مردی ایرانی از اهالی فارس می گوید
به منظور خدمت در منزل امام عسگری (صلوات الله علیه و آله) به سامرا رفتم،
و امام (صلوات الله علیه) مرا به عنوان مسئول خرید خانه پذیرفتند.
روزی حضرت عسگری (صلوات الله علیه و آله)،
فرزند خود را که به صورت مخفی زندگی می کردند،
به من نشان دادند،
و فرمودند: «هذا #صاحبکم»
مرد می گوید در زمانی که حضرت (عج) را ملاقات کردم،
حضرت امام مهدی (عج) دو سال سن داشته اند،
و پس از آن نیز تا شهادت امام عسگری (صلوات الله علیه) آن کودک را ندیدم.
@abadiatt
متوکل (لعنت الله علیه) تالار آفتاب گیری درست کرده بود،
که پنجرههای مشبک داشت،
و داخل آن پرندگان خوش آواز را رها ساخته بود، روزهایی که سران حکومت برای سلام رسمی و تبریک نزد او میآمدند،
متوکل درون همین تالار مینشست،
اما به دلیل سر و صدای پرندگان نه حرف دیگران را میشنید و نه دیگران حرفش را میشنیدند.
فقط وقتی که حضرت امام هادی (صلوات الله علیه) #وارد می شدند،
تمام پرندگان ساکت و آرام می شدند و تا وقتی آن حضرت (جُعلت فداک) از آنجا خارج نمیشد سر و صدایی نمیکردند.
@abadiatt