ملّا هادی سبزواری (أعلی الله مقامه الشریف) در حدود دویست سال قبل بعد از مراجعت از حج همسر خود را که همسفر وی بود به علت بیماری از دست می دهد، از طريق دريا وارد بندرعباس شد و چون قافلهاى عازم كرمان بود به سمت كرمان حركت كرد و چون راهها بدليل مرگ فتحعلى شاه نا امن شده بود مجبور گرديد كه در كرمان رحل اقامت افكند.
حكيم سبزوارى، به علت گمنام بودن در کرمان، در مدرسه معصوميّه آن شهر قريب دو سال با كمال تواضع و فروتنى به نام «#هادیآقا» به عنوان مسئول نظافت مدرسه، به خدمت پرداخت، و سپس به سبزوار مراجعت کرد.
@abadiatt
مردی ایرانی از اهالی فارس می گوید
به منظور خدمت در منزل امام عسگری (صلوات الله علیه و آله) به سامرا رفتم،
و امام (صلوات الله علیه) مرا به عنوان مسئول خرید خانه پذیرفتند.
روزی حضرت عسگری (صلوات الله علیه و آله)،
فرزند خود را که به صورت مخفی زندگی می کردند،
به من نشان دادند،
و فرمودند: «هذا #صاحبکم»
مرد می گوید در زمانی که حضرت (عج) را ملاقات کردم،
حضرت امام مهدی (عج) دو سال سن داشته اند،
و پس از آن نیز تا شهادت امام عسگری (صلوات الله علیه) آن کودک را ندیدم.
@abadiatt