به بهانه #هجرت نبی مکرم اسلام و سالروز #لیله_المبیت ایثار ماندگار مولی الموحدین
#سید_حمیدرضا_برقعی
شب همان شب که سفر #مبداء دوران می شد
خط به خط باور تقویم #مسلمان می شد
شب همان شب که جهانی نگران بود آن شب
صحبت از جان پیمبر به میان بود آن شب
در شب #فتنه شب فتنه شب خنجرها
باز هم #چاره_علی_بود نه آن دیگرها
مرد ؛ مردی که کمر بسته به پیکار دگر
بی زره آمده در معرکه یک بار دگر
تا خود صبح خطر دور و برش می رقصید
تیغ عریان شده بالای سرش می رقصید
#مرد آن است که تا لحظه ی آخر مانده
در شب خوف و خطر #جای_پیمبر_مانده
گر چه باران به سبو بود و نفهمید کسی
و محمد خود او بود و نفهمید کسی
در شب فتنه شب فتنه شب خنجرها
باز هم چاره علی بود نه آن دیگرها
دیگرانی که به هنگامه #تمرّد کردند
جان پیغمبر خود را #سپر خود کردند
بگذارید بگویم چه غمی حاصل شد
آیه ی ترس برای چه کسی نازل شد
بگذارید بگویم خطر عشق مکن
جگر شیر نداری سفر عشق مکن
عنکبوت آیه ای از معجزه بر سر در دوخت
تاری از رشته ی ایمان تو محکم تر دوخت
از شب ترس و تبانی چه بگویم دیگر ؟!
از فلانی و فلانی چه بگویم دیگر ؟!
یازده قرن به دل سوخته ام می دانی
مُهر #وحدت به لبم دوخته ام می دانی
باز هم یک نفر از درد به من می گوید
من زبان دوختم و خواجه سخن می گوید :
” من که از آتش دل چون خُم مِی در جوشم
مُهر بر لب زده خون می خورم و خاموشم “
طاقت آوردن این درد نهان آسان نیست
#شِقْشقِیّه است و سخن گفتن از آن آسان نیست
@a_kazemineya