#خاطره_ارسالی
باسلام، یک روز که برای نماز مغرب و عشاء رفته بودیم به یک مسجدی خارج از محله ی خودمون..
چادر ملی سرم بود وحواسم نبود که موقع نماز بالاتر از مچ دستم تا آرنج معلوم میشه و به همون شکل در نماز جماعت شرکت کردم و در صف اول هم ایستادم ونماز خواندم.
وقتی که نمازمغرب تمام شد یکی از خانمهای مسجد که پای ثابت اونجا بود و سن و سالی هم داشت به سمت من آمد وبه من گفت که شما وقتی نماز میخوندین دستتان معلوم بود و لازم دونستم بهتون بگم.
راستش اول نوع بیان ایشون به من بر خورد و خوشم نیومد، ولی دیدم داره درست میگه🤔 بنابراین برای نماز دوم که نماز عشاء بود حواسمو جمع کردم و آستینم رو با دست نگه داشتم که بالا نره وتا آرنج معلوم نباشه!
ایشون باعث شد تا من حواسمو بیشتر جمع کردم چون خودم متوجه نشده بودم و ازشون متشکرم که تذکر بجا به من دادند🙏🏻
🌺نمونه #خاطره شماره 97
مسابقه#آنگاه_هدایت_شدم
#تذکر_همیشه_تاثیر_دارد
⭕برای مشاهده سایر خاطرات
روی هشتگ👈 #خاطره_ارسالی
بزنید.
🆔️@aamerin_ir
#خاطره_ارسالی
سلام، من خاطره ای دارم از دوره راهنمایی خودم که به وسیله صحبت های شیرین یک خانم در مسیر درست زندگی قرار گرفتم.
یادم میاد زمانی که در کلاس سوم راهنمایی بودم نسبت به واجبات دینی ام، مثل نماز و... بسیار سهل انگار بودم وبعضی وقتها میخواندم وبعضی وقتها هم نه!
زندگی من به همین منوال می گذشت و توجهی به حرف والدینم نداشتم
تا اینکه یک روز که در خانه بودم یکی از همسایه ها به آنجا آمد و با زبان شیرین و توانمند و صمیمی خود به صورت تنها با من صحبت کرد.
این خانم به حدی خوب صحبت کرد که انگار یکدفعه متحول شدم واز همون روز نمازهامو دارم میخونم و برای ایشان همیشه دعا میکنم که منو به راه راست هدایت کرد و من هم الان ایمان دارم که اگه دلمون با خدا باشه و به خاطر خدا کاری رو بخواهیم انجام بدیم خداوند هم خودش ما رو وسیله هدایت کسی قرارمیده.
به امید روزی که همه ما درست، به راه درست هدایت شویم انشالله تعالی.
🌺نمونه #خاطره شماره 98
مسابقه#آنگاه_هدایت_شدم
#تذکر_همیشه_تاثیر_دارد
⭕برای مشاهده سایر خاطرات
روی هشتگ👈 #خاطره_ارسالی
بزنید.
🆔️@aamerin_ir
#خاطره_ارسالی
باسلام، یادم میاد وقتی که تازه به سن تکلیف رسیده بودم، زیاد به روسری و حجاب اهمیت نمیدادم و بی روسری به کوچه و محلمون میرفتم و با بچه های دختر و پسر بازی میکردم...
تا اینکه یه روز که همینجوری بی هوا تو کوچه نشسته بودم، دیدم یه حاج آقایی اومد سمت من و با بیان شیوایی با من صحبت کرد وگفت: چرا روسری نداری؟؟
من تحت تاثیر قرارگرفتم وازایشون خجالت کشیدم وسریع رفتم توی خونه و روسریمو سر کردم.
وقتی برگشتم دیگه ایشونو ندیدم، ولی هر بار که میخواستم بیام کوچه فکر میکردم الان ایشون میان و منو میبینن!
من از ایشون ممنونم که باعث شدند من بعداز اون روسری سرکنم وحتی چادر هم سر میکردم و باعث هدایت من شدند، اگر زنده هستند خداوند به ایشان عمر باعزت وطولانی دهند و اگر هم فوت شدند، خداوند مورد آمرزش قرارشون دهند.
🌺نمونه #خاطره شماره 99
مسابقه#آنگاه_هدایت_شدم
#تذکر_همیشه_تاثیر_دارد
⭕برای مشاهده سایر خاطرات
روی هشتگ👈 #خاطره_ارسالی
بزنید.
🆔️@aamerin_ir
#خاطره_ارسالی
باسلام، اولین باری که امربه معروف شدم
توسط پدرم بود که من سن کمی داشتم
حتی به سن تکلیف هم نرسیده بودم...
حدود 6 سالم بود که مریض شدم و بردنم دکتر، چون حال من خوب نبود عجله کرده بودن و روسری نزده بودن روسرم، همین که رسیدیم به دکتر، پدرم از ماشین پیاده شد و رفت برام یه روسری خوشگل گرفت و رو سرم کرد و گفت: دخترم ببین چقدر زیبا شدی؟
گفت: همیشه حجابت رو رعایت کن و وقتی با حجاب باشی میفهمی حیا یعنی چی؟
و این دلیل محجبه شدن بنده از کودکی تاحال شده، که خدا رو شکر میکنم از سن وسال کم تونستم توی راهی قرار بگیرم که عاقبت بخیر بشم.
وخیلی تشکر ویژه دارم از پدرم که با حرفش و روسری زیبایی که برام هدیه گرفت از سن کودکی منو با این راه آشنا کرد🙏🏻
امیدوارم خاطره خوبی گفته باشم
ودوباره هم بخاطر حجابی که دارم خداروشکر میکنم و تشکر میکنم از مادر سادات خانم حضرت فاطمه زهرا(س)
که بنده ی حقیر رو لایق دونستند تا امانت دار خوبی باشم برای چادرشون
دوباره هم میگم، خدایا شکرت🙏🏻
یاعلی خدانگهدار
🌺نمونه #خاطره شماره 100
مسابقه#آنگاه_هدایت_شدم
#تذکر_همیشه_تاثیر_دارد
⭕برای مشاهده سایر خاطرات
روی هشتگ👈 #خاطره_ارسالی
بزنید.
🆔️@aamerin_ir
641.9K
📣📣جوایز ۵۰۰ هزار تومانی به برترین خاطرات
🔴 توضیحات لازم برای نحوه شرکت درمسابقه بزرگ #آنگاه_هدایت_شدم
با دقت گوش بدید❗
❌خاطرات امر به معروف کردنتان را نفرستید!
✅فقط امر به معروف شدن خودتان را بفرستید.
🔵ترجیحا به صورت فیلم 💿یا صوت🎵
بین خاطرات برتر، قرعه کشی خواهدشد.
👈خاطرات خود را فقط به آیدی روابط عمومی دفتر استاد تقوی بفرستید:
Eitaa.com/amr_nahy123
🔴مهلت تا اربعین حسینی
🔵ارسال چندخاطره بلامانع است و احتمال برنده شدن شما را افزایش میدهد.
🔴ملاکهای انتخاب👇خاطرات برتر:
🔹 شیوایی بیان و زیبایی خاطره
🔶 تبیین اثرگذاری و تحول ماندگار
🔹️ پرهیز از حواشی و توضیحات اضافه
🔶️ تکیه بر روشها و ظرافتهای تذکر در خاطره
خاطرات زیبای شما برای انگیزه یافتن سایر عزیزان در کانال منتشر خواهد شد.
📣📣 بنا به درخواست اعضای محترم کانال، فرصت ارسال خاطرات👇
"تا اربعین حسینی"
تمدید شد😍😍
🆔️@aamerin_ir
#خاطره_ارسالی
باسلام وعرض ادب، بنده از طریق یکی از دوستانم با کانال خوب شما آشنا شدم وموفق شدم توی بیست وششمین دوره امربه معروف شرکت کنم.
وقتی داشتم ویس های استاد را هر جلسه گوش میکردم دختر ۹ساله ی من اومد یه جلسه از صحبت های استاد را گوش کرد و گفت مامان چه حرفای خوبی میزنه.
هر روزی که ویس جلسه ی بعدی را توی کانال میگذاشتند دخترم جلوتر از من میرفت سراغ گوشی وویس های استاد را گوش میکرد.
واین هفته کاری کرد که من خودم هیچ وقت هنوز جرات نکرده بودم انجامش بدم و توی یه مهمونی به دختر خانمی که خیلی وقت بود به سن تکلیف رسیده بود ولی حتی یه روسری هم سرش نبود امر به معروف کرد😍
من خودم تعجب کردم، موقع برگشتن از مهمونی باباش بهش گفت تو نباید اینکار رو میکردی وخودت رو بالاتر از همه ببینی...
دخترم به باباش گفت بابا من خودمو بالاتر ندیدم، فقط امربه معروف کردم که استادتقوی میگه واجب هست!
باباش دیگه سکوت کرد خدا راشکر کردم که دخترم با اینکه ۹سالش هست ولی حرفای استاد خییلی روش تاثیر گذاشته😊
وخواستم از استاد ارجمند تشکر کنید بابت این جلسات ارزشمند وان شاءالله خداوند توفیقات روز افزون به ایشون بدهد.
🌺نمونه #خاطره شماره 101
مسابقه#آنگاه_هدایت_شدم
#تذکر_همیشه_تاثیر_دارد
⭕برای مشاهده سایر خاطرات
روی هشتگ👈 #خاطره_ارسالی
بزنید.
🆔️@aamerin_ir
#خاطره_ارسالی
سلام، در دوره قدیم مدارس دو شیفت بود و وقتی وارد دبیرستان شدم، راه من دور بود و ظهر در مدرسه می ماندم...
روز اول که ورزش داشتیم دبیر ما را گروه بندی کرد تا تنیس را درظهر تمرین کنیم، وسط بازی بودیم که صدای دلنشین اذان فضای مدرسه را پر کرد و کنار مدرسه مسجدی بود که مدیر مدرسه اجازه میداد هرکه خواست درنماز جماعت شرکت کند.
یکی از دوستانم دست از بازی کشید و به طرف شیر آب رفت، با تعجب به او گفتم: کجا می روی؟
گفت: مگر صدای اذان را نمی شنوی؟ وقت نماز است.
گفتم: بیا بازی را تمام کنیم، بعد می رویم نماز می خوانیم، با حالتی عجیب به من گفت: چطور این قدر به نفْسِ خودت اهمیت می دهی، اما به خدای خودت بی اهمیتی؟؟!
من تکانی خوردم و همراه او به طرف شیر آب رفتم و وقتی وضو گرفتم گفت: وضوی تو اشتباه است و چرا اول دست چپ را شستی؟؟
گفتم اشتباه می کنی مجدداً وضو گرفتم و متوجه شدم که همیشه این اشتباه را می کردم و من چپ دست بودم و تمام کارهایم را با افراد دیگه برعکس انجام میدادم و بعد رفتیم تا نماز را در مسجد در اول وقت به جا آوردیم.
از آن روز متوجه اشتباهاتم شدم و تصمیم گرفتم نمازهایی که با وضوی اشتباه خوانده بودم را قضا کنم🙏🏻
🌺نمونه #خاطره شماره 102
مسابقه#آنگاه_هدایت_شدم
#تذکر_همیشه_تاثیر_دارد
⭕برای مشاهده سایر خاطرات
روی هشتگ👈 #خاطره_ارسالی
بزنید.
🆔️@aamerin_ir
#خاطره_ارسالی
سلام، آدمی بودم که خیلی زود از کوره در میرفتم و عصبی میشدم یا تند با دیگران حرف میزدم و خودم رو توجیه میکردم که: حقش بود، یا اصلا لازم بود یه بارم که شده اینارو بشنوه و...
تازه احساس میکردم خیلی آدم شجاع و رکی هستم...
خیلی ها به این رفتارم انتقاد کرده بودند ولی همیشه حرصم میگرفت و غرورم اجازه نمیداد حتی به انتقادشون فکر کنم
تا اینکه یکبار توی یه کلاس مربوط به کارهای سیاسی و فرهنگی که بودیم دوباره چنین رفتاری کردم و عصبی شدم و...
بعد از کلاس یکی از خانم ها که سن مادرمو داشت منو کشید کنار و با یه لحن خیلی ملایم و با محبت باهام حرف زد...
نمیدونم چرا؟...🙄شاید به خاطر طینت پاک و عزتی که پیش خدا داشت حرفش واقعا روم اثر کرد و این بار اصلا غرورم جریحه دار نشد و با قلبم حرفشو قبول کردم🙏🏻
اون روز تا شب ذهنم درگیر شد و تصمیم گرفتم سعه صدرم رو بیشتر کنم
واقعا خدا خیرش بده که بدون اینکه تحقیرم کنه یا بخواد خیلی بد بهم تذکر بده، باعث تغییرم شد...
🌺نمونه #خاطره شماره 103
مسابقه#آنگاه_هدایت_شدم
#تذکر_همیشه_تاثیر_دارد
⭕برای مشاهده سایر خاطرات
روی هشتگ👈 #خاطره_ارسالی
بزنید.
🆔️@aamerin_ir
#خاطره_ارسالی
باسلام، سال سوم دبیرستان بودم
هم درسخوان و زرنگ بودم ، هم توی شرارت و سرکار گذاشتن معلم ها اول بودم😒
عاشق آهنگ و رقص بودم با یکی دوتا از دوستانم که خیلی پایه بودن هر زنگ تفریح بزن و برقص داشتیم و معرکه میگرفتیم.
این دوستان و فضای مدرسه باعث شد تا سمت خیلی گناه ها برم و با اون سن کم خودم رو خیلی درگیر کردم،
اما خانواده نسبتا مذهبی داشتم و عقاید دینی داشتم و بی دین نبودم...
یه دوست قدیمی داشتم که همکلاسیم بود و خیلی مذهبی بود و توی شرارت ها و رقص های ما شرکت نمیکرد اما همیشه باهام رفیق بود و خیلی مهربون.
اون موقع، این رفیقم تازه نامزد کرده بود با یک طلبه، یه روز که اوایل محرم بود توی کلاس اعلام کرد که بچه ها از فردا یه جا هیئت زنانه برگزار میشه که من همیشه میرم ، خیلی باحاله اصلا پیرزنی نیست.
مثل مردها سینه زنی دارن و مداحاشون با این که خانم هستند خیلی باحال و مردونه میخونن...
نمیدونم هدف دوستم از این اعلام من بودم یا نه ولی جداگونه به خودمم دوباره گفت که برم...
و من برای اولین بار رفتم هیئت!
برخورد گرم و صمیمی و پر از محبت متولی هیئت که منو عاشق خودش کرد،
هربارکه میرفتم توو هیئت با احترام بلند میشد و از بین همه عبور میکرد و منو در آغوش میگرفت و پیشونیمو میبوسید.
با این کارها احساس صمیمیت و تعلق من نسبت به هیئت زیاد شد و کم کم از تمام کارهای خطا فاصله گرفتم و رقص و آهنگ و ....همه از یادم رفت و حتی بعد از چند سال یکی از دوستان صمیمی خودمو آوردم هیئت که مسیر زندگی اون هم عوض شد...
🚩من اینجوری هدایت شدم
با دعوت امام حسین علیه السلام به هیئت!
شاید خیلی هامون، یه دختر ۱۶ ساله رو ببینیم ک اینقدر خراب شده، اصلا فکرشم نمیکنیم که هیئت دعوتش کنیم، اما ما آدم ها خیلی عجیبیم و احتمال تحول همیشه هست...
خداروشکر میکنم🙏🏻
🌺نمونه #خاطره شماره 104
مسابقه#آنگاه_هدایت_شدم
#تذکر_همیشه_تاثیر_دارد
⭕برای مشاهده سایر خاطرات
روی هشتگ👈 #خاطره_ارسالی
بزنید.
🆔️@aamerin_ir
#خاطره_ارسالی
سلام، سال اول دانشگاه بود و توی اوج خواستگار داشتنم بود، دختری جوان محجبه و بااخلاق و خوشگل بودم...
خواستگارانم رو رد میکردم تا درس بخونم و معلم بشم و تا دکترا پیش برم...
ولی یکی ازهمکلاسی هام که حاج آقایی بود، عین یک برادر بهم گفت که خانمش تازه بچه دارشده و اینکه هر زنی توی ذاتش مادرشدن هست و دوست داره که مادربشه...
گفت بعدها دیگه دلت نمیخواد درس بخونی و یه استاد مجردم بشی به چه دردی میخوره، وقتی تنهایی؟
راست میگفت آنقدر برادرانه بود که قبول کردم و از اون به بعد یا فکرکردم و با دلیل جواب منفی دادم!
یا جواب مثبت دادم و قسمتم نشد...
همینقدر که اندیشه ام رو تغییرداد، یعنی امر به معروف خوبی کردند و هرکجا هستند ان شاءالله سلامت وخوش باشند.
به قول پدربزرگم خدا رحمتشون کنه سر عقد عمه ام که همسن بودیم ومن داشتم جارو میکردم و از کار زیاد خسته بودم گفت: بابا چیه ؟چته؟؟
دختر نشو هراسون، بختت میادازخراسون☺
ممنون ازکارقشنگی که راه انداختین😊
🌺نمونه #خاطره شماره 105
مسابقه#آنگاه_هدایت_شدم
#تذکر_همیشه_تاثیر_دارد
⭕برای مشاهده سایر خاطرات
روی هشتگ👈 #خاطره_ارسالی
بزنید.
🆔️@aamerin_ir
#خاطره_ارسالی
باسلام، دوستی میگفت سمیناری دعوت شدم که هنگام ورود به هر یک از دعوت شدگان بادکنکی میدادند...🎈
سخنران بعد از خوشامدگویی از حاضرین که ۵۰ نفر بودند، خواست که با ماژیک، اسم خود را روی بادکنک نوشته
و آنرا در اطاقی که سمت راست سالن بودبگذارند وخود در سمت چپ جمع شوند...
سپس از آنها خواست در ۵ دقیقه به اطاق بادکنکها رفته و بادکنک نام خود را بیاورد...
من به همراه سایرین دیوانه وار به جستجو پرداختیم وهمدیگر را هل میدادیم و زمین میخوردیم و هرج و مرجی به راه افتاده بود..
مهلت ۵ دقیقه ای با ۵ دقیقه اضافه هم به پایان رسیداما هیچکس نتوانست بادکنک خود را بیابد!!😞
این بار سخنران، همه را به آرامش دعوت کردوپیشنهاد کرد هرکس بادکنکی را بردارد و آنرا به صاحبش بدهد!
بدین ترتیب کمتر از ۵ دقیقه
همه به بادکنک خود رسیدند😮
سخنران ادامه داد، این اتفاقی است که هر روز در زندگی ما می افتد!!
دیوانه وار در جستجوی سعادت خویش
به این سو و آن سو چنگ میزنیم و نمیدانیم که👇
*سعادت ما درگرو سعادت وخوشبختی دیگران است*
✅اگر دقت کنید، میبینید که امر به معروف و نهی از منکر را از این زاویه هم میتوان دید🙏🏻
🌺نمونه #خاطره شماره 106
مسابقه#آنگاه_هدایت_شدم
#تذکر_همیشه_تاثیر_دارد
⭕برای مشاهده سایر خاطرات
روی هشتگ👈 #خاطره_ارسالی
بزنید.
🆔️@aamerin_ir
#خاطره_ارسالی
سلام، اون موقع که تازه ازدواج کرده بودم، با اینکه با حجاب بودم، اما وقتی که میخواستیم مهمانی بریم می نشستم آرایش ملایمی میکردم و بدون آرایش هیج جا نمیرفتم 😔
تا اینکه بعد از مدت ها که جایی دعوت بودیم و واسه رفتن هم دیر شده بود من طبق معمول نشستم و مشغول آرایش شدم، همسرم با نگاهی خیلی ناراحت فقط گفت 💁♂این آرایش باید برای من باشه، من بهت سخت نمی گیرم اما از این کار اصلا خوشم نمیاد که برای بیرون آرایش میکنی💁♂
اونجا بود که یکدفعه به خودم اومدم که چه کار اشتباهی انجام میدادم و از همسرم خیلی تشکر کردم که اینقدر قشنگ منو راهنمایی کرد و همون موقع آرایشم رو خیلی کمتر کردم و بعد از اون کم کم دیگه اصلا برای بیرون آرایش نمیکردم و این طور بودن رو خیلی دوست دارم و این نعمت رو مدیون امر به معروف به موقع و زیبای همسرم هستم🙏🏻
به دادن قشنگترین هدیه دنیا *امر به معروف و نهی از منکر * از یکدیگر سبقت بگیریم 💗💗💗
🌺نمونه #خاطره شماره107
مسابقه#آنگاه_هدایت_شدم
#تذکر_همیشه_تاثیر_دارد
⭕برای مشاهده سایر خاطرات
روی هشتگ👈 #خاطره_ارسالی
بزنید.
🆔️@aamerin_ir
#خاطره_ارسالی
سلام، یکشب که با همسرم جایی دعوت بودیم، اونجا همه زیاد شوخی میکردند و میخندیدند من هم نمی تونستم جلوی خودم رو بگیرم و خیلی می خندیدم😁
متوجه نگاههای همسرم میشدم ولی معناش رو نمیفهمیدم🤔😒
بعد از اینکه اومدیم خونه همسرم با یه لحن آروم بهم گفت عزیزم تو که اینقدر مراقب حجابت هستی و همه جوره کاملی اصلا به شخصیتت نمیاد اینطور بخوای توی جمع بخندی😳
من اون موقع بود که متوجه شدم چه کاری کردم، اصلا من نمیخواستم گناه کنم 🙊🙈
چقدر خوشحال شدم که فهمیدم همسرم اینقدر دوستم داره که همیشه حواسش بهم هست و اینقدر با زبون خوب منو امر به معروف میکنه☺️
و خدا رو خیلی شکر کردم به داشتن همچین همسری و از خودشم خواستم که همیشه باهام همینطور باشه و اصلا ناراحت نمیشم که این چیزا رو بهم میگه 😌❤️
از اون موقع هم همیشه توی جمع خیلی بیشتر مراقب خودم بودم👌
شاید اگر همسرم همین موضوع رو اما با لحن دیگری به من میگفت من اصلا قبولش نمیکردم و شاید بیشتر لجبازی هم میکردم چقدر لحن گفتن تاثیر داره☝️اما هر لحن هم بستگی به موقعیتش داره☝️
🌺نمونه #خاطره شماره 108
مسابقه#آنگاه_هدایت_شدم
#تذکر_همیشه_تاثیر_دارد
⭕برای مشاهده سایر خاطرات
روی هشتگ👈 #خاطره_ارسالی
بزنید.
🆔️@aamerin_ir
#خاطره_ارسالی
سلام، امر به معروف شدنم واسه سن حدوداً شانزده سالگیمه، دختر محجبه و تاحدودی مقید به احکام شرعی بودم اما مدتی بود به یه بهانه هایی شروع کرده بودم به شنیدن آهنگ های مبتذل😔
همین باعث شده بود طی روز کمتر یاد خدا باشم تا به جایی رسید ک یادمه هر کاری میکردم سر نماز نمیتونستم حضور قلب داشته باشم😱
بیشتر دقت کردم دیدم اصلا نمیتونم خدا رو حتی حسش کنم😢 یه حس عجیبی بود بعد از نماز هم چون از این موضوع ناراحت بودم سعی میکردم اشکی بریزم انگار قلبم سنگ شده بود، حتی اینکار رو هم نمی تونستم انجام بدم😨
میدونید حسم چه طور بود؟ مث یه بچه ایی که مامانش رو گم کرده باشه و نمیتونه بهش برسه و تو بغلش آروم بشه، اما مطمئنه که مامانش همون نزدیکی هاس و واسه اینکه اونو تنبیه کنه ازش دور شده و داره از یه جایی نگاهش میکنه، اینقد مطمئن بودم که خدا❤️ هست و داره منو امتحان میکنه، اما کلا آرامش ازم گرفته شده بود، منظورم اون آرامش معنوی که باید می داشتم و نداشتم، اصلا وصف اون حالم گفتنی نیست...😓
من اون ایام ثبت نام کرده بودم واسه ی اعتکاف، رفتم، اما انگار خودم حوصله اش رو نداشتم...☹️
میدونید تا اون مدت نه روم می شد از کسی بپرسم نه یه آدم که اهلش باشه رو میشناختم، تا اینکه از اون حالم دیگه خسته شدم رفتم به یه خانمی که تو اعتکاف خیلی مومن و مقید و مورد اعتمادم بود حالمو گفتم😔
فقط یه جمله گفت که: 💗زیاد ذکر بگو💗
اول فکر کردم فایده نداره اما رفتم یه کنج نشستم و از ته دل شروع کردم به ذکر گفتن، انگار روزنه ای رو به سمت نور پیدا کردم و بعدش انگار یه کم ذهنم به کار افتاد و با اینکه اصلا حوصله شو نداشتم ولی گفتم بزار اینجا خادم افتخاری بشم و به خاطر خدا❤️ کار کنم و کم کم با اینجور کارها به خدا❤️ نزدیک میشدم...
بعد از اعتکاف هم کلاس قرآن ثبت نام کردم و این باعث شد ک موسیقی🙃 رو کنار بزارم و بیشتر وقتم رو به قرآن خوندن بگذرونم که برخلاف موسیقی مبتذل اثرات خیلی خوبی مثل پیدا کردن دوستان خوب ومذهبی رو به دنبال داشت...
واقعا یه وقتایی آدما تو راه رسیدن تا خدا❤️یه چیزای ساده رو فراموش میکنن😞
با گفتن یه جمله خیلی کوتاه یا حتی خیلی تکراری گاهی میشه چقدر مسیر زندگی آدما رو عوض کرد ...😊
*تو مسیر رسیدن به خدا❤️
*دست همو رها نکنیم🙏
🌺نمونه #خاطره شماره 109
مسابقه#آنگاه_هدایت_شدم
#تذکر_همیشه_تاثیر_دارد
⭕برای مشاهده سایر خاطرات
روی هشتگ👈 #خاطره_ارسالی
بزنید.
🆔️@aamerin_ir
#خاطره_ارسالی
باسلام وخداقوت، اواخر عمر دولت شاهنشاهی بود، خواهرم از ما بزرگتر بود، باید برای امتحانات نهایی آموزش و پرورش عکس جدید میگرفتیم.
مادرم رفت عکاسی محلمون که اونجا یه خانم و آقا شیفتی بودند و اسم ما رو در لیست عصر که عکاسش خانم بود نوشت و تاکید کرد که خودشون ازما عکس بگیرند و به خونه برگشتند...
بعد از اینکه عکسها رو به خونه آوردیم و نگاهی به عکسها انداختیم، برادرم عکسها رو دید و ناراحت شد و گفت برید با مقنعه یا روسری عکس بگیرید و تحویل مدرسه بدید!
خواهرم بیش از من سماجت کرد و اینکه خانم مدیر دعوامون میکنه و... بحث کرد...خلاصه مجدد رفتیم عکس گرفتیم با پوشش!
فردا که تحویل دفتر دادیم خانم مدیر گفت : این چه عکسیه؟؟ مگه چند بار باید گفت که نمیشه این مدل عکس گذاشت رو پرونده!
هر چه التماس کردیم و بهانه آوردیم فایده نداشت😔برادرم معلم بود وقتی همراهمون به مدرسه اومد احوالپرسی گرمی باهاش کردند، ولی گفتند که عذر ما رو بپذیرید ما ماموریم و معذور و ما باید تابع قانون باشیم.
برادرم از کلام مولا علی علیه السلام براشون صحبت کرد، من اون زمان نمیدونستم که اون جمله یکی ازحکمت های نهج البلاغه است، اونا هم آروم شدن و تایید کردند، ولی گفتند اعتبار چندین ساله ی ما به خاطر شما زیر سوال میره...
به هر زحمتی بود قبول کردند و امتحانات نهایی رو دادیم و قبول شدیم هرچند گفتند: آموزش و پرورش دو نمره از هر کدوم شما کم کرده!😕
وقتی کارنامه گرفتیم برادرم خوشحال شد و گفت وقتی دراعمال واجب دینت از کسی جز خدا نترسی خودش کمکت میکنه و گفت که بازبان نرم دیگران ارشاد میشن و گاهی هم نباید شل باشید!
✅بلکه درکنار تحکم و زبان خوش باید کلامی از خدا و پیغمبر هم گفت تا تلنگری باشه و انسانها فراموش نکنند که چیزی که خداوند ما رو به اون امرکرده واجبه☝️
🌺نمونه #خاطره شماره 110
مسابقه#آنگاه_هدایت_شدم
#تذکر_همیشه_تاثیر_دارد
⭕برای مشاهده سایر خاطرات
روی هشتگ👈 #خاطره_ارسالی
بزنید.
🆔️@aamerin_ir
هدایت شده از مرکز تخصصی امربه معروف 💕 (موسسه موعود)
46.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹#ویدیو
#قرعه_کشی_مسابقه
💟 شماره برندگان مسابقه:👇
#آنگاه_هدایت_شدم
💚شماره ی "108" برنده جایزه ی 500 هزار تومانی (5میلیون ریال)
💙وشماره های 97 ,61 ,50 ,79
هرکدام برنده 100هزار تومان (1میلیون ریال)وجه نقد شدند.
🎊مبارک باشه بر همه عزیزان🎁
📹مشاهده ویدیو با کیفیت بهتر:👇
https://aparat.com/v/pgfR3
╔═💎💫═══╗
@aamerin_ir
╚═══💫💎═╝
📡به کانال آمرین بپیوندید👆
مرکز تخصصی امربه معروف 💕 (موسسه موعود)
#خاطره_ارسالی سلام، یکشب که با همسرم جایی دعوت بودیم، اونجا همه زیاد شوخی میکردند و میخندیدند من
این بزرگوار👆👆 برنده ی جایزه ی ۵۰۰ هزارتومانی(پنج میلیون ریالی) موسسه شدند.🎁
🌺نمونه #خاطره شماره 108
مسابقه#آنگاه_هدایت_شدم
#تذکر_همیشه_تاثیر_دارد
مرکز تخصصی امربه معروف 💕 (موسسه موعود)
#خاطره_ارسالی #فایل_صوتی🎵 📣📣جوایز ۵۰۰ هزار تومانی به برترین خاطرات 🔴مسابقه بزرگ #آنگاه_هدایت_شدم
این بزرگوار👆👆 برنده ی جایزه ی ۱۰۰ هزارتومانی(یک میلیون ریالی) موسسه شدند.🎁
🌺نمونه #خاطره شماره 50
مسابقه#آنگاه_هدایت_شدم
#تذکر_همیشه_تاثیر_دارد
مرکز تخصصی امربه معروف 💕 (موسسه موعود)
🌹#خاطره_ارسالی 🎬#کلیپ_تصویری 📣📣جوایز ۵۰۰ هزار تومانی به برترین خاطرات 🔴مسابقه بزرگ #آنگاه_هدایت_ش
این بزرگوار👆👆 برنده ی جایزه ی ۱۰۰ هزارتومانی(یک میلیون ریالی) موسسه شدند.🎁
🌺نمونه #خاطره شماره 61
مسابقه#آنگاه_هدایت_شدم
#تذکر_همیشه_تاثیر_دارد
مرکز تخصصی امربه معروف 💕 (موسسه موعود)
#خاطره_ارسالی #فایل_صوتی🎵 📣📣جوایز ۵۰۰ هزار تومانی به برترین خاطرات 🔴مسابقه بزرگ #آنگاه_هدایت_شدم
این بزرگوار👆👆 برنده ی جایزه ی ۱۰۰ هزارتومانی(یک میلیون ریالی) موسسه شدند.🎁
🌺نمونه #خاطره شماره 79
مسابقه#آنگاه_هدایت_شدم
#تذکر_همیشه_تاثیر_دارد
مرکز تخصصی امربه معروف 💕 (موسسه موعود)
#خاطره_ارسالی باسلام، یک روز که برای نماز مغرب و عشاء رفته بودیم به یک مسجدی خارج از محله ی خودمون
این بزرگوار👆👆 برنده ی جایزه ی ۱۰۰ هزارتومانی(یک میلیون ریالی) موسسه شدند.🎁
🌺نمونه #خاطره شماره 97
مسابقه#آنگاه_هدایت_شدم
#تذکر_همیشه_تاثیر_دارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نماهنگ
#آنگاه_هدایت_شدم
🌺خاطره ای منتخب از ارسالی مخاطبین بزرگوار که توسط #موسسه_احیای_تمدن_موعود تبدیل به نماهنگ شده🌺
به نهضت ما بپیوندید👇
http://eitaa.com/joinchat/1655439360C3ac9fe7eda
این پیام را منتشر کنید...
💎مرکز تخصصی آموزش و احیای واجب فراموش شده...
تنها کانال رسمی نشر آثار👇
#استاد_علی_تقوی
#آمرین
🆔️@aamerin_ir
40.3K
#فایل_صوتی🎤
#ارسالی_مخاطبین
🎊یکی از #برندگان مسابقه ی #آنگاه_هدایت_شدم : حتما در مسابقه شرکت کنید🙌🌹🙌🌹🙌
📣📣جوایز ۵۰۰ هزار تومانی به برترین خاطرات
🔴مسابقه بزرگ #آنگاه_باتفاوت_شدم
❌خاطرات امر به معروف شدنتان را نفرستید!
✅ چه شد که اهل امر به معروف ونهی از منکر شدید؟ آن را بفرستید.
🔵ترجیحا به صورت فیلم 💿یا صوت🎵
بین خاطرات برتر، قرعه کشی خواهدشد.
👈خاطرات خود را فقط به آیدی روابط عمومی دفتر استاد تقوی بفرستید:
Eitaa.com/amr_nahy123
🔵ارسال چندخاطره بلامانع است و احتمال برنده شدن شما را افزایش میدهد.
🔴ملاکهای انتخاب👇خاطرات برتر:
🔹شیوایی بیان و زیبایی خاطره
🔶تبیین اثرگذاری و تحول ماندگار
🔹پرهیز از حواشی و توضیحات اضافه
🔶تکیه بر روشها و ظرافتهای تذکر در خاطره
خاطرات زیبای شما برای انگیزه یافتن سایر عزیزان در کانال منتشر خواهد شد.
🆔️@aamerin_ir
61.6K
#ارسالی_مخاطبین
#فایل_صوتی🎤
⭕برنده ی نفر اول مسابقه
#آنگاه_هدایت_شدم
۵۰۰ هزار تومان وجه نقد جایزه
╔═💎💫═══╗
@aamerin_ir
╚═══💫💎═╝
📡به کانال آمرین بپیوندید👆
63.4K
#ارسالی_مخاطبین
#فایل_صوتی🎤
⭕یکی از برندگان مسابقه
#آنگاه_هدایت_شدم
۱۰۰ هزار تومان وجه نقد جایزه
╔═💎💫═══╗
@aamerin_ir
╚═══💫💎═╝
📡به کانال آمرین بپیوندید👆