eitaa logo
ظهور نزدیک است
173 دنبال‌کننده
748 عکس
2.8هزار ویدیو
2 فایل
سلام این کانال درجهت فرمان مقام معظم رهبری مبنی برجهاد تبیین راه اندازی شده است . جهت بیان هرگونه انتقاد و پیشنهادی به پیوی مراجعه فرمایید👇🏻 مدیر: @Eshaghian_ebrahim
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کشور امام زمان(عج) 🔹رهبر انقلاب: سید ما، مولای ما، دعا کن برای ما؛ صاحب ما توئی؛ صاحب این کشور توئی؛ صاحب این انقلاب توئی؛ پشتیبان ما شما هستید؛ ما این راه را ادامه خواهیم داد.
کانال کمیل قسمت سی وسوم تنها صدایی که سکوت مرموز کانال را می شکست ، نوای نوحه های ابراهیم هادی بود. او با صدای زیبای خود، به یاران بی رمق کانال جان تازه ای می داد. زمرمه های ابراهیم، در میان خون و جراحت و تشنگی و گرسنگی، آرام بخش بود. صدای روضه ی مادر پهلو شکسته ی او به اصحاب کانال قدرت پرواز و اوج گرفتن می داد. با این نغمه ها زندگی دوباره در کانال جریان می گرفت و همه به تکاپو می افتادند. هنگام اذان ابراهیم ، آن هایی که هنوز اندک توانی در بدن داشتند، خود را به دیوار کانال می رساندند تا به مدد و یاری دیوار، از جا برخیزند و نماز را اقامه کنند. مجروحان اما، با حالتی ملکوتی تر، به سختی خود را به سمت قبله می چرخاندند و پیشانی خونین و زردشان را به نشانه ی عمق و بندگی، بر خاک کانال می گذاشتند. به راستی که خداوند برای آفرینش چنین انسان هایی به فرشتگان خود مباهات می کرد! شاید هم در آن لحظه دریچه ای از آسمان بر روی کانال گشود بود تا همه ی فرشتگان و ملکوتیان، این خضوع و خاکساری را در زمین ببینند و به راز احسن الخالقین خداوند پی ببرند! بعد از نمازها ، بچه ها با شنیدن صوت زیبای قرآن سید جعفر طاهری، دلشان دوباره گرم می شد و به حقانیت خود یقین پیدا می کردند. بعضی بچه ها همراه سید جعفر مشغول تلاوت می شدند و آرام آرام اشک می ریختند. عده ای دیگر هم مداد یا خودکاری پیدا کرده بودند و بر روی هر چیزی که می شد نوشت، وصیت نامه می نوشتند. هر کس دعایی را در گوشه کانال زمزمه می کردند و اشک می ریختند. بعضی هم آرام آرام نوحه می خواندند و اشک می ریختند. صدای زمرمه ی دعاها با ناله ها ی بچه ها به هم می آمیخت و قیامتی برپا شد. اسیر سودانی وقتی قرآن خواندن بچه ها را دید، در کمال بهت و ناباوری گفت: «مگر شما هم قرآن می خوانید؟! به ما گفته اند شما به جنگ آتش پرستان می روید!» آن اسیر وقتی به مسلمان بودن بچه ها یقین پیدا کرد ، با اصرار از بچه ها می خواست که او را به عقب ببرند، زیرا دیگر حاضر به ادامه ی خدمت در ارتش عراق نبود پایان قسمت سی وسوم
🏴 شهادت امام جعفر صادق علیه السلام تسلیت باد
💥 جهاد تبیین ... بصیرت یعنی چی؟ خوارج عبدالله و همسر باردارش را در مسیر بصره به کوفه دستگیر کردند، وی از شیفتگان حضرت علی (ع) بود، یکی از نزدیکان عبدالله که در بالای درخت نخلی پنهان شده بود و ماجرا را تماشا می‌کرد می‌گوید که دیدم : خوارج سر عبدالله را جدا می کنند سپس شکم زن باردار او را با شمشیر پاره کرده و جنین از شکم مادر بیرون آورند و سرجنین را هم با شمشیر جدا نمودند ، به چه جرمی ؟ به جرم عشق به علی (ع) ، بعد کنار آب رفته و وضوگرفتند. - راوی می گوید : آنقدر نمازشان طولانی بود که بالای درخت نزدیک بود خوابم ببرد. بعد خرمایی از درخت نخل به زمین می افتد ، یکی از خوارج خرما رو برداشته و بدهان می برد، که یکی دیگر از خوارج سرش فریاد می کشد و می گوید که چه می کنی مردک از کجا می دانی که صاحب درخت راضی است؟ مرد خرما را از دهان بیرون انداخت...(این بصیرتشان بود) به مال حرام حساس بودند ، نماز طولانی میخواندند ، اما بصیرت نداشتند ، تحلیل سیاسی نداشتند . جنگ صفین شمشیر به روی امام جامعه کشیدند و علی علیه السلام رو مجبور به حکمیت کردند و بعد از حکمیت هم که دیدند فریب خوردند باز ، رو در روی ولایت ایستادند ، قاتل علی(ع) کافر نبود ... ، ابن ملجم زمانی در کنار علی (ع) شمشیر می زد ، پس از به  خلافت رسیدن علی (ع) با او بیعت کرد ، در جنگ جمل در کنار او جنگید ، اما پس از جنگ صفین و پایان حکمیت به خوارج  پیوست. او در جنگ نهروان با علی (ع) نبرد کرد و از معدود افراد بازمانده از این جنگ بود ، امام صادق (علیه السلام) فرمودند : تاصبح قیامت ملائکه ابن ملجم رالعن می‌کنند. فاصله حق و باطل این گونه بهم نزدیک است. سابقه دار بودن و کنار امام علی (ع) بودن دلیل برسعادت نیست باعلی(ع) ماندن هنراست. تاریخ و سرگذشت صحابه دراسلام راکه بخوانیم امروز را بهتر می توانیم درک کنیم... *با بصیرت باشیم .* پشت پرده یک دروغ تاریخی : معروف است هویدا در دادگاه انقلاب درباره عملکرد خود به قاضی میگوید : در دوران مسئولیت من، قیمت خودکار بیک ثابت بود و همیشه ۵ ریال . سلطنت طلبها حالا با فراموشی بعضی میگویند : «ای داد بیداد! حیف! چرا بجای اعدام، کسی از او نپرسید رمز موفقیت تو چه بود؟!» اتفاقا از او پرسیدند که چطور چنین حرفی میزنی . تو تورم را از ۳ درصد در عرض سیزده سال به ٢۵ درصد رساندی؟ قیمت غذا و مسکن ٢۵ برابر شده! هویدا می گوید دقت کنید: من غذا و ملک را نگفتم ، *من خودکار را گفتم چون کسی درس نمیخواند کسی خودکار نمیخرید* این بود رمز مدیریت و عوام فریبی شاه و من . با یک خودکار و موز دادن در مدرسه کاری میکردیم که هیچکس نپرسد روزی۶ میلیون بشکه نفت کجا میرود؟ بله، تاریخ را با دروغ به مضحکه نکشید ... هویدا را خود شاه بجرم فساد مالی دستگیر کرد و وقتی شاه در دی۵٧ از ایران فرار کرد ،غذای سگش را برد ولی هویدا را نبرد. نگذارید به شما دروغ بگویند . وقتی گرگ حمله می‌کند ، با صدای بلند حمله می‌کند و فرصتی برای واکنش دارید. اما وقتی موریانه هجوم می‌آورد، از همان ابتدا مخفیانه و بی سروصدا از ریشه به جان دارایی‌تان می‌افتد. *ایستادن در برابر گرگ، شجاعت می‌خواهد و دفع خطر موریانه بصیرت!* "بصیرت" سواد نیست "بینش" است *بصیرت، یعنی اینکه نگاهت به "شخصیت"ها نباشد، بلکه همواره به "شاخص"ها باشد.* بصیرت، یعنی اینکه بدانی حتی مسجد می‌تواند "مسجد ضِرار" باشد و پیامبر(ص) آن را خراب کند. بصیرت، یعنی اینکه بدانی جانباز صفین می‌تواند قاتل حسین(ع) در کربلا باشد! بصیرت ، یعنی اینکه بدانی در جنگ با فتنه نمی‌توانی آغازگر باشی اما وقتی شروع کردید باید آن را از ریشه بدر آورید. بصیرت، یعنی اینکه" مالک اشتر"ها را تندرو ، و "ابوموسی اشعری"ها را به اعتدال نشناسی . بصیرت، یعنی اینکه بدانی معاویه ها ، به سست عنصرهای سپاهِ علی(ع ) دل بسته‌اند . بصیرت یعنی اینکه بدانی : تاریخ تکرار می‌شود نه با جزئیاتش، بلکه با خطوط کلی‌اش . چراحضرت علی(ع) دنبال عمار می‌گشت؟ چون عمار کسی بود که بصیرت داشت، دشمن شناس بود ، امام شناس بود، جبهه شناس بود ، هر جا که حس میکرد باید روشنگری بکند همانجا آتش به اختیار عمل میکرد ، هر جا با شبهه ای مواجه میشد سریعا اقدام میکرد . در آتش به اختیار : *اول از همه باید جبهه رابشناسیم* *دوم افراد خودی را از دشمن تشخیص بدهیم.* در جبهه جنگ یک تک تیرانداز ماهر هر چند هم خبره باشد اگر جبهه را نشناسد و جهت را اشتباه بگیرد تیرش را به هدف خواهد زد، اما به سینه افراد خودی! چون جبهه را بلد نیست . چون جهت را نمیشناسد و فقط در تیراندازی مهارت دارد! *به فرموده رهبری ، آتش به اختیار یعنی یک کار درست و تمیز ارائه دادن*. دقت کنید هر چند مالک اشتر شما ماهر باشد در جنگاوری ، ولی وقتی عمار را زدند مالک مجبور به عقب نشینی شد . یعنی اگر عمار نباشد مالک باید برگردد . درصفین دشمن تاعمار
28.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥نماهنگ مازندرانی «بهار دل‌ها» درباره عج🎙حاج محمدرضا بذری
زیارت آل یاسین. سید حجت بحرالعلوم.mp3
19.46M
صوت قرائت زیارت با سرعت مناسب برای قرائت
🔵 چهار دعای بسیار مهم توصیه شده (ع) برای منتظران آخر الزمان 1⃣ دعای عهد 🔹 امام صادق علیه السلام فرمودند: 🔺 هر که چهل صبح دعای عهد را بخواند از یاران قائم ما باشد و اگر پیش از ظهور آن حضرت از دنیا برود، خدا او را از قبر بیرون آورد که در خدمت آن حضرت باشد و حق تعالی به هر کلمه آن هزار حسنه، او را کرامت فرماید و هزار گناه از او محو کند. 2⃣ دعای غریق 🔹امام صادق علیه السلام فرمودند: زماني ميرسد که امام هدايتگر ونشانه آشکاري نباشد ازحيرت وسرگرداني آن دوره کسي نجات پيدا نميکند مگر کسي که به خواندن دعاي غريق مداومت کند: 🔴 یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ 📚 کمال الدین جلد ۲ ص ۳۵۱ 3⃣ دعای معرفت 🔹 امام صادق علیه السلام فرمودند: بامداومت بر اين دعا معرفت امام عصر را از خداوند طلب نماييد: 🔴 اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسکَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينى 📚 اصول کافی جلد ۱ ص ۳۳۷ 4⃣ صلوات همراه با عجل فرجهم 🔹 امام صادق عليه السلام فرمودند: هر کس بعد از نماز صبح و ظهر ، در روز جمعه و ديگر روزها بگويد : 🔴 أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ ، وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ نمي‏ميرد تا اين که حضرت قائم مهدي(صلوات اللَّه عليه) را درک کند. 📚 مصباح المتهجّد ص ۳۶۸ #اللهــم_عجل_لولیــڪ_الفــرج
کانال کمیل قسمت سی وچهارم ابراهیم گفت: دیگر کانال، جایی برای ماندن نیست. باید هر جور شده امشب به سمت تپه های دوقلو عقب نشینی کنیم. آن روز هفتاد مجروح بدحال داخل کانال بودند که نمی توانستند به عقب بروند. هنگامی که نیروها در حال پراکنده شدن بودند، نوجوانی کم سن و سال از ابراهیم سوالی عجیبی پرسید: آیا مجروحان نیز می توانند با ما عقب بیایند؟! اگر نتوانیم آنها را به عقب ببریم، سرنوشت آنها چه می شود؟! اگر بعثی ها بیایند، مثل مجروحان قبل، آنها را با تیر خلاص به شهادت می رسانند!؟ همه نفرات بهت زده یکدیگر را نگاه می کردند. هیچ جوابی برای این پرسش نبود. ابراهیم به آن نوجوان گفت: شما به مجروحان کاری نداشته باش، من خودم پیش آنها هستم. آن نوجوان با صلابت خاصی گفت: پس من هم می مانم و از مجروحان تا آخرین قطره ی خونم مراقبت می کنم. تصمیم گیری سختی برای دیگران بود. چهار روز تشنگی، گرسنگی، خستگی و محاصره ی توان همه را بریده بود. یکی دیگر در گوشه ای از کانال گفت: من هم می مانم. بالاخره سالم ترها که می توانستند جان خود را بردارند و از مهلکه نجات پیدا کنند، یک صدا فریاد ماندن سر دادند. ابراهیم که انگار از این تصمیم بچه ها خوشحال شده بود با صدای بلند گفت: همه مرد و مردانه می مانیم و مقاومت می کنیم. بعد مکثی کرد و گفت: ولی بچه ها، شاید تا آخرین لحظه کسی نتواند به کمک ما بیاید. فکر همه چیز را کرده اید؟! آب نداریم، غذا نداریم، مهمات نداریم، شهادت در یک قدمی ماست. آیا شما آماده اید؟! انگار جان دوباره ای به نیروها بخشیده شد. ایثار و مردانگی، فضای کانال را پر از عشق و معرفت کرد. همه می خواستند بر عهدی که بسته بودند وفادار بمانند. اسیران بعثی در فهم این ایثار در تحیر مانده بودند. حتی در کانال، آنهایی که جراحت کمتری داشتند، حاضر به عقب نشینی نبودند. می گفتند: ما اینجا می مانیم و تا زمانی که مجروحان را به عقب نبرده ایم، از اینجا تکان نمی خوریم!. پایان قسمت سی وچهارم