از پدر زن رهی _که یک حاجی بازاری مقدس مآب است_ تا برخی روحانیان قم که با نهضت مخالفند و ادله ای که مطرح می کنند، درست همینهاست که در کلام امام می خوانیم. اینها نه با دشمنیِ صرف که با نفاق در مقابل انقلاب اسلامی می ایستادند: «در 15 خرداد 42 مقابله با گلوله تفنگ و مسلسل شاه نبود که اگر تنها این بود مقابله را آسانمىنمود. بلکه علاوه بر آن، از داخل جبهه ی خودى، گلوله ی حیله و مقدس مآبى و تحجر بود؛ گلوله زخم زبان و نفاق و دورویى بود که هزار بار بیشتر از باروت و سرب، جگر و جان را مىسوخت و مىدرید.»
در فصل دوم و اوج ماجرا یعنی قسمت آخر، رهی در میانه ی بازار خطابه ای بلندبالا می گوید. درست مثل روحانیان نهضت، درست مثل کلام رهبر انقلاب اسلامی _با کمی تلخیص_: « بعضی از این حجره ها هستند...یه مشت دیندارِ دنیا پرست...که به اسم کسب حلال، دین و شرافت و جوانمردی رو چوب حراج زدن طاقه طاقه رفت پی کارش...حاج محسن بزّاز آدم متدین و شریفیه...نماز می خونه...نذورات میده...یه مشت خر مقدسِ متحجرِ نون به نرخ روز خور که ترسِ از دست دادنِ آسودگی و راحت دنیا و حسادت به آدمای معتقد دیگه کور و کر و گنگشون کرده ... » این ادبیاتِ تند در کلام امام هم مسبوق به سابقه است: «خطر تحجرگرایان و مقدس نمایان احمق در حوزه هاى علمیه کم نیست. طلاب عزیز لحظهاى از فکر این مارهاى خوش خط و خال، کوتاهى نکنند، اینها مروّج اسلام امریکایى اند و دشمن رسول اللَّه.»
در نهایت، سرزمین مادری این ظرافت و جامعیت را هم دارد که در مقابل معرفیِ این قشرِ متحجر، روحانیت و مردم متدین و انقلابی را هم در قامت سید، حاج مصطفی و شخصیت بی نظیر اوس حسین پدر بزرگ رهی نشان می دهد تا نقد درون گفتمانی اش با تهمت ضد دین بودن مواجه نشود. این مفهوم در سریال هم، گویی از کلام امام گرفته شده است: «خدا را سپاس مى گزاریم که از دیوارهاى فیضیه گرفته تا سلولهاى مخوف و انفرادىِ رژیم شاه و از کوچه و خیابان تا مسجد و محرابِ امامتِ جمعه و جماعات و از دفاتر کار و محل خدمت تا خطوط مقدم جبهه ها و میادینِ مین، خون پاک شهداى حوزه و روحانیت، افق فقاهت را گلگون کرده است.»
#جریان_تحجر
#اسلام_آمریکایی