🌿🌿
#قصههای_قرآنی
قصه های مربوط به: #حضرت_یوسف علیه السلام #قسمت_پنجاه_و_هفتم
🔹 وزیر سخاوتمند«۲»🔹
یعقوب علیه السّلام در مقابل درخواست فرزندان خود گفت: من اجازه نمی دهم بنیامین را با خود ببرید، من تاب فراق او را ندارم، فکر می کنید همان طور که درباره برادرش شما را امین دانستم، اکنون هم شما را امین می دانم، حیله و مکرتان را از من بگردانید و دست از من بردارید.
فرزندان یعقوب بارهای خود را باز کردند و آن را بررسی نمودند و ناگهان متوجه شدند سکه هایی که برای خرید غله با خود برده بودند به ایشان بازگردانده شده، لذا بی درنگ نزد پدر شتافتند و با خوشحالی موضوع را برای او نقل کردند و گفتند: پدر جان! تعریف و تمجید ما از عزیز مصر و توصیف کرم و سخاوتمندی او بی جهت نبود و ما قصد دروغگویی نداشتیم.
اگر از شما می خواهیم که اجازه دهید برادر خویش را با خود به مصر ببریم، بخدا سوگند نیت فریب شما را نداریم، سرمایه ما که به ما بازگشته، دلیلی بر کرم و مردانگی عزیز مصر و صدق ادعای ما است، برادر ما را به همراه ما بفرست تا سوءظن عزیز نسبت به ما برطرف شود، ما هم متعهد می شویم با جان و دل از او مراقبت و او را زیر پروبال مهر و محبت خویش محافظت کنیم.
#وزیر_سخاوتمند
منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه ؛ جادالمولى، محمد احمد، قصه هاى قرآنى
----------------🌱🪴🌱-------------
با ارسال این پست در ثواب نشر معارف قرآن شریک شوید... 👇👇👇
═✧❁🌸❁✧═
🌱 @Zendegiqurane
═✧❁🌸❁✧═