eitaa logo
اَبدیــتــــٓــ..
639 دنبال‌کننده
481 عکس
117 ویدیو
3 فایل
| امین علوی | . . . دستی بر شانه برادرش گذاشت فرمودند: یاعلی! زمان مخلوق خداست جاودانگی در سدرة المنتهي است ابدیت دوست داشتن توست.. . | 🤍💍 |
مشاهده در ایتا
دانلود
پیغمبر فرمود أنا من یعنی دیانت را او نگه می دارد و این فداکاری، دیانت اسلام را نگه داشته است و ما باید نگه‌اش داریم امام خمینی (أعلی الله مقامه الشریف) @abadiatt
روزی حضرت رسول الله (صلوات الله علیه و آله و سلم) به خانه حضرت زهرا آمدند . حضرت علی و حسنین (صلوات الله علیهم اجمعین) هم در خانه حضور داشتند . پیامبر خطاب به اهل بیت خود فرمودند : چه میوه ای از میوه های بهشتی میل دارید بمن بگوئید تا به جبرائیل بگویم از بهشت برایتان بیاورد. امام حسین که در آن روزگار در سنین کودکی بودند از بقیه اهل خانواده سبقت گرفتند. رفتند در دامن رسول خدا نشستند و عرضه داشتند : پدر جان به جبرائیل بگوئید از برای ما بیاورد . و حضرت رسول اکرم هم به خواسته خود جامه عمل پوشانیدند و به جبرئیل دستور دادند یک طبق از خرماهای بهشتی برای اهل بیت بیاورد. مدتی نگذشت که جبرائیل یک طبق خرمای بهشتی را آورده و در حجره حضرت زهرا سلام الله عليها گذاشت. پیامبر خطاب به دختر خود فرمودند : یک طبق خرمای بهشتی در حجره تو نهاده شده است ، آنرا نزد من بیاور . حضرت زهرا آن طبق را آوردند و نزد پدر گذاشتند. پیامبر خرمای اول از درون ظرف برداشتند و در دهان سرور جوانان اهل بهشت امام حسین نهادند و فرمودند « حسین جان نوش جانت ، » سپس خرمای دوم را از درون ظرف برداشتند و در دهان دیگر سرور جوانان امام حسن نهادند و باز فرمودند «حسن جان نوش جانت ، گوارای وجودت ». خرمای سوم را در دهان جگر گوشه خود نهادند و همان جمله را هم خطاب به حضرت زهرا بیان کردند. خرمای چهارم را هم در دهان حضرت علی نهادند و فرمودند « علی جان نوش جانت‌، گوارای وجودت » خرمای پنجم را از درون ظرف برداشتند و باز دوباره در دهان حضرت علی نهادند و همان جمله را تکرار نمودند . خرمای ششم را برداشتند، و در دهان حضرت علی گذاشتند و باز همان جمله را تکرار کردند. در این هنگام حضرت زهرا فرمودند : پدر جان به هر کدام از ما یک خرما دادید اما به علی سه خرما و در مرتبه سوم هم ایستادید و خرما در دهان گذاشتید . چرا بین ما اینگونه رفتار کردید ؟ رسول اکرم خطاب به دختر خود فرمودند:فاطمه جان وقتی خرما در دهان حسین نهادم ، دیدم و شنیدم که جبرائیل و مکائیل از روی ندا بر آورده اند که : «حسین جان نوش جانت ، گوارای وجودت » من هم به تبع آنها این جمله را کردم وقتی خرما در دهان حسن نهادم باز جبرائیل و مکائیل همان جمله را تکرار کردند و من هم به تبع آنها آن جمله را گفتم که « نوش جانت ». فاطمه جان وقتی خرما در دهان تو نهادم دیدم حوری های بهشتی سر از غرفه ها در آورده اند . و می گویند « فاطمه جان نوش جانت ، گوارای وجودت » من هم به پیروی از آنها این جمله را تکرار کردم.اما وقتی خرما در دهان نهادم شنیدم که خداوند از روی عرش صدا می زند « علی جان نوش جانت ، گوارای وجودت » . به اشتیاق شنیدن خرمای دوم در دهان علی نهادم باز هم خداوند از روی عرش ندا زد که « مرئیاً لک » نوش جانت ، گوارای وجودت علی جان.به احترام صوت حق از جا برخاستم و خرمای سوم در دهان نهادم ، شنیدم که باز خداوند همان جمله را تکرار کرد و سپس به من فرمود:« ، بعزّت و جلالم قسم اگر تا خرما در دهان علی بگذاری من خدا هم تا قیامت می گویم علی جان نوش جانت ، گوارای وجودت». خداوندا به حق حضرت امیرالمؤمنين صلوات الله علیه و آله و اصحابه گره از کار ما بگشا منبع: جلاءالعیون، علامه مجلسی رحمت الله علیه اللهم صلی محمد و آل محمد و عجل فرجهم | @abadiatt |
حجاج ابن یوسف به فردی گفت درباره ی طائفه ی خود سخن بگو او گفت عده ای از زنان ما کردند که اگر صلوات الله علیه و آله و اصحابه کشته شود هرکدام ۱۰ قربانی کنند. و بعد از شهادت ایشان به عهد خود کردند. خدا به ما و نسل ما کند ان شاءالله دینداری متعصبانه و چنین است. منبع :شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج۴ ص۶۱ | @abadiatt |
جان دوست دارمت | @abadiatt |
از روى 💚 تا نقاب افکندند در عالم عشق، انقلاب افکندند تبریک به توفان زدگان غم و درد را به آب افکندند
پیغمبر فرمود أنا من یعنی دیانت را او نگه می دارد و این فداکاری، دیانت اسلام را نگه داشته است و ما باید نگه‌اش داریم امام خمینی (أعلی الله مقامه الشریف)
◼️ (صلوات الله علیه و آله و اصحابه) فرمود: هرگاه ماه محرّم فرا می‌رسید، پدرم (صلوات الله علیه و آله و اصحابه) خندان دیده نمی‌شد و او را فرا می‌گرفت. ◼️ تا اینکه روز محرّم فرا می‌رسید که روز مصیبت و اندوه و گریه او بود و می‌فرمود: امروز روزی است که سلام الله علیه در آن شد. ◼️ قَالَ ابوالحسن الرضا علیه السلام: كَانَ أَبِی إِذَا دَخَلَ شَهْرُ الْمُحَرَّمِ لَا يُرَى ضَاحِكاً وَ كَانَتِ الْكِئَابَةُ تَغْلِبُ عَلَيْهِ حَتَّى يَمْضِيَ مِنْهُ عَشَرَةُ أَيَّامٍ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ الْعَاشِرِ كَانَ ذَلِكَ الْيَوْمُ يَوْمَ مُصِيبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُكَائِهِ وَ يَقُولُ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِی قُتِلَ فِيهِ الْحُسَيْنُ. 📚 بحارالانوار، ج ۴۴ ص ۲۸۴ •┈┈••✾••┈┈• @abadiatt
حضرت (صلوات الله علیه و آله و سلم) فرمودند:  خداوند پیش از آن که آدم را بیافریند، من و علی و فاطمه و حسن و را آفرید، در آن هنگام نه آسمانی بنا شده بود و نه زمینی گسترده شده بود و نه نوری بود و نه تاریکی و نه خورشیدی و نه ماهی و نه بهشتی و نه جهنمی. عباس عرض کرد: پس آغاز آفرینش شما چگونه بود ای ؟ فرمود: ای عمو! وقتی خداوند خواست ما را بیافریند، کلمه ای سخن گفت و از آن نوری آفرید، سپس کلمه دیگری گفت و از آن روحی آفرید، سپس آن نور را با آن روح درآمیخت و مرا و علی و فاطمه و حسن و حسین را آفرید، ما در آن هنگام که هیچ تسبیحی گفته نمی شد، او را تسبیح می‌گفتیم و در آن هنگام که هیچ تقدیسی نمی شد، او را تقدیس می‌کردیم، وقتی خداوند متعال خواست خلق خود را بسازد، نور مرا شکافت و از آن عرش را آفرید، پس عرش از نور من است و من از نور خداوند است و نور من از عرش برتر است، سپس نور برادرم علی را شکافت و فرشتگان را از آن آفرید، پس فرشتگان از نور علی اند و نور علی از نور خداوند است و از فرشتگان برتر است، سپس نور دخترم را شکافت و آسمان‌ها و زمین را از آن آفرید، پس آسمان‌ها و زمین از نور دخترم فاطمه اند و نور دخترم از نور خداوند است و دخترم فاطمه از آسمان‌ها و زمین برتر است، سپس نور فرزندم را شکافت و از آن خورشید و ماه را آفرید، پس خورشید و ماه از نور فرزندم حسن اند و نور حسن از نور خداست و حسن برتر از خورشید و ماه است، سپس نور فرزندم را شکافت و از آن بهشت و پریان سیاه چشم را آفرید، پس بهشت و پریان سیاه چشم از نور فرزندم حسین اند و نور فرزندم حسین از نور خداوند است و فرزندم حسین برتر از و پریان سیاه چشم است. نسخه خطی کنز جامع الفوائد، بحارالانوار،ج۱۵،ص۱۷،ح۱۱ •┈┈••✾••┈┈• @abadiatt
احنف بن قيس مى گويد: روزى بـه دربار معاويه رفتم، وقت نهار آن قدر گرم ، سرد، ترش و شيرين پيش من آوردند كه تعجّب كردم. آنگاه طعام ديگرى آوردند كه آن را پرسيدم: اين چه طعامى است؟ معاويه ملعون جواب داد: ايـن طـعـام از روده هـاى تهيّه شده آنرا با مغز گوسفند آميخته و با روغن پسته سرخ كرده و شكر نِيشكر در آن ريخته اند. احنف بن قيس مى گويد: در اينجا بى اختيار ام گرفت و گريستم… با شگفتى پرسيد: علّت گريه ات چيست؟ گفتم: به ياد (صلوات الله علیه و آله و اصحابه) افتادم، روزى در او بودم، وقت طعام رسيد. فرمود : من باش آنگاه سفره اى مُهر و موم شده آوردند. گفتم : در اين چيست؟ فرمود: آرد (سويق شعير ) گفتم: آيا مى ترسيد از آن بردارند يانمى خواهيد كسى از آن بخورد ؟ فـرمـود: نـه ، هـيـچ كدام از اينها نيست ، بلكه مى ترسم و (عليهماالسلام) بر آن روغنی بريزند… گفتم : يا مگر اين كار حرام است؟ عليه السّلام فرمود: نه ، بلكه بر امامان حق لازم است در طعام مانند مردمان عاجز و باشند، تا فقر باعث طغيان فقرا نگردد… هـر وقـت فـقـر بـه آنـها فشار آورد بگويند: بر ما چه باك ، سفره نيز مانند ماست. مـعـاويـه ملعون گـفـت : اى احـنـف مـردى را يـاد كـردى كـه او قابل انكار نيست. اصل الشّيعه و اصُولُها ص ۶۵ •┈┈••✾••┈┈• @abadiatt