☫﷽☫
بدانکه تنها طریق وصول حقیقی به معرفت توحیدی، سیر انفسی است که غایت آن شهود عرفانی است. چه سیر آفاقی به تنهایی موصل بدین معرفت بر سبیل حقیقت نیست.
منتهای همّت عقل این است که بداند این خلق را مبدئی است ولی شهود عرفانی او ممکن نیست؛ "اولئک ینادون من مکان بعید (فصلت/۴۴)" مثل کسی که سایهی شخصی را ببیند و نفهمد که او راه میرود این است منتهای دلیل عقلی.
هر چند طریق معرفت، سیر در آفاق و انفس است ولی سیر آفاقی، تفکر در موجودات آفاقی است که صنایع الله و آیات اللهاند، بخصوص وحدت صنع و تقدیر و تدبیر نظام احسن و اکمل عالم که دال بر وحدت صانع مقدّر مدبّر آن است چه بالعرض و بالاتفاق یکباری است نه دائمی.
و هر چند در سیر آفاقی، هر کلمهای از کتاب کبیر عالم آیتی است و آیت، علامت و نشان دهنده است و لکن خارج از نفساند، مگر آن نفسِ کلّیهی الهیّه که بر اثر فنایش در عقل بسیط و اتحاد وجودیش با اسم شریف "المحیط" کلماتِ وجودیه به منزلهی اعضاء و جوارح او گردند.
غرض اینکه بین معرفت فکری و معرفت شهودی فرق باید گذاشت. که این به مراتب اَشمخ و اَرفع از آن است.
مقام مشاهده، فوق طور عقل است. عقل نظری در ادراک بسیاری از حقایق راه ندارد، به خلاف معرفت شهودی.
توهّم نشود که قلم در طرد عقل رقم میزند و یا خط بطلان به منشورات براهین عقلی میکشد؛ حاشا و کلّا، بلکه کلام در تمیز بین دو نحو ارتزاق "لاکلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم (مائده/۶۶)" میباشد. عاقل را اشاره کافی است.
"اکل من فوق" را طهارت باید که "لایمسه الّا المطهّرون (واقعه/۷۹)"، نفرمود "الّا العالِمون". و فرمود "انّ اکرمکم عندالله اتقیکم (حجرات/۱۳)"، نفرمود "اعلمکم". و با "و الّذین اوتوا العلم درجات (مجادله/۱۱)" منافات ندارد. فتدبّر.
از پیروی نفس مخبط
دل از مقامش گردیده منحط
از قیل و قال درس مجازی
معلوم شده قد، مفهوم شده قط
آخر نتیجه نگرفتهایم از
اصغر و اکبر و حد اوسط
بنگر که یارم آن قبلهی کل
وان عشق مربط، وان وحی مهبط
امّ الکتاب است و لوح محفوظ
ناخوانده یک حرف، ننوشته یک خط
#یازده_رسالهی_فارسی/ ص ۴۰ الی ۴۳
عـــــلامه ذوفنـــون
ســــالک توحیــــدی
عــــــالـــم ربــــّـانی
نــــــــــــادرۀ دوران
حـضــرت آیــتالله
حســـن زاده آمــلی
رفـــع الله درجـاته
#سیروسلوک
#معرفت_النفس