☘یکبار فاطمه را گذاشت روی اپن آشپزخانه و به او گفت: بپر بغل بابا 😍
و فاطمه به آغوش او پرید.
بعد به من نگاه کرد و گفت: ببین فاطمه چطور به من #اعتماد داشت. او پرید و میدانست که من او راحتما میگیرم، اگر ما اینطور به #خدا❤️ اعتماد داشتیم همه مشکلاتمان حل بود.
#توکل واقعی یعنی همین که بدانیم در هر شرایطی #خدا مواظب ما هست. 😊
به نقل از همسر
#شهیدمصطفیصدرزاده
#شهیدمدافعحرم
#توکل
آمر خدا باشیم ☘
@aamerekhoda
☘اخرین باری که اومده بود شب ساعت ۱۱ شب بود که در خیابان قدم میزدیم .
یک مرد ناشناس بود که نه من او را می شناختم و نه مصطفی یکدفعه #سلام کرد که مرده جاخورد گفت علیک سلام
سریع جواب سلام داد و رفت
بهش گفتم مصطفی چرا سلام کردی ⁉️
برگشت گفت حدیث داریم در اخر الزمان مردمی که همدیگر را نمشناسند به هم سلام نمیکنند ، گفتم بزار سلام کنم تا جزو این مردم نباشم .😊
آن طور نبود که بخواهد کسی را تحویل نگیرد ، خود را بگیرد خاکی تر از این حرف ها بود ـ
🌷#شهیدمصطفیصدرزاده
🌸شادی روح امام و شهدا صلوات🌸
آمر خدا باشیم ☘
@aamerekhoda