19.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅️مستند عجیب | حضور امیرالمومنین (ع) در منزل سیدحسین حائری؛ شفای ایشان و ضجه اهل مجلس
حضرت علی علیهالسلام مرا شفا داد و در شب ۲۱ ماه رمضان فرمودند: به شیعیانم مژده بده شما را دوست دارم.
در این کلیپ اظهارات فرد شفایافته و والدین ایشان را میبینید. آیت الله خزعلی و آیت الله سید کاظم حائری شاهد ماجرا بودند.
👌#بسیارشنیدنی
#پیشنهاددانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آه از این لحظات...
پدر التماس میکند اگر جنازه فرزندش را میبرند، حداقل کفش هایش را یادگار نگهدارد
بعد التماس میکند بگذارید یکبار دیگر ببوسمش...
یا صاحب الزمان، غزه...
#مجازات_پشیمان_کننده
13.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 خطیب عربستانی با بلدوزر از روی حکام عرب عبور کرد
بهترین خطبه ای که تا حالا از زبان یک شیخ و خطیب سعودی در عربستان شنیده ام!.
حقا که حق مطلب را ادا کردند، خیلی ایمان و شجاعت و از خود گذشتگی میخواهد که در سعودی کسی این چنین رُک و راست صحبت کند و حق را بگوید!»
#ایران_قوی
9.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 کلیپ #استاد_شجاعی
🔻" دشــــمــــــن شــنــاســــی "بدون این مهارت، هر چی هم اهل علم و عبادت باشیم، عاقبت بخیر نمیشیم!
#جنگ_عقاید
سلام علیکم دوستان😊
شهید مدافع حرم علوی ،داود اسماعیلی هستم ✋
سپاسگزارم از دعوتتون به گروهتون
در سال ۱۳۶۵ در شهر تهران در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشدم
شهید ۱۸ ساله بودم و مجرد
سال 83 بود ،آمريكا عراق را اشغال كرده بود .خبرهايي از بي حرمتي نظاميان آمريكايي به حرم هاي اهل بيت در عراق به گوش مي رسيد.
بعضي پايگاه ها به صورت نمادين جهت اعزام نيرو به عراق ثبت نام مي كردند...قابل تحمل نبود كه به گلدسته حرم علمدار كربلا تير انداري شود و يا با تانك به درب ورودي حرم شاه مردان آقا امير المومنين گلوله بزنند و...
اما شيعياني بودند كه طاقت نياوردند و خود را به آب و آتيش زدند و به معركه رسيدند .مرداني كه با عشق به سيد الشهدا (ع) پاي در وادي جهاد و شهادت گذاشتند
من هم غبطه مي خوردم که چرا در هشت سال دفاع مقدس سنم نمي رسيد كه به جنگ برم.عشق به شهادت و اهل بيت ،و شهدا آتشي در سينه ام افروخته بود كه به جز شهادت هيچ مرحمي بر دردم كارساز نبود
رفيق صميمي شهيد حسام ذوالعلي بودم.شب و روز با هم بودیم .مثل برادر...
من و حسام مربيان نوجوانان مسجد بودیم، هردو شاگرد حاجي علمايي (رزمي) و هردوخادم حرم شاه عبدالعظيم بودیم
رفتم عراق و چند وقت برگشتم ،دوباره رفتم عراق و حدود 2 ماه كسي ازم خبري نداشت همه نگرانم بودند.اما برگشتم كلا آدم شوخ طبعي بودم هميشه شوخي و خنده ام به راه بود
بار دوم كه از عراق برگشتم فرق كرده بودم، ديگر از آن همه شوخ طبعي چيزي مشاهده نمي شد.پريشان بود ... نگران بود...
بار سوم كه رفتم ديگه برنگشتم !!!
به روایت از همرزمم :
يك شب آمدم مسجد ،گفتم داوود را كشتند.همه فكر كردند شوخي مي كنم اما قسم خوردم و گفتم: در درگيري نجف با آمريكاهايي كه قصد ورود ادوات نظامي به داخل حرم اميرالمومنين (ع) را داشتند ،درگير شديم . داوود هم شهيد شد
يكي از همرزمان داود كه جانباز شده بود مي گفت: در عراق كه بوديم به داود گفتم چه آرزويي داري؟ جواب داد مثل سيد الشهدا وقتي شهيد مي شوم سر در بدن نداشته باشم و مانند شهداي گمنام جنازه ام برنگردد
داوود عزيزترين دارايي خودش يعني جانش را براي خدا و در راه خدا از دست داد خدا هم آرزوي او را اجابت كرد، تركش خمپاره اي كه بهش اصابت كرد سرش را جدا كرد و وقتي شهيد شد سر در بدن نداشت
پيكرش هم كه كه برنگشت و مادرش چشم انتظارش مانده .. همرزمی مي گفت چند بار صلوات نذر كرد پرسيدم چرا اينقدر صلوات نذر كردي از جنگ مي ترسي؟!!! داوود گفت: نذر كردم كه به معركه جنگ برسم...
داوود كه شهيد شد شهيد حسام ذوالعلي غبطه مي خورد چرا اين بار كنارش نبود.
داود تا لحظه ی شهادتش سلاحی نداشت! چون سلاح کم بود به او که جوان تر بود سلاح نرسید! اما داود در تمام صحنه ها حاضر بود و در آوردن مهمات و تجهیزات به بچه ها کمک می کرد.
شب قبل از شهادتش با هم در حرم مولی امیرالمؤمنین(ع) نشسته بودیم؛ ازش پرسیدم دوست داری چه جوری شهید بشی؟
گفت منظورت چیه؟!
گفتم: یک تیر وسط پیشانی.... یا اول زخمی بشی و مثل اباعبدالله ... یک هزار و سیصد و پنجاه زخم بعد سر از تنت جدا کنند؟!
در حالی که هر دو به شدت منقلب بودیم... گفت: "دوست دارم مثل اباعبدالله(ع) بی سر بشم و مثل حضرت زهرا غریبانه دفن بشم!"
صبح روز ٢٣ مرداد ٨٣ بلندگوهای حرم اعلام کردند که تانک های آمریکایی از سمت وادی السلام در حال پیشروی هستند!
با دوستان ایرانی حرکت کردیم به سمت وادی السلام؛ به داود گفتم: تو که سلاح نداری، برای چی میایی جلو؟!
جواب داد: اگر سلاح از دست شما افتاد، من بر می دارم!
با جمع دوستان ایرانی، خود را به وادی السلام رساندیم؛ ولی قبل از هر اقدامی، مورد اصابت گلوله ی تانک قرار گرفتیم و من در دم بیهوش شدم و زمانی که داشتند زخمهای من را پانسمان می کردند، در حرم امیرالمؤمنین(ع) به هوش آمدم
ابوالقاسم بالای سرم آمد؛ پرسیدم چی شد ابوالقاسم؟
گفت: داود شهید شده و از سرش هیچی پیدا نکردیم! گفتم این چیزی بود که خودش می خواست...
خب دوستان بزرگوارم 😊
سرانجام من هم درتاریخ ۱۳۸۳/۵/۲۳ جلوی حرم امیرالمومنین با گلوله مستقیم تانک های آمریکایی به آرزوم رسیدم وبه شهادت رسیدم ✋
این جا هم مزارمه
نجف اشرف، وادی السلام😊 ✋
نجف اشرف تشریف آوردید خوش حال میشم بهم سربزنید
شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم
و علی الخصوص
🌼شهید داود اسماعیلی 🌼
🌷 صلوات بر محمد و آل محمد 🌷
✨ التماس دعای فرج ✨
تکاوران جنگ نرم
گردان دوم امام علی (ع)
تیپ ۸ الحشد الشعبی نجف