🔰پس از تصویب طرح تشکیل سازمان پیشمرگان کرد مسلمان، مسئولیت این کار از طرف شهید مظلوم آیتالله بهشتی و آیت الله هاشمی رفسنجانی به وی سپرده شد.
🚨در کردستان تمام حرکات ضدانقلاب را به عنوان فرمانده عملیات زیر نظر داشت. در جریانات پاوه، درگیری سنندج و حوادث دردناک شهرهای کردستان همواره یکهتاز مقابله با #ضد_انقلاب بود و شهرها یکی پس از دیگری با دلاوریهای محمد بروجردی و یارانش آزاد شد.
او که در این مدت با تشکیل یک ستاد عملیاتی در شمالغرب، فرماندهی پاسداران و بسیجیانی را که به کردستان میرفتند برعهده گرفته بود، موفق شد تا اکثر مناطق آلوده را پاکسازی کند.
🌷محمد بروجردی پس از شهادت شهید کاظمی و شهید گنجیزاده مستقیماً فرماندهی عملیات بسیار سخت و صعبالعبور مسیر پیرانشهر و سردشت را به عهده گرفت و شجاعانه در کنار رزمندگان اسلام لرزه بر اندام ضدانقلابیون انداخت.
#ضد_انقلاب
ضد انقلاب که با برخورداری از سلاح، امکانات و نیروهای رزمی فراوان، عرصه را بر نیروهای نظامی و انتظامی تنگ کرده بود و جنایات فجیعی را در کردستان مرتکب میشد، با ورود جوانان دلیر و متعهدی چون محمود کاوه به صحنه نبرد، به این نتیجه رسید که ماندن در کردستان و مقاومت، برایش سنگین تمام خواهد شد. کاوه و همرزمانش با عملیاتهای پیدرپی، آنچنان مزدوران استکبار را در منطقه منفعل و مستأصل نمودند که ضد انقلاب در اوج استیصال و درماندگی، برای زنده یا مرده کاوه، جایزه تعیین کرد.
#ضد_انقلاب و #کردستان
از سر شب حالتی داشت که احساس می کردم می خواهد چیزی به من بگوید، بالاخره سر صحبت را باز کرد و گفت: بابا! خبرداری که ضد انقلاب تو کردستان خیلی شلوغ کرده؟ اگه بخوام برم اون جا، شما اجازه می دی؟ گفتم: بله. اجازه می دم، چرا که نه، فرمان امامه همه باید بریم دفاع کنیم. پرسید: می دونین اون جا چه وضعیتی داره؟ جنگ، جنگ نامردیه؛ احتمال برگشت خیلی ضعیفه. با خنده گفتم: می دونم، برای این که خیالش را راحت کنم، ادامه دادم: از همان روز اولی که به دنیا آمدی، با خدا عهد کردم که تو را وقف راه دین و حق کنم. اصلا آرزوی من این بود که تو توی این راه باشی؛ برو به امان خدا پسرم. گل از گلش شگفت. خندید و صورتم را بوسید. بعدها به یکی از خواهرانش گفته بود: آن شب آقاجان، امتحان الهی اش را خوب پس داد.
🔰 #خاطره_عجیب | #رسیدگی حاج احمد متوسلیان به خانواده #ضد_انقلاب
📌 #یادبود_راه_شهیدان
💌 یکی از فرماندهان #حزب_دموکرات روبه روی حاج احمد در مریوان می جنگید. به گوش حاج احمد می رسد که زن و بچه فرمانده حزب دموکراتِ ضد انقلابِ دشمنِ تو ، در همین شهر مریوان با #فقر دارد دست و پا می زند و کسی را ندارد که کمکش کند. احمد ، ساعت ۱۱ شب بلند می شود و به خانه دشمن ضد انقلاب خود می رود.
درب خانه را می زند. زن با ترس درب خانه را می بندد که حاج احمد پای خود را لابه لای درب می گذارد و به او می گوید: « نترس خواهرم؛ من احمد متوسلیانم. » زن با لحن و برخورد احمد آرام می شود. احمد دست در جیبش می کند و می گوید: « من ماهی چهار هزار تومان #حقوق می گیرم. بیا این دو هزار تومان مال تو و دو هزار تومان هم مال من! خدا بزرگ است می رساند ... »
راوی سردار مجتبی عسگری (برنامه ماه عسل)