🏴 دستیابی به ایمان
▪️ این ﴿لِقَوْمٍ یؤْمِنُون﴾، ﴿لِقَوْمٍ یعْقِلُونَ﴾، ﴿لِقَوْمٍ یتَفَكَّرُونَ﴾[1] این قوم شناسنامه ای نیست؛ نظیر عرب و عجم و ایرانی و غیر ایرانی. وجود مبارک حضرت کاری که می کند: ﴿یزَكِّیهِمْ﴾، چون علّت غائی مقدّم بر معلول است ولو معلول مقدّمه اوست ﴿وَ یعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلاَلٍ مُبِینٍ﴾،[2] مبادا کسی بگوید که ما که استعدادمان کم است! ما که سوابق خوبی هم نداریم! نخیر، این همه بتپرست ها را وجود مبارک حضرت سلمان و اباذر کرد، پس می شود! سالیان متمادی اینها بت پرستیدند، پس هیچ کس نباید ناامید باشد. وقتی این ﴿إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ﴾[3] را به اینجاها درآورد چرا ما نباشیم؟!
▪️ فرمود: ﴿وَ آخَرِینَ مِنْهُمْ﴾،[4] در جریان آخرین، عده ای در محضر حضرت نشسته بودند که #سلمان هم در خدمت حضرت نشسته بود، به حضرت عرض کردند یا رسول الله! این آخرین چه کسانی هستند؟ حضرت دست مبارک را روی دوش سلمان گذاشت یا به سلمان اشاره کرد فرمود او و قوم او. اینها هستند که «لَوْ كَانَ الْإِیمَانُ مَنُوطاً بِالثُّرَیا»،[5] نه تنها علم! «لَتَنَاوَلَهُ رِجَالٌ مِنْ ْ هَؤُلَاء»، البته چندین ضبط است، یا «رِجَالٌ مِنْ فَارِس»؛ حضرت فرمود ایمان اگر در آسمان ها هم باشد #ایرانی_ها به دنبال آن می روند. تنها علم نبود! این روایتی که از حضرت نقل کردند سخن از ایمان است. این خیلی برتر از آن است که فرمود: «اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّین»،[6] چون آنجا مقدمه است اینجا خود هدف است. اگر ما این چنین استعدادی را داریم چرا نرویم استفاده و نکنیم؟! اینکه لبان مطهّرش جز حق نمی گوید، می فرماید اگر ایمان در آسمان ها باشد ایرانی به او دست پیدا می کند، چرا ما نباشیم؟ چرا خودمان را ارزان بفروشیم؟ این #استعداد را خدا به ما داد، فرمود: «لَوْ كَانَ الْإِیمَانُ مَنُوطاً بِالثُّرَیا لَتَنَاوَلَهُ رِجَالٌ مِنْ هَؤُلَاء».
[1] . سوره یونس، آیه24؛ سوره رعد، آیه3؛ سوره نحل، آیات11 و69؛ سوره روم، آیات21 و42؛ سوره جاثیه، آیه13.
[2] . سوره جمعه، آیه2.
[3]. سوره توبه، آیه28.
[4] . سوره جمعه، آیه3.
[5]. تفسیر نور الثقلین، ج5، ص323.
[6]. روضة الواعظين و بصيرة المتعظين (ط - القديمة)، ج1، ص11.
#سالروز_وفات_سلمان_فارسی
#قوم_عاقل
#استعداد
#آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی
📚 درس تفسیر سوره مبارکه جمعه جلسه 2
تاریخ: 1397/01/15
🆔 @a_javadiamoli_esra
🏴 عطر مؤمن
▪️ این کسی که با قلم و بیان خود به این و آن نیش می زند، به تعبیر فردوسی فردا یک جامه پر از تیغ در بَرِ او می کنند.[1] این بیان لطیف را مرحوم حکیم فردوسی از این آیه گرفته که ﴿لَیسَ لَهُمْ طَعامٌ إِلاّ مِنْ ضَریعٍ﴾؛[2] فرمود اینهایی که تا زنده بودند به این و آن نیش می زنند، با رباخواری مال این و آن را برباید، نیش است دیگر، فرق نمی کند! حالا یا نیش سیاسی می زند یا نیش اقتصادی می زند یا نیش احتکار می زند یا نیش گران فروشی می زند به هر حال آزردن مردم است، اینها نیش است! این نیش می شود تیغ، وگرنه آن جا یک جنگل نکاشتند، آن جا جهنم هست، آتش هست، حرفی در آن نیست؛ اما این جا گازوئیل و هیزم نیاوردند، فرمود: ﴿وَ أَمَّا الْقاسِطُونَ فَکانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً﴾[3] آدم های ظالم همان هیزم جهنم هستند، از این آیه شفاف تر! فرمود ما جهنم داریم، آتش داریم، سوخت و سوز داریم، اما این چوب نسوز همین ها هستند، آنها که اهل قَسط هستند «قَسط» یعنی جور. قِسط و عدل کنار هم است، قَسط و جور در کنار هم، فرمود: ﴿وَ أَمَّا الْقاسِطُونَ فَکانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً﴾ ما هیزم داریم؛ اما از همین هاست، ما آن جا جنگل که درست نکردیم، البته اسرار دیگر، انحای دیگر جهنم هست که عقل ما نمی رسد، هر چه را کتاب و سنت فرمود «سمعاً و طاعتاً» ولی این مقدار را که می فهمیم، این مقدار را به صورت شفاف و روشن فرمود ظالمان هیزم جهنم هستند.
▪️ الآن مشکل اساسی ما این است که ما این قرآن را مثل یک سمعک می دانیم، مثل چشم مصنوعی می دانیم، مثل دندان مصنوعی می دانیم، مثل پای مصنوعی می دانیم در کنار زندگی ماست؛ اما وجود مبارک حضرت امیر که درباره عمار یاسر فرمود قرآن و دین از قَرن تا قدم او آمیخته شده است: «إِنَّ عَمَّاراً مُلِئَ إِیمَاناً مِنْ قَرْنِهِ إِلَی قَدَمِه»[4] همین است، ما قرآن هم داریم، دین هم داریم، اینها همسایه ما هستند!
▪️ هیچ کسی با عطر معطر نمی شود، این ظاهر با همسایه بیگانه است! خود مؤمن وقتی روح و ریحان شد به تعبیر سوره مبارکه «واقعه» ﴿فَأَمَّا إِن کانَ مِنَ المُقَرَّبِینَ ٭ فَرَوْحٌ وَ رَیحَانٌ وَ جَنَّتُ نَعِیمٍ﴾[5] او همیشه معطر است؛ ولی اگر درون این طور نشد یک مقدار عطر به لباس مالیدی، از کنار زباله هم گذشتیم یک بوی دیگر می گیرید. فرمود من شما را معطر می کنم: ﴿فَأَمَّا إِن کانَ مِنَ المُقَرَّبِینَ ٭ فَرَوْحٌ وَ رَیحَانٌ وَ جَنَّتُ نَعِیمٍ﴾ نه «فله روحٌ» که بگوییم «له» محذوف است، نه! ﴿فَرَوْحٌ وَ رَیحَانٌ وَ جَنَّتُ نَعِیمٍ﴾.
[1]. شاهنامه فردوسی، فریدون، بخش20؛ «اگر بار خار است خود کشتهای ٭٭٭ وگر پرنیان است خود رشتهای».
[2]. سوره غاشیه، آیه6.
[3]. سوره جن، آیه15.
[4]. بحار الأنوار (ط ـ بیروت)، ج29، ص405.
[5]. سوره واقعة، آیه88 و 89.
#سالروز_شهادت_عمار_یاسر_در_جنگ_صفین
#هیزم_جهنم
#جایگاه_قرآن
#آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی
📚 درس اخلاق
تاریخ: 1387/05/24
🆔 @a_javadiamoli_esra
🏴 خَرق حجاب
▪️ روزی کسی خدمت امام هادی (سلام الله علیه) آمد و گفت امروز یک روز نحسی بود، لباسم پاره شده و بدن من آسیب دیده، فرمود تو گناه خودت را به حساب ایام می گذاری؟! تو این جا نزد ما رفت و آمد می کنی، تو ایام را نحس می دانی؟! امروز چه تقصیری کرده؟! مشکلی پیدا کردی و این حادثه برای تو پیش آمد.[1] غرض این است که خود زمان نحس باشد، اثبات آن آسان نیست. همین زمانی که برای قوم عاد نحس بود برای حضرت هود و مؤمنان به او سعد بود، پیروزی آنها را نشان داد؛ وقتی پیروزی دین را نشان بدهد، برای پیغمبر آن عصر و برای مؤمنان آن عصر سعد می شود.
▫️ پرسش: آن حدیثی که از امام حسین (علیه السلام) نقل کردند که در کربلا فرمودند: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاء».[2]
▪️ پاسخ: بله، چون در آن سرزمین مقدّر بود که به این صورت حادثه پیش بیاید. خود وجود مبارک امیرالمؤمنین بیست سال قبل از جریان کربلا وقتی از صفّین می گذشتند تا بیایند به کوفه، به این سرزمین که رسیدند از اسب و مَرکب پیاده شدند با دست مبارک اشاره کردند «هَاهُنَا»[3] همین جاست! پیاده شدند دو رکعت نماز خواندند، این خاک را بو کردند. عرض کردند این جا چیست؟ فرمود: «مَصَارِعُ عُشَّاقٍ شُهَدَاءَ»، این را مرحوم محدّث قمی در همان سفینه نقل کرده: «مَصَارِعُ عُشَّاقٍ شُهَدَاءَ»؛[4] عاشقانی در این سرزمین می میرند، بیست سال قبل از جریان کربلا! وجود مبارک سیدالشهداء در دوم محرّم که وارد شد او هم فرمود «هَاهُنَا»؛[5] همین جاست! این به مناسبت آن حادثه ای که اتفاق می افتد این است؛ وگرنه همان سرزمین الآن خود آن خاک چندین حجاب از حجاب های آسمان را خَرق می کند، همین تربت است! خوردن همه خاک ها حرام است مگر این خاک برای شفا! همین خاک است که اگر انسان سجده کند، خیلی از حُجب را خَرق می کند. این به وسیله متمکّن است، در کنار او هم کفار در آن جا دفن هستند که گودالی از گودال های جهنم برای آنهاست.
▪️ غرض این است که درباره زمان و مکان اینکه ذاتاً این زمان بد است، ذاتاً این زمان خوب است، اثبات آن آسان نیست؛ اما درباره سعد و نحسِ ستاره ها، تأثیر ستاره ها این چنین است، عمل ما در نظام اثر دارد، نگفتند اگر فلان گناه زیاد بشود مرگ نابهنگام زیاد می شود؟ «كَثُرَ مَوْتُ اَلْفَجْأَة»![6] این طور نیست که ما در یک خلأ زندگی بکنیم، ما در همین عالم زندگی می کنیم، اینها کاملاً قابل قبول است، امکان آن را عقل ثابت می کند، خصوصیات آن را نقل بیان می کند؛ اما اثبات اینکه فلان زمان ذاتاً نحس است، این خیلی مشکل است.
[1]. تحف العقول، النص، ص482.
[2] . اللهوف علی قتلی الطفوف(ترجمه فهری)، النص، ص 81.
[3] . وقعه صفین، ص142.
[4] . سفینة البحار، ج6، ص691.
[5] . تسلیة المجالس و زینة المجالس (مقتل الحسین علیه السلام)، ج2، ص252.
[6] . الکافی(ط ـ الاسلامیه)، ج2، ص374؛ «إِذَا ظَهَرَ الزِّنَا مِنْ بَعْدِی كَثُرَ مَوْتُ الْفَجْأَةِ وَ إِذَا طُفِّفَ الْمِكْیالُ وَ الْمِیزَانُ أَخَذَهُمُ اللَّهُ بِالسِّنِینَ وَ النَّقْصِ وَ إِذَا مَنَعُوا الزَّكَاةَ مَنَعَتِ الْأَرْضُ بَرَكَتَهَا مِنَ الزَّرْعِ وَ الثِّمَارِ وَ الْمَعَادِنِ كُلَّهَا وَ إِذَا جَارُوا فِی الْأَحْكَامِ تَعَاوَنُوا عَلَى الظُّلْمِ وَ الْعُدْوَانِ وَ إِذَا نَقَضُوا الْعَهْدَ سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیهِمْ عَدُوَّهُمْ وَ إِذَا قَطَّعُوا الْأَرْحَامَ جُعِلَتِ الْأَمْوَالُ فِی أَیدِی الْأَشْرَارِ وَ إِذَا لَمْ یأْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ لَمْ ینْهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لَمْ یتَّبِعُوا الْأَخْیارَ مِنْ أَهْلِ بَیتِی سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیهِمْ شِرَارَهُمْ فَیدْعُوا خِیارُهُمْ فَلَا یسْتَجَابُ لَهُمْ».
#سعد_و_نحس_ایام
#سرزمین_کربلا
#تأثیر_عمل
#آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی
📚 درس تفسیر سوره مبارکه قمر
تاریخ: 1396/02/06
🆔 @a_javadiamoli_esra
💠 نصیحت خالصانه
🔹 این خطبه 216 را وجود مبارک حضرت امیر (سلام الله علیه) در جریان جنگ صفین ایراد فرمودند. حق «بالاصاله» از آن خداست و از همان حقی که «بالاصاله» از آن خداست خداوند بین خود و بین بندگانش حقوق متقابل قرار داد و از همان حقی که «بالاصاله» برای خداست بین آحاد مردم هم حقوق متقابل قرار داد؛ حق پدر بر فرزند، حق فرزند بر پدر، حق همسر بر همسر، حق زن بر شوهر، حق همسایه ها بر هم، حق مؤجر و مستأجر، حق کارگر و کارفرما، حقوق ﴿وَ الْجَارِ الْجُنُبِ وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ ﴾،[1] حق معلم بر شاگرد، حق شاگرد بر معلم و مانند آن. در همین قسمت که فرمود حقوق متقابل بین والی و رعیت از بهترین حقوق مردمی است، فرمود برای اینکه این حق عمل بشود همگان باید با اخلاص و نصیحت حافظ یکدیگر باشند. فرمود: «فَعَلَیكُمْ بِالتَّنَاصُحِ فِی ذلِكَ وَ حُسْنِ التَّعَاوُنِ عَلَیهِ»؛ با نصیحت، با خلوص مواظب باشید که نه حق کسی را از بین ببرید و نه اگر حق کسی از بین رفت شما بی طرف و ساکت بمانید. فرمود غیر از معصومین همه احتیاج به نصیحت دارند «فَلَیسَ أَحَدٌ ـ وَ إِنِ اشْتَدَّ عَلَی رِضَا اللَّهِ حِرْصُهُ وَ طَالَ فِی الْعَمَلِ اجْتِهَادُهُ ـ بِبَالِغٍ حَقِیقَةَ مَا اللَّهُ أَهْلُهُ مِنَ الطَّاعَةِ لَهُ»؛ هیچ کس نمی تواند بگوید من همه حقوق خدا را برآورده کردم و هیچ حقی خدا بر عهده من ندارد، هر چه هم تلاش و کوشش بکند چه در علم و چه در عمل باز هم ممکن است بعضی از حقوق الهی در ذمّه او باشد. پس هیچ کس نمی تواند این ادعا را بکند که من تمام حقوق را ادا کردم، پس اگر کسی به او نصیحت کرد او بدش نیاید. «وَ لكِنْ مِنْ وَاجِبِ حُقُوقِ اللَّهِ عَلَی عِبَادِهِ النَّصِیحَةُ بِمَبْلَغِ جُهْدِهِمْ وَ التَّعَاوُنُ عَلَی إِقَامَةِ الْحَقِّ بَینَهُمْ»؛ هم مواظب باشند کجا حق از بین رفت و هم در احیای آن حق یکدیگر را یاری و کمک کنند، این درباره بزرگان بود.
🔹 درباره کوچک ها هم فرمود شما هیچ کس را کوچک نشمارید! برای اینکه خدا در قلب هر کسی ممکن است مطلبی را القا بکند «وَ لاَ امْرُؤٌ ـ وَإِنْ صَغَّرَتْهُ النُّفُوسُ وَ اقْتَحَمَتْهُ الْعُیونُ ـ بِدُونِ أَنْ یعِینَ عَلَی ذلِكَ أَوْ یعَانَ عَلَیهِ»؛ هیچ کس را نمی شود تحقیر کرد که مگر حرف او اثر دارد یا مگر او هم چیزی می فهمد، به هر حال آدم گوش می دهد اگر نافع بود می پذیرد و اگر نافع نبود رها می کند. پس سخن هیچ کسی را نمی شود بدون تحقیق رد کرد یا سخن هیچ کسی را نمیشود بدون تحقیق به بی اعتنایی گذراند، حق خیلی مهم است!
[1]. سوره نساء، آیه36.
#لیله_الهریر_در_جنگ_صفین
#بهترین_حقوق_مردمی
#قبول_و_نکول_محققانه
#آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی
📚 درس اخلاق
تاریخ: 1388/10/03
🆔 @a_javadiamoli_esra
💠 شقاوت
▪️ اصرار عمروعاص این بود که حَکمیت را بر #حکومت_علوی تحمیل کند، یک؛ خود از طرف معاویه و حکومت معاویه حاکم بشود، دو؛ از طرف حضرت امیر (سلام الله علیه) ابوموسای اشعری را برگزیند، سه. این یک مثلث نفوذی سه جانبه بود. درباره خودش به مقصد رسید، به عنوان حَکم برای خود از طرف معاویه حُکم گرفت و بعد از اینکه فرمانروایی مصر را از معاویه گرفت و در جیب خود گذاشت، با این نامه وارد صحنه شد! اما عمده #نفوذ در دستگاه علوی است، چگونه حضرت را وادار کردند که حاکم شدن و حَکمیت ابوموسای اشعری را امضا کند؟!
▪️ حضرت امیر در این فضا، این نامه دردآلود را برای ابوموسی می نویسد؛ حضرت نوشت این نامه ای است از طرف علی بن ابی طالب امیر مؤمنین (سلام الله علیه) «إلى أبی موسی الأشعری جواباً فی أمر الحكمین»؛ در طلیعه نامه حضرت اوّل به نام خدا و اینهاست، بعد فرمود: «فَإِنَّ النَّاسَ قَدْ تَغَیرَ كَثِیرٌ مِنْهُمْ عَنْ كَثِیرٍ مِنْ حَظِّهِمْ»؛ انقلابی شده، پیغمبری قیام کرده، جنگ هایی شده، فتوحاتی شده، غدیری پیش آمده، مردم خیلی ترقّی کردند، اما خیلی ها برگشتند! «فَإِنَّ النَّاسَ قَدْ تَغَیرَ كَثِیرٌ مِنْهُمْ عَنْ كَثِیرٍ مِنْ حَظِّهِمْ فَمَالُوا مَعَ الدُّنْیا وَ نَطَقُوا بِالْهَوَی»؛ این دو اثر، این دو غدّه بدخیم جاهلیت را قرآن گفت و خطّ بطلان بر آن کشید؛ گفت این غدّه بدخیم فکری این است که اینها بر مدار #گمان حرکت می کنند، یک؛ غدّه دیگر این است که در مقام عمل، با #میل حرکت می کنند، نه با عقل عملی! ﴿إِنْ یتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ﴾ در بخش اندیشه، ﴿وَ ما تَهْوَی الْأَنْفُسُ﴾[1] در بخش انگیزه!
▪️ بعد فرمود: «وَ إِنِّی نَزَلْتُ مِنْ هَذَا الْأَمْرِ مَنْزِلًا مُعْجِباً»؛ من جریان شگفت انگیزی دیدم، چون ما خیلی از صدر اسلام فاصله نگرفتیم. آن جریان شگفت این است: «اجْتَمَعَ بِهِ أَقْوَامٌ أَعْجَبَتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ»؛ خودپسندی و غرور! فکر خودشان را می پسندند. این ﴿فِی قُلُوبِهِم مَرَضٌ﴾[2] بود، من می خواهم اینها را درمان کنم، می ترسم این زخم چرکین به صورت زخم کهنه و خون بسته دربیاید و کار از علاج بگذرد، من با چه اینها را درمان کنم؟ با قتل که نمی شود، با کشتن که نمی شود. نه با عدل من، اینها آدم می شوند، نه با قتل اینها، کاری از پیش می رود. من مشکل جدّی دارم!
▪️ اما تو، حالا اینها بر من تحمیل کردند که ابن عباس نه! ابوالأسود دُئَلی نه! تو به عنوان حاکم و حَکم از طرف ما بروی وارد میدان صفین بشوی، حَکَمیت را به عهده بگیری. «وَ إِنْ تَغَیرْتَ عَنْ صَالِحِ مَا فَارَقْتَنِی»؛ این جا که نزد ما بودی این حرف ها را قبول داشتی، وقتی بروی با عمروعاص و سایر سیاسیون شام برخورد کنی و وضع تو عوض بشود، «وَ إِنْ تَغَیرْتَ عَنْ صَالِحِ مَا فَارَقْتَنِی عَلَیهِ» بدان این #شقاوت است «فَإِنَّ الشَّقِی مَنْ حُرِمَ نَفْعَ مَا أُوتِی مِنَ الْعَقْلِ وَ التَّجْرِبَةِ». جهنم بعد از بی خردی و حماقت است، این احمق است که به جهنم می رود. فرمود عقل را که #قطب_فرهنگی است به تعبیر کلینی،[3] این را کسی از دست بدهد، تجربه را که این هم بخشی از تعقلات است از دست بدهد، شقی می شود! «فَإِنَّ الشَّقِی مَنْ حُرِمَ نَفْعَ مَا أُوتِی مِنَ الْعَقْلِ وَ التَّجْرِبَةِ». این عصاره نامه وجود مبارک حضرت امیر است که به صورت نامه 78 آمده که هر روز می تواند این نامه برای ما زنده باشد.
[1] . سوره نجم، آیه23.
[2]. سوره توبه، آیه125.
[3]. الکافی(ط ـ دار الحدیث)، ج1، ص19؛ «إِذْ كَانَ الْعَقْلُ هُوَ الْقُطْبَ الَّذِی عَلَیهِ الْمَدَارُ وَ بِهِ یحْتَجُّ وَ لَهُ الثَّوَابُ وَ عَلیهِ الْعِقَابُ».
#سالروز_حکمیت_در_جنگ_صفین
#نفوذ
#گمان_و_میل
#قطب_فرهنگی
#آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی
📚 درس اخلاق
تاریخ: 1396/01/05
🆔 @a_javadiamoli_esra
هدایت شده از استاد مرتضی جوادی آملی
✳️ تولید معنویت اسلامی از میراث فلسفی ـ عرفانی
مصاحبه علمی ـ تخصصی حجت الاسلام و المسلمین مرتضی جوادی آملی با عنوان «تولید معنویت اسلامی از میراث فلسفی ـ عرفانی» در چهارمین فصلنامه «حیات معنوی» (تابستان99) منتشر شد.
حجت الاسلام والمسلمین مرتضی جوادی آملی در این مصاحبه به تعریف معنویت و نسبت آن با اخلاق و عرفان اسلامی پرداخته است.
متن كامل مصاحبه
👇👇👇
https://b2n.ir/354299
NEWS.ESRA.IR
🆔 @m_vaezjavadi
🏴 راه ملکوت
▪️ یک مرد شامی ـ با دستآموزی امویان ـ از راه دور محضر مبارک امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) آمد و سؤال کرد که «کمْ بَینَ الْأَرْضِ وَ السَّمَاء»؛[1] بین آسمان و زمین چقدر فاصله است؟ آن طوری که در احتجاج مرحوم طبرسی هست،[2] وجود مبارک حضرت امیر رو کرد به آن کودکی که آن جا نشسته بود، یعنی به وجود مبارک امام حسن مجتبیٰ(سلام الله علیه) که آن جا نشسته بود، فرمود پسرم «بُنی» تو جواب بده، اینها چنین هستند! وجود مبارک امام مجتبیٰ که کودکی بود فرمود منظورتان چیست؟ اگر آسمان ظاهر را می گویید «مَدُّ الْبَصَر»، اگر آن آسمانی که ﴿لاَ تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ﴾[3] آن را سؤال می کنید «دَعْوَةُ الْمَظْلُوم» آهِ مظلوم به آن جا می رسد. ما دو آسمان داریم، این «یا ربّ» به آن آسمان می رسد، درهایش باز می شود، انسان ملکوتی می شود, البته این آسمان ظاهر را خیلی ها می روند. هرگز آن در به روی کافر باز نمی شود!
◽️ اینکه شما می بینید زمزمه رزمنده های ما در خاکریز اول و دوم همیشه «یا کربلا» و «یا حسین» بود آن آسمان باز شد و از آن جا نصرت آمد. هرگز شما در این هشت سال, شعر ایران مرز پُر گهر را در خاکریز اول و دوم نمی شنیدید، در جبهه ها رفتید و در شب های عملیات حضور داشتید، این کشور ماست! برای او تلاش و کوشش می کنیم، جان فدایی می کنیم، دوستش داریم و مال ماست; اما کشور را #حسین_بن_علی نجات داد، حواسمان جمع باشد! کشور را #کربلا نجات داد! این علاقه به #شهادت نجات داد! مملکت را این حفظ کرد.
▪️ انسان کریم است، سند کرامت او خلافت اوست و هویت خلافت آن است که خلیفه حرف «مستخلف عنه» را بزند و اگر حرف «مستخلف عنه» را نزند می شود ﴿أُولئِک کالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾[4] و اگر کسی «خلیفة الله» است هم باید اهل ظاهر باشد مشکلات هوا و فضای ظاهر را حل کند، هم اهل باطن باشد و ملکوت را ببیند. آن دری که فقط برای مؤمنین باز است سحرها آن را «دقّ الباب» کند وارد آن در بشود. وقتی وارد آن در شد دعای او برای خیلی ها مستجاب است. اگر کسی توانست در را در سحر بزند و در باز بشود و برای چهارصد نفر خیر بخواهد, همه این دعاها مستجاب بشود، این دین نمی گوید وقتی بیدار شدی روز کار چهارصد نفر را حل کن؟! آن وقت این می شود #ملکوت, این می شود آن آسمانی که فقط به روی مؤمنین باز میشود و انسان برای همیشه راحت است؛ هم ﴿لَهُمْ دَرَجَاتٌ﴾[5] می شود، هم ﴿هُمْ دَرَجَاتٌ﴾.[6] ﴿هُمْ دَرَجَاتٌ﴾، نه اینکه یک «لام» محذوف است! گاهی انسان خودش درجه می شود، خودش میشود ملکوت! خودش میشود نور! ﴿وَ جَعَلْنَا لَهُ نُوراً یمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ﴾،[7] این راه برای همه هست؛ حالا که این راه هست و این کشور به برکت خون های #شهدا طیب و طاهر شد ما می توانیم حدّاکثر استفاده را بکنیم. مبادا امور جزیی ما را از این ره آورد پُر برکت شهدا باز بدارد! این راه, رفتنی است! در عین حال که وظیفه شخصی خود را انجام می دهیم، آن راه اساسی ملکوت روی را هم ـ ان شاء الله ـ طی خواهیم کرد.
[1]. الغارات(ط ـ الحدیثة)، ج1، ص188.
[2]. الإحتجاج علی أهل اللجاج(للطبرسی)، ج1، ص268؛ «وَ بَینَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ دَعْوَةُ الْمَظْلُومِ وَ مَدُّ الْبَصَر».
[3]. سوره اعراف، آیه40.
[4]. سوره اعراف، آیه179.
[5]. سوره انفال، آیه4.
[6]. سوره آل عمران، آیه163.
[7]. سوره انعام، آیه122.
#خلیفه_الهی
#کربلا
#سحر
#آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی
📚 درس اخلاق
تاریخ: 1390/06/24
🆔 @a_javadiamoli_esra
🏴 امانت الهی
▪️ این نامه ای است که وجود مبارک حضرت امیر (سلام الله علیه) برای محمد بن ابی بکر نوشته که او قبل از جریان مالک از طرف وجود مبارک حضرت امیر استاندار رسمی مصر بود. فرمود: «وَ اعْلَمْ یا مُحَمَّدَ بْنَ أَبِی بَکرٍ أَنِّی قَدْ وَلَّیتُک أَعْظَمَ أَجْنَادِی»، مصر از دیر زمان مورد عنایت حکومت اسلامی بود، وجود مبارک حضرت امیر هم فرمود این وسیع ترین منطقه ای است که من تو را برای او انتخاب کردم. «فَأَنْتَ مَحْقُوقٌ أَنْ تُخَالِفَ عَلَی نَفْسِک»، یک حق است که این در اخلاق مطرح است و آن این است که ما نباید ظلم بکنیم; یعنی به حق دیگری تجاوز بکنیم. مشکل ما این است که ما این لایه های درونی خودمان را نشناختیم، یک؛ خیال می کنیم هویت ما هر چه هست خود ما هستیم، دو؛ مِلک و مُلک ما است، سه؛ در حالی که بخشی از این لایه های ظریف #جان ما برای ما نیست، ما را امین آن قرار دادند. اینکه در قرآن کریم دارد به اینکه اینها به خودشان خیانت کردند یعنی آن خودِ خود!
▪️ مستحضرید که بعضی از مفاهیم هستند که حتماً باید از مفهوم دیگر جدا باشند. ما در بحث هاب عادی حوزوی داریم که مفاهیم دو قسم هستند: بعضی هستند که دوتایشان یک جا جمع می شوند، بعضی هستند که دوتایشان یک جا جمع نمی شوند؛ مثلاً عالم و معلوم، گاهی انسان به غیر خود علم دارد مثل اینکه به درخت و آسمان و زمین علم دارد، عالم غیر از معلوم است؛ اما گاهی به خود علم دارد، این اتحاد عالم و معلوم است، عاقل و معقول، عالم و معلوم می شود متّحد باشد، امّا ظالم و مظلوم ممکن نیست متحد باشد؛ مثل اینکه خالق و مخلوق نمی شود متّحد بشود. علت و معلول حتماً دوتا هستند، خالق و مخلوق حتماً دوتا هستند، ظالم و مظلوم حتماً دوتا هستند، این وقتی از مرز خود تجاوز کرده و به مرز دیگری رسید می شود ظلم.
▫️ در قرآن چند جا دارد که اینها به خودشان ظلم کردند; ظالم چه کسی است؟ مظلوم چه کسی است؟ اگر تمام هویت ما خود ما هستیم و ملک ماست ما که از مرزمان تجاوز نکردیم! پس معلوم می شود یک لایه ما هستیم، یک لایه امانت خداست که نسبت به امانت ـ آن لایه لطیف الهی که «خلافت الله» است ـ اگر نسبت به آن بی مهری کردیم هم عنوان ظلم صادق است که ﴿مَا ظَلَمَهُمُ اللّهُ وَ لکنْ أَنْفُسَهُمْ یظْلِمُونَ﴾[1] هم در بخش هایی از سوره مبارکه «بقره» دارد که ﴿عَلِمَ اللّهُ أَنَّکمْ کنْتُمْ تَخْتَانُونَ أَنْفُسَکمْ﴾[2] شما به خودتان خیانت کنید، خائن چه کسی است؟ مورد خیانت چه کسی است؟ امانت چه چیزی است؟ معلوم می شود بخشی از آن لایه های عمیق روح برای ما نیست, #امانت_خداست، ما باید آن امانت را حفظ بکنیم که اگر گناه کردیم به امانت خیانت کردیم. فرمود آنچه که در درون شماست، در درونِ درون آن دیگر برای شما نیست، آن فقط یک #چراغ است که به عنوان امانت به شما دادند، فرمود که شما «محقوق» هستید، یعنی «حقیق» هستید در برابر آن حق مکلّف هستید که قبل از هر چیزی حق آن #امانت_الهی را بسپارید.
[1]. سوره نحل، آیه33.
[2]. سوره بقره، آیه187.
#سالروز_شهادت_محمد_بن_ابى_بكر
#چراغ_الهی
#آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی
📚 درس اخلاق
تاریخ: 1390/03/12
🆔 @a_javadiamoli_esra
💠 تفسیر به رأی
🔹 زمخشری در کشّاف می گوید که قرآن با جلال و شکوه و عظمت و فصاحت و بلاغتی که دارد به دست عدّه ای افتاده است که این ﴿وَ السَّماواتُ مَطْوِیاتٌ بِیمینِه﴾ را طوری معنا کرده اند که خود آنها خوششان آمده، بالای منبر هم این حرف ها را می گویند و خیلی ها هم از این ابتکار این آقای منبری خوشحال می شوند؛ این حرف زمخشری در کشّاف است و آن این است که گفتند: ﴿مَطْوِیاتٌ﴾ یعنی «مفنیاتٌ»، ﴿بِیمینِه﴾ یعنی به قسم، «یمین» را به معنای قسم گرفته است؛ یعنی خدا قسم یاد کرده که من اینها را از بین می برم. می گوید که من از علما تعجب می کنم که چرا این حرف ها را در کتاب ها می نویسند! باید اشک ریخت برای قرآن کریم که وضع قرآن کریم به جایی رسیده که اینها ﴿مَطْوِیاتٌ﴾ را «مفنیات» معنا می کنند و یمینی که در برابر یسار و مانند آن است ـ گرچه «کِلتَا یدَیهِ یمِین»[1]ـ این را به معنی قسم گرفتند.[2]
🔹 سرّش این است، آنکه وجود مبارک پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود «یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً»،[3] آن مهجور کما تقدم به معنی متروک نیست، آن مهجور از سنخ «إِنَّ الرَّجُلَ لَیهجُر»[4] است، برای اینکه در مکه نازل شد. توقّع پیغمبر این نبود که اینها قرآن را در مجلس ها و محافل بخوانند، توقّع پیغمبر این بود که نگویند این مهجور است، سحر، شعبده و جادو است و «إِنَّ الرَّجُلَ لَیهجُر»؛ آن مهجور به آن معناست که فرمود: ﴿مُسْتَكْبِرینَ بِهِ سامِراً تَهْجُرُون﴾،[5] «سامر» یعنی شب نشین، شب ها دور هم می نشینید و می گویید قرآن ـ معاذ الله ـ هذیان است، نه اینکه مهجور است؛ یعنی متروک است كه قرآن را ترک کردند. در مکه اگر قرآن را باور می داشتند و این اهانت را نمی کردند که حضرت نمی فرمود: «یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً»، این مهجور غیر از آن مهجور است؛ ولی در هر حال، چون قرآن رواج نداشت، وضع آن به این صورت درآمد که زمخشری می گوید: باید اشک ریخت، گریه کرد و گِله ما از علما این است که چرا این حرف ها را در کتاب های خود می نویسند، به برکت اهل بیت این حرف ها رواج پیدا کرده و قرآن عرضه شده و مانند آن.
[1] . الكافی (ط ـ الاسلامیه)، ج 2، ص 126.
[2] . الکشاف، ج4، ص144.
[3] . سوره فرقان، آیه30.
[4] . نهج الحق، ص333.
منابع اهل سنت: صحیح البخاری، ج7، ص93 و 94؛ با تغییرات.
[5] . سوره مؤمنون، آیه67.
#ابتداى_بیمارى_پیامبر_صلى_الله_علیه_و_آله_و_سلم
#نسبت_مهجوریت
#آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی
📚 درس تفسیر سوره مبارکه زمر جلسه 46
تاریخ: 1393/10/21
🆔 @a_javadiamoli_esra