eitaa logo
•☆♡☘احیای واجب له شده☘♡☆•
239 دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
6هزار ویدیو
86 فایل
همه باهم برای احیای واجب فراموش شده ارتباط با ادمین @tasnim12
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام چند وقت پیش برای خرید پرده به خیابونی رفته بودیم که همه مغازه هاش پرده فروشیو مغازه دارها مردهستن... ساعتهای ۴ عصر بود وقت خلوتی بازار براهمین مغازه دارها اکثرا دوتا سه تا درمغازه ها مشغول حرف زدن بودن در حالیکه دست دخترم تو دستم بود داشتم از خیابون رد میشدم دیدم دوتا دخترخانوم حدود بیست سال دارن میان یکیشون شال نقره ای زری دار سرش بود یعنی برق برقی بود و ی چیزا براقی توش بود مثل بعضی لباس مجلسیا برق میزد همونم فرق سرش بود با ی مانتو جلو باز آبی نفتی و شلوار فوق جذب و بلوز کوتاه و غرق آرایش😖 اون یکی هم همین مدلی فقط اون کفشاش نقره ای و براق دقیقا عین شال دوستش،انگار باهم ست کرده بودن خلاصه حسابی تو چشم بودن از جلو مغازه ها هم که رد میشدن مغازه دارها😳 اینطوری نگاه میکردن..... باهم دیگه مشغول گفتگو و خندیدن بودن که رسیدیم بهمدیگه، اولش خواستم چیزی نگم چون قیافه هاشون عین خانمهای ناجور بود. همسرم هم جلوتر از من بودند و وارد مغازه ای که قصد خرید داشتیم شدند..... ولی دیدم نمیشه هیچی نگم از خدا کمک خواستم و از تجربه شما خواهرانم استفاده کردم و تو دلم به شهدا متوسل شدم.... همینکه از جلوشون رد شدم رومو برگردوندم سمتشون ی نگاهی به سرتاپاشون کردم بعد اشاره کردم به جلو مانتوشون که از همش بدتر تو چشم بود ،گفتم خانم جلوی مانتوتو ببند....و رد شدم.... یکیشون جواب داد: به شما ربطی نداره😐 دیدم نمیشه جواب ندم چون وقتی اینو گفت رسیدیم به دو مغازه دار و اونا فقط صدای دختر رو بالحن خیلی بد شنیدند و در جریان قضیه نبودند و اگه جواب نمی دادم جالب نبود. ی لحظه وایسادم برگشتم سمتشون و با صدای بلند و جدیت بسیار گفتم : چرابه من ربط داره وقتی میای تو جامعه ،دیگه به همه ربط داره..(حالا اینو در نظر بگیرید من آدمی هستم بشدت اهل مراعات و جلونامحرم کمتر حرف میزنم😞) ولی خب دیگه احساس کردم اینجا نباید سکوت کرد اتفاقا تا اینو گفتم دیدم مغازه دارها سرشونو انداختن پایین.....اون دو تا خانوم هم دیگه جوابی ندادن و جاخوردن منم سریع رفتم ولی فکر میکنم ی کم حساب کار دستشون اومد و جلوی بقیه هم بابت حجابشون خجالت زده شدن .... البته اینم بگم قلبم رفته بود رو هزار و دستام یخ کرده بود ولی خدا خیلی کمکم کرد و این استرسم روی لحنم تاثیر نذاشت.... اون شب همش عذاب وجدان داشتم که آیا کارم درست بود یا نه؟ چون همیشه سعی میکنم محبت آمیز رفتار کنم ولی نوع پوشش اونا خیلی زننده بود....و سابقه نداشت جائیکه نامحرم هست صدامو اونطوری بلند کنم😥 شبش ی خواب خیلی خاص دیدم و فهمیدم کارم درست بوده و ان شاءالله کار مثبتی انجام شده ....خوبی فضای مجازی اینه که کسی رو نمیشناسیمو ریا در کار نیست ....و فقط هرچی میگیم جنبه روحیه دادن داره. ببخشید طولانی شد.