eitaa logo
زنده باد یاد شهدا
239 دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
3.7هزار ویدیو
130 فایل
امروز فضیلت زنده نگهداشتن یاد و خاطره شهدا کمتر از شهادت نیست *مقام معظم رهبری* yazeinab14 به یاد شهید مدافع حرم حامد جوانی 🌷⚘🌺 وشهید دفاع مقدس مرتضی طلایی 🌷🌺🌹 @Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5818996347465893797.mp3
15.72M
نام نوحه : بازم غم بی تابی مداح : سیدرضانریمانی موضوع :شهادت حضرت فاطمه زهرا توضیح:دل آدم برا غربت "مادر"میسوزه..
🏴🕯 سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت سوز دل بین که ز بس آتش اشکم دل شمع دوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوخت 🌷مزار شهدای حادثه پرواز ۷۵۲ تهران - ، کی اف میانجی و سرائیان گلستان شهدای اصفهان ۹۸/۱۱/۴جمعه @Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun 🌷🍃🌷🍃
💠گروه 🌹حرف دل 🌹 این بار حکایت سرخی خون است وآبی بحر بی کران حکایت مردانی که دریابه وسعت سینه هایشان رشک می برد مردانی که از ژرفای آب به بلندای آسمان پر کشیدن هفتادودوغواص که بوی نعنا می دهند واین مارا از آبی آسمان به آبی دریا می برد 🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷 کانال غواص ها بوی نعنا می دهند👇🍃 https://eitaa.com/booyenaena برای خواندن خاطرات شهدا ودفاع مقدس وصیتنامه شهدا به کنال غواص ها بوی نعنا می دهند دعوت هستید
بی سیم چی ❤️🎙 _ زمین زمین بهشت ؟؟؟ زمین زمین بهشت ؟؟؟ سردار ؟؟؟ به گوشی ؟؟؟ + بهشت بهشت زمین ! سلام ما همیشه به گوشیم . _سلام سردار ♥️... چه خبر ؟ ارباب رو زیارت کردی ؟ راستی سلام ما رو به حضرت زهرا رسوندی ؟ + من جام خیلی خوبه و کلی حواسم بهتون هست ... بله ارباب رو دیدم ، سلامتون هم رسوندم ... راه منو ادامه دادید ؟ _ ممنون پدر جون ♥️ :) راستش یه کم شرایط سخت شده ... :( یه چند تا فتنه داشتیم ، ولی ما قول دادیم که ادامه میدیم . خیالت راحت سردار 😊... + من خیالم راحته ... به رفقا بگو ظهور نزدیکه ... ❤️ من به شما جوونا ایمان دارم ... از فتنه ها هم خبر دارم ، امتحانه الهیه دیگه .. ولی حواستون رو خیلی جمع کنید . _ چشم سردار ... با فتنه ها چی کار کنیم ؟ سخته تشخیص خوب و بد آخه ؟ :( + نگران نباشید و به حرف های آقا ❤️ دقت کنید و اطاعت کنید . آقا خیلی چیزا رو می دونه که شما ها نمی دونید. _ چشم ...❤️ ، خیلی جات خالیه این جا سردار 😔 ... دلمون تنگ شده ... +‌ منم دلم براتون تنگ شده ، اما جام خوبه ، شما وظیفه تون رو انجام بدید و بعد بیاید پیش من ... اینجا خیلی خوبه ... راستی سپاه هم تنها نزارید ... _‌ چشم سردار . خیلی دعا کن ما هم شهید بشیم . + ان شاالله در رکاب امام زمان ... _ ان شاالله ♥️ :) خداحافظ پدرجان ، لطفا مواظب بچه هات باش ... ✋ + من هواتون رو دارم ... شهید ابراهیم همت
☀️☀️☀️ 🎤 ۱۵۷ 💠1.عبرت از گذشتگان ستايش خداوندى را سزاست كه حمد را كليد ياد خويش، و سبب فزونى فضل و رحمت خود، و راهنماى نعمت ها و عظمتش قرار داده است. بندگان خدا روزگار بر آيندگان چنان مى گذرد كه بر گذشتگان گذشت، آنچه گذشت باز نمى گردد، و آنچه هست جاويدان نخواهد ماند، پايان كارش با آغاز آن يكى است، ماجراها و رويدادهاى آن همانند يكديگرند، و نشانه هاى آن آشكار است. گويا پايان زندگى و قيامت، شما را فرا مى خواند، چونان خواندن ساربان، شتر بچه را. پس آن كس كه جز به حساب نفس خويش پردازد، خود را در تاريكى ها سرگردان، و در هلاكت افكنده است. شيطان ها مهارش را گرفته و به سركشى و طغيان مى كشانند، و رفتار زشت او را در ديده اش زيبا مى نمايانند، پس بدانيد كه بهشت پايان راه پيشتازان و آتش جهنّم، سرانجام كسانى است كه سستى مى ورزند. 💠2.ضرورت تقوا و خود سازى اى بندگان خدا بدانيد كه تقوا، دژى محكم و شكست ناپذير است، اما هرزگى و گناه، خانه اى در حال فرو ريختن و خوار كننده است كه از ساكنان خود دفاع نخواهد كرد، و كسى كه بدان پناه برد در امان نيست. آگاه باشيد با پرهيزكارى، ريشه هاى گناهان را مى توان بريد، و با يقين مى توان به برترين جايگاه معنوى، دسترسى پيدا كرد. اى بندگان خدا، خدا را، خدا را، در حق نفس خويش كه از همه چيز نزد شما گرامى تر و دوست داشتنى تر است. پروا كنيد، همانا خدا، راه حق را براى شما آشكار كرده و جاده هاى آن را روشن نگاه داشت، پس يا شقاوت دامنگير يا رستگارى جاويدان در انتظار شماست، پس در اين دنياى نابود شدنى براى زندگى جاويدان آخرت، توشه برگيريد، كه شما را به زاد و توشه راهنمايى كردند، و به كوچ كردن از دنيا فرمان دادند، و شما را براى پيمودن راه قيامت بر انگيختند. همانا شما چونان كاروانى هستيد كه در جايى به انتظار مانده و نمى دانند در چه زمانى آنان را فرمان حركت مى دهند. آگاه باشيد با دنيا چه مى كند كسى كه براى آخرت آفريده شده است و با اموال دنيا چه كار دارد آن كس كه به زودى همه اموال او را مرگ مى ربايد و تنها كيفر حسابرسى آن بر عهده انسان باقى خواهد ماند. بندگان خدا خيرى را كه خدا وعده داد رها كردنى نمى باشد، و شرّى را كه از آن نهى فرمود: دوست داشتنى نيست بندگان خدا از روزى بترسيد كه اعمال و رفتار انسان وارسى مى شود، روزى كه پر از تشويش و اضطراب است و كودكان در آن روز پير مى گردند اى بندگان خدا بدانيد كه از شما نگاهبانانى بر شما گماشته اند، و ديدبان هايى از پيكرتان برگزيده و حافظان راستگويى كه اعمال شما را حفظ مى كنند و شماره نفسهاى شما را مى شمارند، نه تاريكى شب شما را از آنان مى پوشاند، و نه درى محكم شما را از آنها پنهان مى سازد. 3.ياد تنهايى قبر فردا به امروز نزديك است، و امروز با آنچه در آن است مى گذرد، و فردا مى آيد و بدان مى رسد، گويى هر يك از شما در دل زمين به خانه مخصوص خود رسيده و در گودالى كه كنده اند آرميده ايد، وه كه چه خانه تنهايى و چه منزل وحشتناكى و چه سيه چال غربتى گويى هم اكنون بر صور اسرافيل دميدند، و قيامت فرارسيده، و براى قضاوت و حسابرسى قيامت بيرون شده ايد، پندارهاى باطل دور گرديده، بهانه ها از ميان برخاسته، و حقيقت ها براى شما آشكار شده و شما را به آنجا كه لازم بود كشانده اند، پس از عبرت ها پند گيريد، و از دگرگونى روزگار عبرت پذيريد، و از هشدار دهندگان بهرمند گرديد. 🌴🌴🌴
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊 🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Amir Abbas Nahidi - Delo Deldaram Ya Rab [SevilMusic].mp3
10.84M
دل و دلدارم یارم ای جان جانان ای آرامشــ قلبـ❤️ و دل من اے روح و ریحان شب تارم بی قرارم....
هدایت شده از خطبه ها
☀️☀️☀️ 🎤 ۱۵۸ (برخى از شارحان گفتند كه اين خطبه در شهر كوفه ايراد شد) 💠1.ارزش پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) و قرآن خداوند پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) را هنگامى فرستاد كه پيامبران حضور نداشتند، و امّت ها در خواب غفلت بودند، و رشته هاى دوستى و انسانيّت از هم گسسته بود. پس پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) به ميان خلق آمد در حالى كه كتاب هاى پيامبران پيشين را تصديق كرد، و با «نورى» هدايتگر انسانها شد كه همه بايد از آن اطاعت نمايند، و آن، نور قرآن كريم است. از قرآن بخواهيد تا سخن گويد، كه هرگز سخن نمى گويد، امّا من شما را از معارف آن خبر مى دهم، بدانيد كه در قرآن علم آينده، و حديث روزگاران گذشته است، شفا دهنده دردهاى شما، و سامان دهنده امور فردى و اجتماعى شما است. 💠2.خبر از آينده دردناك بنى اميّه پس از تسلّط فرزندان اميّه، خانه اى در شهر يا خيمه اى در بيابان باقى نمى ماند جز آن كه ستمگران بنى اميّه، اندوه و غم را بدانجا مى كشانند، و بلا و كينه توزى را در همه جا مطرح مى كنند. پس در آن روز براى مردم نه عذر خواهى در آسمان و نه ياورى در زمين باقى خواهد ماند، زيرا نا اهلان را به زمامدارى برگزيده ايد، و زمامدارى را به جايگاه دروغينى قرار داده ايد. امّا به زودى خداوند از ستمگران بنى اميّه انتقام مى گيرد، خوردنى را به خوردنى، و نوشيدنى را به نوشيدنى، خوردنى تلخ تر از گياه «علقم»، و نوشيدنى تلخ و جانگدازتر از شيره درخت «صبر» خداوند از درون ترس و وحشت، و از بيرون، شمشير را بر آنها مسلّط خواهد كرد كه آنان مركب هاى عصيان و نافرمانى و شتران بار كش گناهانند.  من پياپى سوگند مى خورم كه پس از من بنى اميّه خلافت را چونان خلط سينه بيرون مى اندازند، و پس از آن ديگر، تا شب و روز از پى هم در گردش است مزه حكومت را براى بار ديگر نخواهند چشيد. 🌴🌴🌴
از زبان : در آشپزخانه کار میکرد؛ یک روز در آشپزخانه دستش سوخت. سوختگی اش هم خیلی عمیق بود. بچه ها بهش گفتند:《امید! دیگه از فردا نمی خواد بیای آشپز خونه اذیت میشی آب میریزه رو زخمت بدتر میشه》یکی از رفقاش تعریف میکرد می گفت: تا این را بهش گفتم خنده ای کرد و گفت:《فدا سر حضرت رقیه!》 خیلی به حضرت رقیه سلام الله علیها ارادت داشت. شب سوم محرم که می شد هر دو دمه ای که می دادیم . کنار من ایستاد و در گوشم میگفت :《 این دو دمه رو بخون: عمه بیا گم شده پیدا شده.. واویلا واویلا کنج خرابه شب یلدا شده.. وا ویلا واویلا》
قسمتی از وصیت نامه مدافع حرم شهید حامد جوانی : مادر عزیزم اگر بنده توفیق شهادت پیدا کردم و برای من مجلس یادبود گرفتید در عزای من گریه نکنید چرا که دشمنان اسلام شاد و خرم می‌شوند و اگر گریه کنی در روز قیامت حلال نمی‌کنم و نیز مادرم بنده ان‌شاءالله در این سفر که به سوریه می‌روم عمودی می‌روم و افقی به ایران باز می‌گردم و نیز به گروه موزیک لشکر بگویید، چون من با شما سابقه دوستی و همکاری داشتم موقع ورود پیکر من به تبریز بصورت عالی و منظم به نواختن موزیک بپردازید. پدر عزیزم به دلم افتاده که این آخرین سفر من به سوریه می‌باشد و می‌دانم که شهید خواهم شد لذا از صمیم قلب مرا حلال کنید.‌ ای عاشقان اهل بیت رسول الله! من خیلی آرزو داشتم که ۱۴۰۰ سال پیش بودم و در رکاب مولایم امام حسین (ع) می‌جنگیدم تا شهید شوم و حال، وقت آن رسیده که به فرمان مولایم امام خامنه‌ای لبیک گفته و از اهل بیت پیامبر دفاع بکنم؛ لذا به همین منظور عازم دفاع از حرمین به سوریه می‌شوم و آرزو دارم همچون حضرت عباس (ع) در دفاع از خواهر بزرگوارشان شهید بشوم. ۲۵ فروردین حامد جوانی» منبع: سایت فاتحان 🌷🌷🌷 @Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun 🌷🌷🌷
🔴 بخش هایی از کتاب سربلند 🔴 🌹زندگی نامه ی شهید محسن حججی🌹 🥀قسمت اول🥀 محسن سومین بچه ام بود. بیست و یکم تیر سال ۷۰ اذان ظهر را می گفتند که به دنیا آمد. اذیتی برایم نداشت؛ چه توی بارداری ، چه وقتی به دنیا آمد. بچه ی آرامی بود. سر محسن ، دو سه بار قرآن را ختم کردم. حواسم بود که هر جایی هر چیزی نخورم. اسمش را هم خودم انتخاب کردم ؛ به یاد محسن سقط شده ی حضرت زهرا س. تازه خواندن نوشتن یاد گرفته بود. وقتی قرآن یا دعا می خواندم ، می آمدمی نشست کنارم . علاقه داشت. حدیث کسا و زیارت عاشورا را خودم یادش دادم، ولی قرآن را نه. خودش کم کم بنا کرد یاد بگیرد. توی مدرسه از همان بچگی سر صف قرآن می خواند. پدربزرگش هم تشویقش می کرد. می گفت: 《بخون!》. روی صندلی می نشست تا زیارت عاشورا بخواند. پاهایش به زمین نمی رسید. بابای محسن برایش ذوق می کرد. برایم تعریف می کرد:《چراغا رو که خاموش میکنن برا سینه زنی، لباسش رو درمیاره و محکم سینه میزنه》۰ از همان سال های کودکی نماز میخواند و روزه می گرفت. صبح ها که خواهرهایش را برای نماز صدا می کردم ، میدیدم محسن زودتر بلند میشود . پدرش هم بعد از نماز صبح ، با صدای بلند قرآن می خواند. می گفت:《بذار صدای قرآن تو گوش بچه ها بپیچه.》 ادامه دارد.. 🌷🌷🌷🌷@Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun🕊🕊🕊🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من از خاک پای تو سر بر ندارم مگر لحظه ای که دگر سر ندارم... 📹محمدحسین پویانفر 🏴 @Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun 🌷🍃🌷🍃
📸 تصویری از اولین شب مراسم عزاداری فاطمیه در حسینیه امام خمینی. ۹۸/۱۱/۶
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊 🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️☀️☀️ 🎤 ۱۵۹ 💠(امام در شهر كوفه خطاب به كوفيان فرمود:) با شما به نيكويى زندگى كردم، و به قدر توان از هر سو نگهبانى شما دادم، و از بندهاى بردگى و ذلّت شما را نجات داده، و از حلقه هاى ستم رهايى بخشيدم، تا سپاسگزارى فراوان من برابر نيكى اندك شما باشد، و چشم پوشى از زشتى هاى بسيار شما كه به چشم ديدم و با بدن لمس كردم. 🌴🌴🌴
🔴 بخش هایی از کتاب سربلند 🌹زندگی نامه شهید محسن حججی🌹 🥀قسمت دوم🥀 ماه رمضان سحرها صدایش میزدم که روزه نگیرد؛ اما وقتی میدیدم بی سحری تا افطار گرسنه و تشنه می ماند مجبور می شدم صدایش کنم. نه که نخواهم روزه بگیرد، می دیدم از خواهر برادرهایش ضعیف تر است، دلم می سوخت. می گفتم :《بذار به تکلیف بریی ، بعد.》 بزرگ که شد زباد روزه می گرفت . نذر می کرد. صبح ها صبحانه می گذاشتم ، می آمدم می دیدم نخورده و رفتع . بعد که می آمد ، می گفت روزه ام، نمازش را همیشه اول وقت می خواند ... بعد از سربازیش یکی دو نفر را نشان کردم برای خواستگاری. گفت :《صبر کن》. احساس می کردم خودش کسی را زیر سر دارد. مشکوک بود . سابقه نداشت این قدر با گوشی اش ور برود. خیلی مرتب و منظم می رفت نمایشگاه کتاب. عجله می کرد برای رفتن. روی خط اتوی لباسش حساسیت به خرج می داد. بیشتر پای آینه شانه می کشید به موهایش. یک روز داشت می رفت بیرون. پدرش هم خانه بود. من را صدا زد. پشت در ، توی راه پله ، رنگ و رو عوض کرد تا بهم گفت که دختری را توی نمایشگاه دیده. همان علفی بود که باید به دهان بزی خوش می آمد. با پدرش صحبت کردم و رفتیم خواستگاری. آن ها هم چون از قبل می شناختندش بدون سختگیری زود قبول کردند. همیشه نگرانش بودم. بچه که بود می ترسیدم توی کوچه با کسی دعوا کند و کتک بخورد. بزرگ که شده بود و رانندگی می کرد ، مدام سفارش می کردم آرام برود و جلوی ماشیینی نپیچد. نمی خواستم با کسی درگیر بشود و بلایی سرش بیاورند. بهش میگفتم بعضی ها دنبال دعوا می گردند. می گفت :《نترس . من با کسی درگیر نمی شم.》 کف دستم را بو نکردم که می رود و داعشی ها این بلا را سرش می آورند. از بچگی خیلی دوست داشت بنشیند و آلبوم های پدرش را نگاه کند ، عکس های جبهه را. میگفت:《منم دوست دارم بزرگ بشم ، برم جنگ》. گاهی تصور می کرد محسن بزرگ شده رفته جنگ و شهید شده . دلم می لرزید ، اشکم در می آمد؛ اما با خودم میگفتم:《نه! هیچ وقت این اتفاق نمی افته》. راضی نبودم ، برای همین هم بار اولی که رفت سوریه به من نگفت . من ساده باورم شد رفته تهران، ماموریت چهل و پنج روزه. نمی دانم چطور بود که وقتی زنگ می زد کد تهران می افتاد؛ برای همین دلم قرص بود. ولی به پدرش گفته بود. وقتی داشت بر میگشت ، پدرش گفت:《آقا محسنتون داره از سوریه بر میگرده》. دهنم باز ماند:《از کجا؟ سوریه؟》 شهید نشدنش را از چشم من می دید. می گفت :《خمپاره کنار من خورد و منفجر نشد. چون تو راضی نیستی من شهید نمی شم.》 ادامه دارد.. 🕊🕊🕊🕊 @Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun🌷🌷🌷🌷
1_168408361-mc.mp3
2.78M
من از خاک پای تو سر بر ندارم مگر لحظه ای که دگر سر ندارم... 📹محمدحسین پویانفر 🏴 @Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun 🌷🍃🌷🍃
⚫️آیت الله خامنه ای(حفظه الله): «من از ملت ایران درخواست میکنم که در حضرت فاطمه شـهـیـده،مـغـازه هـا و مـحـل کـسـبـشان را کنند و به فاطمه‌ ی زهرا (سلام‌الله علیها) احترام نمایند»... 🎙|بیانات رهبرانقلاب اسلامی| |در دیدار با خانواده های شهدا| ۱۳۷۰/۹/۱۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ ‍ 🎥 تصاویر به شهادت رسیدن بچه شیرهای سپاه که درخانطومان سوریه در چنین روزهایی مظلومانه درسجده خون به خاک افتادن تا ما در کنار خانواده درکمال آرامش بایستیم .... قراربوداین هجم نفرت وکینه داعش به داخل کشورمون بیادکه نذاشتن...... بی معرفتیه فراموش کنیم امنیتمون رو مدیون چه کسانی هستیم و چه {{مسئولیت سنگینی}} رو دوشمونه.... خدایا مارو شرمنده این خونها نکن . شادی روح شهدا صلوات
فرمانده رفت ولی مسیر فرمانده هس! فرمانده رف ولی امیر فرمانده هس! چقدر دلمان برایت تنگ شده
دوستان حتما تشریف ببرید فیلم 23 نفر رو ببینید. در این شرایط اون طور که باید از این فیلم استقبال نشد. این فیلم از آن دسته فیلم هایی بود که سر صحنه ی فیلم برداری حضور داشتند. این فیلم رو از دست ندید.
☀️☀️☀️ 🎤 ۱۶۰ قسمت اول (در شهر كوفه در سال 37.هجرى به هنگام حركت دادن مردم بسوى صفین و جنگ با شاميان ايراد كرد) 💠1.خدا شناسى فرمان خدا قضاى حتمى و حكمت، و خشنودى او مايه امنيّت و رحمت است، از روى علم، حكم مى كند و با حلم و بردبارى مى بخشايد. خدايا سپاس تو راست بر آنچه مى گيرى، و عطا مى فرمايى، و شفا مى دهى يا مبتلا مى سازى، سپاسى كه تو را رضايت بخش ترين، محبوب ترين، و ممتازترين باشد، سپاسى كه آفريدگانت را سرشار سازد، و تا آنجا كه تو بخواهى تداوم يابد، سپاسى كه از تو پوشيده نباشد، و از رسيدن به پيشگاهت باز نماند، سپاسى كه شمارش آن پايان نپذيرد، و تداوم آن از بين نرود. خدايا حقيقت بزرگى تو را نمى دانيم، جز آن كه مى دانيم كه تو زنده اى و احتياج به غير ندارى، خواب سنگين يا سبك تو را نمى ربايد، هيچ انديشه اى به تو نرسد و هيچ ديده اى تو را ننگرد، اما ديده ها را تو مى نگرى، و اعمال انسانها را شماره فرمايى، و قدم ها و موى پيشانى ها (زمام امور همه) به دست تو است، خدايا آنچه را كه از آفرينش تو مى نگريم، و از قدرت تو به شگفت مى آييم و بدان بزرگى قدرت تو را مى ستاييم، بسى ناچيزتر است در برابر آنچه كه از ما پنهان، و چشم هاى ما از ديدن آنها ناتوان، و عقلهاى ما از درك آنها عاجز است، و پرده هاى غيب ميان ما و آنها گسترده مى باشد. 💠2.راههاى خدا شناسى پس آن كس كه دل را از همه چيز تهى سازد، و فكرش را به كار گيرد تا بداند كه: چگونه عرش قدرت خود را برقرار ساخته اى و پديده را چگونه آفريده اى و چگونه آسمان ها و كرات فضايى را در هوا آويخته اى و زمين را چگونه بر روى امواج آب گسترده اى نگاهش حسرت زده، و عقلش مات و سرگردان، و شنواييش آشفته، و انديشه اش حيران مى ماند.   💠3.وصف اميدوارى به خدا به گمان خود ادّعا دارد كه به خدا اميدوار است به خداى بزرگ سوگند كه دروغ مى گويد، چه مى شود او را كه اميدوارى در كردارش پيدا نيست پس هر كس به خدا اميدوار باشد بايد، اميد او در كردارش آشكار شود، هر اميدوارى جز اميد به خداى تعالى ناخالص است، و هر ترسى جز ترس از خدا نادرست است. گروهى در كارهاى بزرگ به خدا اميد بسته و در كارهاى كوچك به بندگان خدا روى مى آورند، پس حق بنده را ادا مى كنند و حق خدا را بر زمين مى گذارند، چرا در حق خداى متعال كوتاهى مى شود و كمتر از حق بندگان رعايت مى گردد آيا مى ترسى در اميدى كه به خدا دارى دروغگو باشى يا او را در خور اميد بستن نمى پندارى اميدوار دروغين اگر از بنده خدا ترسناك باشد، حق او را چنان رعايت كند كه حق پروردگار خود را آنگونه رعايت نمى كند، پس ترس خود را از بندگان آماده، و ترس از خداوند را وعده اى انجام نشدنى مى شمارد، و اينگونه است كسى كه دنيا در ديده اش بزرگ جلوه كند، و ارزش و اعتبار دنيا در دلش فراوان گردد، كه دنيا را بر خدا مقدّم شمارد، و جز دنيا به چيز ديگرى نپردازد و بنده دنيا گردد. 🌴🌴🌴
🔴قسمت هایی از کتاب سربلند 🌹زندگی نامه شهید محسن حججی🌹 🥀قسمت سوم🥀 هر وقت کارش جایی گیر می کرد و تیرش به سنگ می خورد، زنگ میزد که برایش قرآن بخوانم. داشتم غذا درستمی کردم، زنگ میزد که:《مامان یه یس برام بخون》. کارم را رها می کردم و می نشستم جَلدی برایش می خواندم. می خواست زمینی را که پدرش بهش داده بود ، بفروشد و جای دیگری خانه بگیرد. چهل تا سوره حشر برایش نذر کردم. سی و هشتمی را که خواندم به فروش رفت. وقتی می آمد خانه مان و میدید دارم قرآن می خوانم ، به خانومش می گفت:《ببین؛ مامانم داره قرآن میخونه که شهید نشم.》 خون خونش را می خورد و میگفت:《همین که میان اسمم رو بنویسن ، خط می زنن می گن حججی نه.》 گریه می کرد و می گفت:《نکنه کسی رفته و چیزی گفته ، بابا حرفی نزده باشه؟!》 ماه رمضان آخری دَه روز مرخصی گرفت و من و پدرش را برد مشهد. گرم بود. ظهر که نماز جماعت می خواندیم من را با تاکسی بر می گرداند هتل که اذیت نشوم. خودش نمی خوابید. دوباره بر می گشت حرم. می ایستاد به دعا و نماز. شب بیست و یکم توی صحن هدایت نشسته بودم. پیام محسن آمد روی گوشی ام. قسمم داده بود:《مامان ، تو رو خدا دعا کن یه بار دیگه قسمتم بشه برم سوریه و روسفید بشم.》 همان شب ، قرآت که روی سر گرفتیم از ته دل برایش دعا کردم که بی بی بطلبد ، پسرم برود. خجالت می کشید بیاید من را بغل کند و ببوسد و محبتش را ابراز کند؛ اما نذر کرده بود اکر دوباره قسمتش شد برود سوریه پای من و پدرش را ببوسد. شب آخر که می خواست برود ، وقتی خم شد و پایم را بوسید، مطمئن شدم شهید می شود. اشک امانم نمی داد. گفتم:《نمی خوام شهید بشی.》 خندید. گفت:《پس گریه نکن، شهید می شم ها!》 سوریه که بود هر روز قرآن می خواندم و برایش صدقه می دادم. به عکسش نگاه می کردم و می گفتم:《یا حضرت زینب! روسفیدش کن، ولی دلم نمی خواد شهید بشه.》 وقتی اسیر شد ، دلم رضا داد به شهادتش. رفته بودم بیرون. نرسیده بودم ناهار درست کنم. زنگ زدم بابای محسن ناهار بگیرد. گوشی را که برداشت دیدم انگار می خندد. پرسیدم:《چی شده؟》 دیدم دارد گریه می کند! جان به لب شدم تا که فهمیدم محسن اسیر شده. عکسش دست به دست توی گوشی ها می چرخید. فامیل جمع شدند خانه مان. تا شب گریه می کردیم ، دعا می خواندیم. همه اش جلوی چشمم بود. چه می خورد؟ چه کار می کند؟ چه کارش می کنند؟ می دانستم اذیتش می کنند. شکنجه اش می دهند. حرفش می پیچید توی گوشم:《مامان، تو نمی ذاری من شهید بشم.》 ادامه دارد.. @Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun
نه توان مانده که نالیم و نه گریه نه سخن نوحه خوان! مادر ما رفته بیا نوحه بخوان...😭💔