش که پیش آمد مردانه اعتراف کرد《 ببخشید که دینم را کامل نکرده ام...》اول حریمِ حرم دلدار،عمه زینب.این برایش تکامل بود که در رکاب عمه زینب مَحرم باشد....شاید شاید به دلش بود اینبار که رفت و برگشت ازدواج کند ولی...
کاملا می شد حس کرد بعد این یکسال چه سبک دلانه برگشته و چه بی تعلق حسِ پرواز دارد.چهار روز ماندو رفت.ولی نگاهش موقع رفتن فرق داشت انگار می دانست این رفتن برگشتی ندارد.
🔹یک هفته گذشت و او آسمانی شد.
🔷حالا مادر که بی تابش می شود به خاطر می آورد،حسن گفته است《 ناراحت نباشید...بالاتر از شهادت افتخاری نیست...اگر برنگشتم گریه نکنید...مطمئن باشید جایم خوب است...》مادر اما مادرانه گریه می کند دلتنگهم می شود ولی راضی است به رضای خداوند از ته دل راضی است جوانش فدایی عمه سادات شده است.
🔷جوان 27 ساله ای که سیزدهمین شهید مدافع حرم شهرستان قرچک
متولد سال 1368در تهران واز بسیجیان فعال بود.
شوق برای خدمت به اهل بیت در شهید مدافع حرم حسن تمیمی به وضوح دیده می شد
وبیانات خانواده و آشنایان شهید حسن تمیمی تایید کننده اخلاق ایمان و شوق او برای شهادت بود
شهید حسن تمیمی از شهدای گردان حیدریون بود که در پاسداری از حریم اهل بیت در
نبرد با تروریست های تکفیری در سوریه حلب به درجه رفیع شهادت نائل آمد