eitaa logo
کانال انتظار
4هزار دنبال‌کننده
13.2هزار عکس
14.9هزار ویدیو
86 فایل
کانال در ذیل قرارگاه مطالبات مقام معظم رهبری با هدف تبیین دستاوردهای نظام مقدس جمهوری اسلامی درحوزه های مختلف سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی ومذهبی فعالیت مینماید کپی مطالب با ذکر صلواتی نذر ظهور آزاد میباشد @Zohoremahdi خادم کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎊 آغاز پیاده‌روی در مسیر‌های منتهی به کربلای معلی در آستانۀ نیمۀشعبان جمعی از زائران عراقی با پای پیاده به سوی کربلا می‌روند. مسئولان عراقی معتقدند که تعداد زائران نیمۀشعبان امسال به بیش از ۳.۵ میلیون نفر می‌رسد.
پوستر | سربازان آماده‌اند ◽️خوبان برای آمدنش به صف شده‌اند 🤝 بیا و سرباز امامت شو
امام زمان 039.mp3
3.17M
استاد_شجاعی صوتی فوق‌العاده تاثیر گذار ------------------------------------- 🌺
نیمه شعبان مبارک💐🎊🎉
میلاد امام زمان(عج)مبارک باد.💐🎊🎉
ولادت حضرت قائم(عج) مبارک باد.💐🎊🎉
ولادت حضرت قائم عجل الله مبارک😍🌺💐🎉🎊
میلاد مهدی موعود(عج) مبارک باد.💐🎊🎉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌌 🔹 نذار که عادت بکنیم به غربت فراق تو 🔹دنیا می‌فهمه آخرش باید بیاد سراغ تو...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💞شد نیمه ی شعبان 🎉و جهان گشت جوان 💞از مقدم پاک آن ولی سبحان 🎊آن پرده نشین کاخ وحدت امروز 💞بنمود رخ از پرده و گردید عیان 🎉ولادت با سعادت حضرت مهدی صاحب الزمان(عج) بر شما مبارک🌸🎊🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انجمن حجتیه ؛ انتظار فرج به مقصد کج یکی از بهترین کلیپ‌هایی که می‌تواند انحراف این فرقه‌ی انحرافی را به تصویر بکشد، همین است؛ فرقه‌ای به سرکردگی شیخ محمود حلبی که تصویرش بالای سر آن فرد قاب شده! طرفداران انجمن، همواره از قبل انقلاب هیچگاه حاضر به هزینه دادن و ایستادگی بابت فعالیت‌های مبارزاتی و اقامه‌ی حدود الهی نبوده و نیستند و صرفا مدعی کار فرهنگی‌اند؛ آن هم از جنس بی‌خاصیت، تا جایی که حتی مجوز فعالیت فرهنگی آن‌ها را ساواک صادر می‌کرد! بعد از انقلاب و افشاگری‌های تند امام‌خمینی(رحمة الله علیه) علیه این فرقه، کمی از فعالیت‌های آشکارشان کاسته شد اما بعدها با چهره‌ای منافق‌صفتانه به گسترش تشکیلات‌شان، مخصوصا در قشر مذهبی‌ پرداختند؛ و امروز مانند موریانه‌ای به جان پایه‌های اعتقادی و ایمانی مردم نسبت به مبانی و آرمان‌های نظام‌اسلامی افتاده‌اند و تردید ایجاد می‌کنند! ✍محمد جوانی ✌️ ✌️ 🆔کانال در انتظار ظهور @dar_entezar_zohor313
عاشقانی که مدام از فرجت می گفتند عکسشان قاب شد و از تو نیامد خبری...❤️ سال ۱۴۰۰ 💚
🔺 اين برف كه مانند نگين مي‌ريزد 🔺 بـر پـاي امـام آخـــريـن مـي‌ريـزد 🔺 نُقلی است كه از يمن وجود مهدي 🔺 بـر روي سر اهــل زمـيـن مـي‌ريـزد 🌺 اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب الکبری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیمه‌شعبان متفاوت کابل ▪️شیعیان افغانستان پای کار امام زمان(عج) 🔹ویدئوی اختصاصی تسنیم | با فرارسیدن نیمه شعبان شیفتگان ولایتمدار در افغانستان حال و هوای دیگر دارند و با برگزاری جشن‌هایی با شکوه، میلاد حضرت مهدی(عج) را گرامی داشتند. 🔹بی‌قراران ظهور امام عص(عج) در افغانستان با برگزاری مراسم‌های جشن و سرور در میلاد عدالت‌گستر عالم دست به دعا بلند کرده و ظهور یگانه منجی عالم بشریت، حضرت بقیه الله العظم مهدی موعود(عج) را آرزو می‌کنند. 🔹این مراسم در مساجد و تکایای ولایت‌های مختلف در افغانستان با برنامه‌هایی ویژه‌ای همچون مدیحه سرایی توسط مداحان اهل بیت علیهم‌السلام، سرود و تواشیح، پذیرایی با شربت و شیرینی، اهداء جوایز و دیگر اعمال نیک و پسندیده برگزار می‌شود.
💛امام زمان ارواحنا فداه در بیان امام سجاد علیه السلام برتری منتظران آخر الزمان از کل مردم همه دورانها: 🔵 امام سجاد علیه السلام در رابطه با ظهور و انتظار می فرمایند: 🌕 ای ابوخالد، آنانکه در عصر غیبت زندگی می کنند و به امامت حضرت مهدی عج عقیده دارند و در انتظار ظهور او به سر می برند، از مردم هر عصر و روزگاری برتر و بالاترند؛ چرا که خداوند از عقل و درک و معرفت به اندازه ای به آنها عطا فرموده که عصر غیبت برای آنان مانند عصر حضور امام است. خداوند، آنان را در آن زمان چون مجاهدان صدر اسلام که با شمشیر در رکاب حضرت رسول ص می جنگیدند قرار داده است. آنان در حقیقت برگزیدگان مخلص و شیعیان راستین و دعوت کنندگان مردم به سوی خدا در نهان و آشکارند». 📚 کمال الدین، شیخ صدوق، ص ۳۲۰ 🌸🌸🌸 علیه السلام ارواحنا فداه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیمه شعبان مظهر امید به آینده است.. رهبر عزیز انقلاب : مطمئن باشید این وضع عوض خواهد شد.. مطمئن باشید این فضای ظلم و جوری که در دنیا مشاهده می‌کنید تغییر خواهد کرد.. بدون تردید..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مناجات فوق العاده زیبا با امام زمان علیه السلام با نوای سید حجت بحرالعلومی شعر از قاسم صرافان
🦇میان هجوم خفاش‌ها، در انتظار عطر نرگس هستیم☀️
🔴🔵 خاک مالی 🌕 نقل می‌کنند که شاه عباس وقتی میدان نقش جهان را می‌ساخت، دم دمای غروب خودش می‌رفت و مزد کارگران را می‌داد. کارگران هم برای دیدن شاه و هم برای گرفتن پول صف می‌کشیدند و خوشحال و قبراق مدت‌ها در صف می‌ماندند تا از دست شاه پول بگیرند. در این میان عده‌ای بودند که کار نکرده بودند و روی خاک غلت می‌زدند و لباس‌های خود را خاکی می‌کردند و در صف می‌ایستادند تا بدون زحمت کشیدن حقوق دریافت کنند. وقتی نوبت به آنان می‌رسید، سر کارگرانِ عصبانی که کار نکرده‌های رند را خوب می‌شناختند، به پادشاه ندا می‌دادند و کارگران خاک‌مالی‌شده را با فحش و بد و بی‌راه بیرون می‌انداختند أمّا شاه عباس آن‌ها را صدا می‌زد و به آن‌ها نیز دستمزد می‌داد و می‌گفت: من پادشاهم و در شأن من نیست که اینان را ناامید برگردانم! 🌹یا صاحب الزمان! مدت‌هاست در بساط شما خودمان را خاک‌مالی کرده‌ایم! گاهی در ،گاهی جمعه‌ها، گاهی در زیارت و گاهی در قنوت نماز، دعای‌تان کرده‌ایم! می‌دانیم این کارها کار نیست و خودمان می‌دانیم کاری نکرده‌ایم ولی خوب یاد گرفته‌ایم خودمان را خاک مالی کنیم و در صف، منتظر بمانیم تا دستمزد دریافت کنیم. ای پادشاه مُلک وجود! این دست‌های نیازمند، این چشم‌های منتظر این نگاه‌های پرتوقع، گدای یک نگاه شمایند! یک نگاه! از همان نگاه‌های لطف آمیز که به کارکرده‌های با إخلاص‌تان روا می‌دارید. ↬🌸🌿
💢 🌹 قسمت پنجم 💠 و صدای عباس به‌قدری بلند بود که حیدر شنید و ساکت شد. احساس می‌کردم فکرش به‌هم ریخته و دیگر نمی‌داند چه کند که برای چند لحظه فقط صدای نفس‌هایش را می‌شنیدم. انگار سقوط یک روزه و و جاده‌هایی که یکی پس از دیگری بسته می‌شد، حساب کار را دستش داده بود که به‌جای پاسخ به هشدار عباس، قلب کلماتش برای من تپید :«نرجس! یادت نره بهم چه قولی دادی!» 💠 و من از همین جمله، فهمیدم فاتحه رسیدن به را خوانده که نفسم گرفت، ولی نیت کرده بودم دیگر بی‌تابی نکنم که با همه احساسم خیالش را راحت کردم :«منتظرت می‌مونم تا بیای!» و هیچکس نفهمید چطور قلبم از هم پاشید! این انتظار به حرف راحت بود اما وقتی غروب رسید و در حیاط خانه به جای جشن عروسی بساط تقسیم آرد و روغن بین مردم محله برپا بود تازه فهمیدم درد جدایی چطور تا مغز استخوانم را می‌سوزانَد. 💠 لباس عروسم در کمد مانده و حیدر ده‌ها کیلومتر آن طرف‌تر که آخرین راه دسترسی از هم بسته شد و حیدر نتوانست به آمرلی برگردد. آخرین راننده کامیونی که توانسته بود از جاده کرکوک برای عمو آرد بیاورد، از چنگ گریخته و به چشم خود دیده بود داعشی‌ها چند کامیون را متوقف کرده و سر رانندگان را کنار جاده بریده‌اند. 💠 همین کیسه‌های آرد و جعبه‌های روغن هم دوراندیشی عمو و چند نفر دیگر از اهالی شهر بود تا با بسته‌شدن جاده‌ها آذوقه مردم تمام نشود. از لحظه‌ای که داعش به آمرلی رسیده بود، جوانان برای در اطراف شهر مستقر شده و مُسن‌ترها وضعیت مردم را سر و سامان می‌دادند. 💠 حالا چشم من به لباس عروسم بود و احساس حیدر هر لحظه در دلم آتش می‌گرفت. از وقتی خبر بسته شدن جاده کرکوک را از عمو شنید، دیگر به من زنگ نزده بود و خوب می‌فهمیدم چه احساس تلخی دارد که حتی نمی‌تواند با من صحبت کند. احتمالاً او هم رؤیای را لحظه لحظه تصور می‌کرد و ذره ذره می‌سوخت، درست مثل من! شاید هم حالش بدتر از من بود که خیال من راحت بود عشقم در سلامت است و عشق او در داعش بود و شاید همین احساس آتشش زده بود که بلاخره تماس گرفت. 💠 به گمانم حنجره‌اش را با تیغ بریده بودند که نفسش هم بریده بالا می‌آمد و صدایش خش داشت :«کجایی نرجس؟» با کف دستم اشکم را از صورتم پاک کردم و زیرلب پاسخ دادم :«خونه.» و طعم گرم اشکم را از صدای سردم چشید که بغضش شکست اما مردانه مقاومت می‌کرد تا نفس‌های خیسش را نشنوم و آهسته زمزمه کرد :«عباس میگه مردم می‌خوان کنن.» به لباس عروسم نگاه کردم، ولی این لباس مقاومت نبود که با لب‌هایی که از شدت گریه می‌لرزید، ساکت شدم و این‌بار نغمه گریه‌هایم آتشش زد که صدای پای اشکش را شنیدم. 💠 شاید اولین بار بود گریه حیدر را می‌شنیدم و شنیدن همین گریه غریبانه قلبم را در هم فشار داد و او با صدایی که به‌سختی شنیده می‌شد، پرسید :«نمی‌ترسی که؟» مگر می‌شد نترسم وقتی در محاصره داعش بودم و او ترسم را حس کرده بود که آغوش لحن گرمش را برایم باز کرد :«داعش باید از روی جنازه من رد شه تا به تو برسه!» و حیدر دیگر چطور می‌توانست از من حمایت کند وقتی بین من و او، لشگر داعش صف کشیده و برای کشتن مردان و تصاحب زنان آمرلی، لَه‌لَه می‌زد. 💠 فهمید از حمایتش ناامید شده‌ام که گریه‌اش را فروخورد و دوباره مثل گذشته مردانه به میدان آمد :«نرجس! به‌خدا قسم می‌خورم تا لحظه‌ای که من زنده هستم، نمی‌ذارم دست داعش به تو برسه! با دست (علیه‌السلام) داعش رو نابود می‌کنیم!» احساس کردم از چیزی خبر دارد و پیش از آنکه بپرسم، خبر داد :«آیت‌الله سیستانی حکم داده؛ امروز امام جمعه اعلام کرد! مردم همه دارن میان سمت مراکز نظامی برای ثبت نام. منم فاطمه و بچه‌هاشو رسوندم و خودم اومدم ثبت نام کنم. به‌خدا زودتر از اونی که فکر کنی، محاصره شهر رو می‌شکنیم!» 💠 نمی‌توانستم وعده‌هایش را باور کنم که سقوط شهرهای بزرگ عراق، سخت ناامیدم کرده بود و او پی در پی رجز می‌خواند :«فقط باید چند روز مقاومت کنید، به مدد (علیه‌السلام) کمر داعش رو از پشت می‌شکنیم!» کلام آخرش حقیقتاً بود که در آسمان صورت غرق اشکم هلال لبخند درخشید. نبض نفس‌هایم زیر انگشت احساسش بود و فهمید آرامم کرده است که لحنش گرم‌تر شد و هوای به سرش زد :«فکر می‌کنی وقتی یه مرد می‌بینه دور ناموسش رو یه مشت گرگ گرفتن، چه حالی داره؟ من دیگه شب و روز ندارم نرجس!» و من قسم خورده بودم نگذارم از تهدید عدنان باخبر شود تا بیش از این عذاب نکشد... ادامه دارد ... نویسنده فاطمه ولی نژاد
سخنرانی.mp3
37.45M
💠 جشن بزرگ 🗓 ۰۵ اسفندماه ۱۴۰۲ 🎙