#کمک_به_مردم
از قول سرهنگ یزدیان یکی از فرماندهانش، عباس نصفی از حقوق ماهانهاش را صرف امور خیریه میکرد. در واقع او بخشی از حقوقش را به دو خانوادهای میداد که یکیشان بیمار سرطانی و دیگری بچه یتیم داشتند. باقی حقوقش را هم بخشی صرف امور روزمرهاش و بخشی را خرج هیئات و مراسم مذهبی میکرد. در طول ماه شاید 20 روزش را روزه میگرفت و غذایی که محل کارش به او میدادند، به خانوادههای مستمند میداد. یکبار که میخواست به مأموریت برود، دو، سه غذا توی خانه گذاشت و به پدرمان گفت شما برای فلان خانواده ببر. بابا گفت من خجالت میکشم دو غذا دستم بگیرم و ببرم. اما عباس اصرار داشت که اگر کم هم باشد باید به مردم کمک کرد و باری از دوش کسی برداشت.
#شهید_قاسم_دهباشی
قبلاً ما در کرج همسایه دیوار به دیوار خانواده دهباشیها بودیم. حاج قاسم یکی از پسران این خانواده بود که سال 66 به شهادت رسید. آن زمان من 11 سال داشتم. حاج قاسم را خوب به یاد دارم. تعریف شهید دهباشی در یک کلام میشود «اخلاق کامل» هرچه از این بزرگوار بگوییم کم است. ایشان نمازجمعه کرج را راه انداختند و در تمام میادین از کردستان گرفته تا دفاع مقدس شرکت کرده بود. دست راست شهید چمران هم به شمار میرفت. بعدها دهباشیها به واسطه ازدواج یکی از پسران خانواده آنها با دخترخالهمان، با ما فامیل هم شدند. شهید حاجقاسم دهباشی در فکر و ذهن من که موقع شهادتش یک نوجوان بودم خیلی تأثیرگذار بود. من از او خیلی برای عباس تعریف میکردم. یک کمدی داشتم که تصاویر شهدا رویش بود. برادرم از کودکی در مورد این شهدا از من میپرسید و من هم جوابش را میدادم. رفته رفته عباس بدون آنکه شهید دهباشی را دیده باشد مرید او و شهدای دیگر شد. توی این مقوله از خود من هم پیشی گرفت و به شهدا عشق میورزید.
#اعزام_داوطلبانه
کاملاً داوطلبانه رفت و خیلی هم تلاش کرد که اعزامش کنند. برادرم یک دورهای با شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده و شهید سجاد عفتی جلساتی داشت. از این دو شهید بزرگوار خیلی تأثیر گرفته بود. از سال 93 تصمیم جدی گرفت که مدافع حرم شود. حتی میتوانم بگویم که عاشق رفتن شده بود. میگفت باید دشمن را در همان جایی که سر بلند کرده خفه کنیم. منتها محل کارش به او اجازه اعزام نمیدادند. به سال 94 که رسیدیم دیگر تاب ماندن نداشت. اردیبهشت همان سال تقاضای استعفا داده بود که نپذیرفته بودند. از تیرماه هم که دنبال نامه عدمنیاز بود. فرماندهانش میگفتند خیلی وقتها عباس پشت در اتاق جلساتشان میایستاده تا بلکه نامه عدمنیازش را امضا کنند که موافقت نمیکردند. برادرم اواخر آبان 94 در مراسم پیادهروی اربعین شرکت کرد. کلاً در امر زیارت خیلی پر روزی بود.
#زیارت و #مجوز_اعزام
سالی چهار، پنج بار مشهد میرفت و یک یا دو بار هم به کربلا مشرف میشد. اگر یک سال به کربلا نمیرفت انگار چیزی گم کرده باشد، تمام سال پکر بود. به هرحال وقتی از پیادهروی اربعین 94 برگشت، پدرمان پرسید آنجا دعا کردی که خدا یک دختر خوب نصیبت کند. عباس هم با لبخند گفت از هر دو ارباب شهادتم را طلب کردم. کمی بعد دعایش در کربلا مستجاب شد و فرماندهاش نامه عدمنیازش را امضا کرد و توانست مجوز اعزام بگیرد. از قبل آموزشهای لازم را گذرانده بود. از طرفی خودش هم ورزش میکرد. با ما باستانی کار میکرد. در تکواندو و دوی سرعت هم که قهرمانی داشت. والیبالیست خوبی هم بود. بعدها فهمیدم که در آموزشهایش دورههای دراگانت (قناسه جدید) و توپ 23 را تخصصی گذرانده است.
#اعزام و #شهادت
15 دی ماه 94 از خانه رفت و 16 دی به سوریه پرواز کرده بودند. تنها پنج روز بعد طبق پیشبینیهایش در روز 21 دی ماه به شهادت رسید. عباس قبل از اعزامش گفته بود که من بروم خیلی زود شهید میشوم. مادرم که این حرف را شنید به او گفت چرا شهید شوی. برو بجنگ و برگرد. اما عباس گفت در سوریه چیزی جز شهادت در انتظارش نیست. یادم است شب چهارم دی ماه با هم خلوت کردیم. خیلی از حرفهایش را با من در میان میگذاشت. غیر از برادری مثل دو تا دوست بودیم. آن شب به من گفت: تمام شد. گفتم چی تمام شد؟ گفت شهادت نزدیک است. آرام ضربهای به شانهاش زدم و گفتم اول رضایت پدر و مادرت را بگیر بعد. گفت قانونی هم که حساب کنیم از 22 سالگی دیگر کسب اجازه والدین مطرح نیست. فهمیدم که تصمیمش جدی است. چند روز بعد رفت و نهایتا پنج روز بعد از اعزامش در خانطومان به همراه شهدایی مثل عباس آبیاری، میثم نظری، مهدی حیدری، مصطفی چگینی، مجید قربانخانی، محمد آژند و. . . به شهادت رسیدند. مقاومت آنها باعث شده بود تا خیلی از نیروها اسیر یا کشته نشوند. برادرم جزو 15 نفری بود که روی یک تپه مقاومت میکردند و از میان آنها 13 نفر شهید و دو نفر مجروح شدند. پیکرشان هنوز بازنگشته است.
#یادگاری
عباس توصیههایی داشت به این مضمون که باید عاشق اهلبیت باشیم، چراکه این بزرگواران هم در دنیا و هم در آخرت دستگیر ما هستند. به ولایت فقیه هم تأکید خیلی زیادی داشت و میگفت اول باید هرکسی ولایت را از تبعیت پدر و مادر و بزرگترها و مسئولانش تمرین کند و کم کم که پختهتر شد تبعیت از ولایت فقیه را انتخاب کند. توصیه زیادی به خواندن زیارت عاشورا داشت و خودش هم هر شب این زیارت را با صد بار لعن و صد بار سلامش میخواند. میگفت اگر نشد زیارت عاشورا بخوانیم حتماً باید حدیث کسا بخوانیم. شاید توصیهاش به خواندن زیارت عاشورا، یک یادگاری ارزشمند از این شهید باشد برای جوانان سرزمینمان.
بعد از شهادت برادرم، جمعی از مادران شهید رزکان شهرستان فردیس به دیدار خانواده شهید مدافع حرم عباس آسمیه رفتند. در این دیدار مادران شهید لوحی با این مضمون نوشتند: «تو نیز مادر شهید شدی و هیچکس مثل من از حال دل داغدارت باخبر نیست. من ایمان دارم که این داغ تو را هم بزرگ خواهد کرد، این خاصیت داغ شهید است. زینب(س) را ببین...»
#وصیت_نامه
بِسمِ رَبَّ الشُهدا و الصِدیقین
السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا أَبَاعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِی حَلَّتْ
بِفِنَائِکَ عَلَیْکَ مِنِّی سَلاَمُ اللَّهِ أَبَداً مَا بَقِیتُ
وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ وَ لاَ جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّی لِزِیَارَتِکُم
السَّلاَمُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلَى عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلَى أَوْلاَدِ الْحُسَیْنِ وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَیْنِ
دلتنگم یا حسین(ع) دلتنگ یک نگاه ... کی پاکم می کنی یا ثارالله(ع)
محتاجم چون زهیر ، محتاج یک نگاه ... کی پاکم می کنی یا ثارالله(ع)
می گیری عاقبت دستانم را ... می بوسم عاقبت دستانت را
((امیری حسین (ع) و نعم الامیر : حسین (ع) فرمانده من است و او برترین فرماندهان و امیران است ))
این عبارت زیباترین و عاشقانه ترین جمله ی زیبا بود برای من ، پس حسین (ع) جان با نگاهی ولایی مرا هم همچون زهیر سرباز و فدایی خود ساز .
بعد از اقرار به وحدانیّت و ربوبیت حضرت حق تعالی و شهادت به فرستاده ی بر حق و بی همتای او حضرت ختمی مرتبت نبی مکرم اسلام حضرت محمد مصطفی( اَلّلهُمَ صَلِّ عَلی مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدوَ عَجِل فَرَجَهُم )و شهادت به عصمت و حقانیت امیرمؤمنان حضرت علی بن ابیطالب (علیه السلام )با عرض ارادت به پیشگاه مادر سادات و مادر شهیدان حضرت فاطمه الزهرا (سلام الله علیها)و عرض ادب و ارادت محضر امام غریب مدینه حسن بن علی (علیه السلام )و درود و رحمت بی پایان بر قافله سالار عشق و سرور و سالار شهیدان عالم حضرت أَبَاعَبْدِاللَّهِ حسین (علیه السلام)
و داغدار کربلا سیدالساجدین حضرت علی بن الحسین (علیه السلام ) و شکافنده تمامی علوم حضرت باقرالعلوم محمد بن علی (علیه السلام ) و شیخ الائمه رئیس مذهب تشیعه حضرت جعفر بن محمد الصادق (علیه السلام ) و باب الحوائج موسی بن جعفر (علیه السلام ) غریب و اسیر زندان های بغداد و ولی نعمت ایرانیان شاه خراسان ، سلطان علی بن موسی الرضا (علیه السلام ) که جانها فدای او باد و امام مظلوم و شهید زهر و جفا و نور چشم امام رضا آقا محمد بن علی امام جواد (علیه السلام ) و مظلوم غریب سامرا امام هادی (علیه السلام )که جان مدافعان حرم فدای او باد و فرزند عزیزشان امام حسن عسکری (علیه السلام ) و سلام و تهیت و درود عرشیان و خداوند منّان بر منجی عالم بشریت و دردانه ی خلقت و منتقم خون شهدای کربلا ، قائم آل محمد ( اَلّلهُمَ صَلِّ عَلی مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدوَ عَجِل فَرَجَهُم ) حضرت صاحب الامر و الزمان مهدی فاطمه (علیه السلام) و درود و رحمت بی پایان بر شهیدان سرفراز کربلا و عشاق الحسین (علیه السلام ) ، خاصه پرچمدار قیام عاشورا ، مادر عاشورا و تکمیل کننده نهضت خون خدا ، عمه سادات حضرت زینب کبری(سلام الله علیها) و علمدار دشت کربلا و سقای کودکان حرم ، سلطان ادب و معرفت حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام )که جان و زندگی خود را مدیون نگاه خاصه ی ایشان می دانم .
..سلام و درود حضرت حق بر پیر میکده عشق حضرت امام روح الله الموسوی الخمینی (رحمت الله علیه) که باب بازگشت به طریق معنویت و انسانیت را بر روی تمامی انسان های پاک سرشت و آزادی خواه عالم گشود و شهدای مظلوم هشت سال دفاع مقدس که بهتر است بگویم غریب به ده سال دفاع جانانه و عاشقانه و شهید والامقام برادر حاج قاسم کاظم دهباشی که نقش مؤثری در شکل گیری شخصیت این حقیر سراپا تفصیر داشته که خود را به ایشان وهمرزمان عزیزشان که بستر آنها گمنامی بود و تلاششان اعتلای اسلام و قرآن بود و آروزی سلامتی برای مقام عظمای ولایت ، رهبری فداکار حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای که جان بسیجیان فدای او باد .
... و اما بعد امروز که مستکبرین جهان و ستمگران عالم برای برهم زدن تار و پود شیعه و از هم گسستن فرهنگ عاشورا و انتظار هم پیمان گشته اند و اوج نیات شوم و پلیدشان در کشورهایی چون سوریه ، عراق ، نیجریه ، بحرین و فلسطین و ... به عرصه ظهور در آمده و مردم مظلوم و بی دفاع عالم اسلام خاصه جهان تشیع ، وحشیانه ترین هجوم ها و تاخت و تاز ، بی رحم ترین نیروی اهریمنی قرار گرفته اند قلب هر انسانی آزادی خواه به درد آمده و میل بر این دارد اگر بتواند قدمی در راه دفاع از مظلومین و یکتاپرستان عالم خاصّه شیعیان مظلوم بردارد.
خانواده عزیز و مهربانم ، تمامی عاشقان مکتب اهل بیت ، هم سن و سالان ، همکاران خوبم و دوستان عزیزم را به خواندن زیارت عاشورا با صد لعن و صد سلام سفارش می کنم و لحظه ای از آن غافل نباشید .
آقا عباس ممنون از اینکه قدم بر چشم ما گذاشتی و کمی از خودت به ما گفتی🌹
التماس دعا
شادی روح شهدای گلگون کفن؛ به خصوص مدافع حرم #شهید_عباس_آسمیه فاتحه و صلواتی ختم کنیم🌹🍃
زنده باد یاد شهدا
#تقوا عباس جزء باتقواترین افراد در زمان کنونی بود و من همیشه در دعاهایم از خداوند برای او درجات عال
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به یادشهدا:
اردبیل| پیکر مطهر شهید مدافع حرم "علی آقایی" به وطن بازگشت/پایان چشم انتظاری ۴ ساله
عزت و اقتدار بهای جان مدافعان حریم و حرم
شهید علی آقایی سال 1366 در اردبیل به دنیا آمد، وی فارغالتحصیل رشته مهندسی عمران بود اما بجهت شدت علاقه به اهل بیت در 24 بهمن ماه سال 1394 برای دفاع از حرم اهل بیت(ع) و مردم مظلوم و مسلمان منطقه به سوریه اعزام و پس از رشادتهای فراوان در تاریخ هفتم اسفند 1394 به دست نیروهای تکفیری به درجه رفیع شهادت رسید.
✳️ارائه : جامانده از شهدا
تاریخ 98.5.17
ساعت : 21
گروه به یاد شهدا
http://eitaa.com/joinchat/2098397195C755e168b84
5c540758ce85a497af4823d4_-1345987316957715059.mp3
3.41M
🎤#حاج محمود کریمی
◾یه بقیع ویه مدینه یه امامی که حرم نداره
🏴سوگواری شهادت امام محمد باقر (ع)
تسلیت باد
😭😭😭التماس دعا
☀️☀️☀️
✍ #نامه_ی_۵۱
🔰نامه آن حضرت ( ع ) به كارگزارانش در امر خراج
از بنده خدا ، على امير المؤمنين به كارگزاران خراج . اما بعد . كسى كه از روز حساب ، روزى كه روى در آمدن دارد بيم به دل راه ندهد ، چيزى كه در آن روز نگهبانش خواهد بود پيشاپيش نفرستد . بدانيد ، كه آنچه به انجام دادنش مكلف شدهايد ، اندك است و پاداش آن بسيار . اگر در آنچه خداوند شما را از آن نهى كرده ، چون ستم و تجاوز ، عقابى نبود كه مردم از آن بترسند ، در اجتناب از آنها آن قدر ثواب هست كه مردم را براى ترك آنها بهانهاى نباشد . پس خود ، داد مردم را بدهيد و در معاشرت با آنان انصاف را فرو مگذاريد و براى برآوردن نيازهايشان ، حوصله به خرج دهيد . شما خازنان رعيت هستيد و وكيلان امت و سفيران امامان . كسى را كه نيازى دارد ، در برآوردن آن درنگ مكنيد آنسان ، كه به خشم آيد و او را از مطلوبش باز نداريد و براى گرفتن خراج ، جامه تابستانى و زمستانى مردم را يا ستورى كه با آن كار مىكنند يا بنده آنها را مفروشيد و هيچكس را براى درهمى تازيانه نزنيد و دست به مال هيچكس ، چه مسلمان و چه ذمى ، نبريد ، مگر آنكه ، اسبى يا سلاحى نزد آنان بيابيد كه بدان بر مسلمانان تجاوز كنند و مسلمانان را شايسته نيست كه اينگونه چيزها را در دست دشمن اسلام واگذارد تا سبب نيرومندى او بر ضد اسلام گردد . از خيرخواهى ديگران دريغ نكنيد و با سپاهيان رفتار نيكو را فرو مگذاريد و از يارى رعيت باز مايستيد و در تقويت دين درنگ روا مداريد . آنچه در راه خدا بر شما واجب است به جاى آريد ، زيرا خداوند سبحان از ما و شما خواسته است كه در سپاسگزاريش تا توانيم بكوشيم و تا توانمان هست ياريش كنيم . هيچ نيرويى جز از سوى خداوند نيست.
🌴🌴🌴
#مهدے_جان❤️
بین ما فاصلہ ها فاصلہ انداختہ اند
ڪاش این فاصلہ با آمدنٺ سرمے شد
شهر ما بوے خدا داشٺ، دوباره اے ڪاش
با ظهورٺ نفس شهر معطّر مے شد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
🔹
8493703_732.mp3
7.37M
باز دل صاحب الزمان (عج)
شکسته از مصیبت...
🏴 #شهادت_امام_محمد_باقر (ع) تسلیت باد
🎙سید مجید بنی فاطمه
@Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun 🏴🍃🌹
🌹ادامهٔ بخش اول 🌹
💠گروه #به_یاد_شهدا
و روکرد بطرف ما گفت کشتید مرا از همدان تا اینجا بس که از سروکول هم رفتید بالا، مگر اتاق ماند برای این اتول ما،
با چشمش دنبال کسی میگشت که نمی دانست کیست وبا این حال حرفش را هنوز می زد آخراسلام گفته، ایمان گفته، کی گفته که این قدر مرا سر به سر بگذارید وبه نفر پشت سری گفت اصلاً من می خواهم بدانم رئیس شما کیست؟
نفر پشت سر برگشت دنبال من گشت ومن ازته مینی بوس آمدم جلو وخنده خنده گفتم اولندش که رئیس همه مان اباعبدالله است دومندش چاکرسراپا تقصیر دربست در اختیار حضرت عالی ام، فرمایشتان چیه؟ پاکرده بود در یک کفش که اسمم را بگویم و گفتم، گفتم جامه بزرگم واو گفت اگراین بی صاحاب مانده یک طوری اش بشود من مسئولم وباید تا قران آخر خسارتش را بهش بدهم واگر ندهم،
گفتم جوش نیار عزیز من ما فقط همین سدگتوند مهمانیم پنج کیلومتر هم بیشتر نمانده اگر ماشینت روشن شدکه فبها وگرنه تا قران آخرش را خودم بهت می دهم امردیگرهم هست ؟
آخر این ها....
این ها ومن واصلاً همه مان دربست می شدیم مخلص آقا بازهم حرفی هست
داشت خلع سلاح می شد حتی داشت لبخندی گوشهٔ لبش نقش می بست اما همین که یادش آمد تو چاله گیرکرده دندان قرچه رفت وگفت پس این بی صاحب.... نگذاشتم حرفش تمام شود گفتم آن را هم بسپار دست ما
روگرداندم طرف بچه ها وگفتم حاجی را یک هل مهمان می کنید؟ بچه ها یک نگاه به هم کردن ویک نگاه به من گفتم کی خسته است ؟بچه ها فریاد زدند دشمن، وخندان از مینی بوس آمدن پایین ودویدند ورفتند پشت ماشین پاها تا زانو رفت توگل، راننده زد تو دنده وبچه ها زور آوردن ویاعلی گفتند و با چند هل محکم مینی بوس را از چاله درآوردند.
وبعد یکی از بچه ها گفت برای اخم های راننده که می خواهد بزنه تو دنده وبرای من خواننده صلوات جلی ختم کن😊 صلوات با خنده فرستاده شدوحالا این خنده روی صورت راننده هم نشسته بود
آمد بالا زدم روی شانهٔ راننده و گفتم دیدی گفتم بسپاردست ما
راننده تو حال خودش بود دنده عوض می کرد و برای خودش سوت می زد از آن سوت هایی که آدم می توانست حدس بزنه صاحبش دیگر نگران اتول قراضه اش نیست
ادامه دارد ......
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
http://eitaa.com/joinchat/2098397195C755e168b84