#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
چشمشان که به مهدی افتاد ، از خوشحالی بال درآوردند.
دورهاش کردند و شروع کردند به شعار دادن :
فرمانده آزاده ، آمادهایم آماده!
هر کسی هم که دستش به مهدی میرسید ، امان نمیداد؛
شروع میکرد به بوسیدن ....
مخمصه ای بود برای خودش.
خلاصه به هر سختی ای که بود از چنگ بچههای بسیجی خلاص شد ، اما به جای اینکه از این همه ابراز محبت خوشحال باشد ، با چشمانی پر از اشک به خودش نهیب میزد:
مهدی! خیال نکنی کسی شدی که اینا این قدر بهت اهمیت میدن ، تو هیچی نیستی ؛
تو خاک پای این بسیجی هایی...
#شهید_مهدی_زین_الدین
🌺🌺عشق فقط رهبرم سیدعلی🌺🌺