💠 صَمت قلم
🔸 كریمه ای كه نشان سوگند خدا به قلم است، این در اذهان همه آقایان هست كه ﴿ن وَ الْقَلَمِ وَ مَا یسْطُرُونَ﴾،[1] عمده دو نكته است: یكی اینكه سوگندهای خدای سبحان به تعبیر سیدنا الاستاد [علامه طباطبایی] (رضوان الله علیه) به بینه است و نه در قبال بینه.[2] در محاكم برای فصل خصومت متخاصمان از یك سو بینه است و از سوی دیگر یمین، ولی سوگند خدا به یمین است نه در قبال یمین. وقتی به قلم سوگند یاد می شود كه مسطورش حق باشد، وگرنه به ابزار سوگند خوردن نه تنها به بینه نیست، در قبال بینه هم نیست؛ یك چیز زائد و بیگانه است. برخی از مسطورها جزء اساطیر اولین است و افسانه است؛ ولو كذب نیست، اما لهو است، بی معناست و آموزنده نیست، این هم جای سوگند نیست.
🔸 در این كتاب شریف تحف العقول از وجود مبارك امام صادق (سلام الله علیه) نقل شده كه برخی به حضور حضرت عرض كردند چطور پیشینیان موفق بودند، علمای گذشته از توفیق بیشتری برخوردار بودند و مانند آن؛ [حضرت] فرمود: «كَانُوا یتَعَلَّمُونَ الصَّمْتَ وَ أَنْتُمْ تَتَعَلَّمُونَ الْكَلَامَ كَانَ أَحَدُهُمَا إِذَا أَرَادَ التَّعَبُّدَ یتَعَلَّمُ الصَّمْتَ قَبْلَ ذَلِكَ بِعَشْرِ سِنِین»؛[3] آنها ده سال دوره می دیدند تا ساكت باشند كه چگونه ساكت شدن را یاد بگیرند! چه زمانی حرف بزنند، كجا حرف بزنند و چطور حرف بزنند. آدم تا دو كلمه یاد گرفت بخواهد بنگارد؟ این وسط پخته نشد! فرمود اگر دیدی که پیشینیان به جایی رسیدند دوره دیدند. اینها ده سال دهانشان را بستند و جلوی قلمشان را گرفتند «كَانُوا یتَعَلَّمُونَ الصَّمْتَ ... بِعَشْرِ سِنِین» بعد شروع می كردند به نوشتن، نه اینكه از راه برسد و ببیند و بنگارد! آن [مسطور] که جای سوگند خدا نیست! فرمود شما شاگرد این چنینی ارائه كن، ما هم حرفی آن چنان تحویل می دهیم؛ این [شخص] هنوز بیرون نرفته حرف ها را منتشر می كند! كسی امیر بیان است كه امیر #صَمت هم باشد. اینكه [امام علی (سلام الله علیه)]فرمود: «إِنَّا لَأُمَرَاءُ الْكَلَامِ» یعنی چه؟ یعنی ما فصیحیم؟
▫️ شاید چندین بار گاهی در نماز جمعه و گاهی در این همایش ها این حدیث نورانی نهج البلاغه به عرضتان رسید كه فرمود ما خاندان عصمت و طهارت «وَ إِنَّا لَأُمَرَاءُ الْكَلَامِ وَ فِینَا تَنَشَّبَتْ عُرُوقُهُ وَ عَلَینَا تَهَدَّلَتْ غُصُونُهُ»؛[4] ما فرمانده كل حرفیم، یعنی حرف اسیر ماست، می فهمیم چه زمانی حرف بزنیم، چه زمانی حرف نزنیم، بیست و پنج سال بنا شد ساكت باشیم، ساكتیم! در محضر پیامبر (علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) به تعبیر سیدنا الاستاد ادب اقتضا می كرد من دهانم را ببندم می بستم! تمام این حرف های نهج البلاغه بعد از رحلت پیامبر است، این چنین نیست كه وجود مبارك حضرت امیر بعداً عالم شده باشد، در همان طلیعه كوه حراء خودش طبق بیان خطبه قاصعه فرمود من می دیدم كه حضرت مجاور حراء بود، دیگری كه نمی دید![5] بعد در همان خطبه قاصعه فرمود یا علی«إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى إِلَّا أَنَّكَ لَسْتَ بِنَبِی وَ لَكِنَّكَ لَوَزِیرٌ»؛ فرمود هر چه من می شنوم تو می شنوی، هر چه من می بینم تو می بینی، ولی تو پیامبر نیستی و وزیری. این سند ولایت را كه وجود گرامی رسول اكرم (علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) امضا كرده است پس حضرت امیر خیلی چیز بلد بود! منتها در تمام این مدت 23 سالی كه در خدمت آن حضرت بود به عنوان #بالاترین_صحابه آن حضرت دم فرو بست؛ معنای فرمانده حرف بودن این است، نه یعنی ما فصیحیم و بلیغیم! ما می فهمیم که چه زمانی حرف بزنیم و چه زمانی حرف نزنیم.
▫️ اگر ائمه (علیهم السلام) در بعضی از اعصار [مانند] عصر عباسی ها ساكت بودند، چون «أُمَرَاءُ الْكَلَام» بودند می دانستند چه زمانی باید ساكت باشند، چه زمانی باید حرف بزنند، چه زمانی باید حوزه تشكیل بدهند و چه زمانی باید در مقابل بیگانه بایستند. بنابراین طبق بیان نورانی امام صادق (سلام الله علیه) فرمود اینها دوره می دیدند كه مواظب باشند جلوی قلمشان را بگیرند، جلوی زبانشان را بگیرند، ده سال دوره بود! حالا بعضی ها زودتر از ده سال و بعضی بیشتر از ده سال، ولی ده سال را باید دوره می دیدند «كَانُوا یتَعَلَّمُونَ الصَّمْتَ ... بِعَشْرِ سِنِین» بعد شروع می كردند به نوشتن؛ اگر شما این چنین شدید، بله می توان حرف های دیگری را هم به شما گفت.
[1]. سوره قلم، آیه1.
[2]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج20، ص 147.
[3]. تحف العقول، ص309.
[4]. نهج البلاغة (للصبحی صالح)، خطبه233.
[5]. نهج البلاغة (للصبحی صالح)، خطبه192؛ «وَ لَقَدْ كَانَ یجَاوِرُ فِی كُلِّ سَنَةٍ بِحِرَاءَ فَأَرَاهُ وَ لَا یرَاهُ غَیرِی».
#هفته_کتاب_و_کتابخوانی
#امیر_سکوت
#آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی
📚 سخنرانی در ششمین همایش کتاب سال حوزه
تاریخ: 1383/10/03
🆔 @a_javadiamoli_esra